آذربایجان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
قاصدک بهار (بحث | مشارکت‌ها)
جز بنیان گزار- غلط املایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲:
{{طولانی}}
{{دیگر کاربردها}}
ناحیه '''آذَربایجان''' که امروزه به این نام شناخته شده است، در [[پارسی میانه]] ''آتورپاتَاکان'' و در فارسی قدیم ''آذَرباذَگان'' و ''آذَربایََگان''، ارمنی ''اَتْرَپَتَکَن'' و سریانی ''اَذُربایْغان'' نامیده می‌شد<ref>Minorskyمی‌شدMinorsky, V.; Minorsky, V. "Ādharbaydjān ( Azarbāydjān )." [[Encyclopaedia of Islam]]. Edited by: P.Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. <— نام ایالتی از [[ایران]] که آن را ''آذر'' و ''آذرباد'' و ''آذربادگان'' و ''آذرباذگان'' و ''آذربایگان'' و ''آذربیجان'' و ''اَذْرَبیجان'' (طبق معجم‌البلدان) نیز نامند. به‌ طور کلی به سرزمینی گفته می‌شود که از شمال به رود [[ارس]]، از جنوب به استان‌های [[استان کردستان|کردستان]] و [[استان زنجان|زنجان]]، از شرق به استان [[استان گیلان|گیلان]] (کوه‌های تالش و مغان) و از غرب به مرزهای [[ترکیه]] و [[عراق]] محدود می‌شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد.«Azerbaijan.» Encyclopædia Britannica. 2009. Encyclopædia Britannica Online. 09 Mar. 2009 . excerpt:«geographic region that comprises the extreme northwestern portion of Iran. It is bounded on the north by the Aras River, which separates it from independent Azerbaijan and Armenia; on the east by the Iranian region of Gīlān and the Caspian Sea; on the south by the Iranian regions of Zanjān and Kordestān; and on the west by Iraq and Turkey. Azerbaijan is about 40,000 square miles (100,000 square km) in area.» در گذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده‌ است که از شمال به [[اران]]، و از جنوب غربی به [[آشور]] و از مغرب به [[ارمنستان]] و [[ ترکیه]]، محدود می‌شده‌ است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده‌ است در تخت سلیمان در جنوب شرقی [[مراغه]] و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا می‌نامیده‌اند.[http://www.encislamloghatnaameh.brill.nlcom/subscriber/entry?entry=islam_COMdehkhodaworddetail-0016ea9b24bb1e294fa2bf5d069cf7a7d4ca-fa.html واژه‌نامه دهخدا]
“ called in Middle Persian Āturpātākān, older new-Persian Ād̲h̲arbād̲h̲agān, Ād̲h̲arbāyagān, at present Āzarbāyd̲j̲ān, Greek ᾿Ατροπατήνη, Byzantine Greek ᾿Αδραβιγάνων, Armenian Atrapatakan, Syriac Ad̲h̲orbāyg̲h̲ān. The province was called after the general Atropates (“protected by fire”), who at the time of Alexander's invasion proclaimed his independence (328 B.C.) and thus preserved his kingdom (Media Minor, Strabo, xi, 13, 1) in the north-western corner of later Persia (cf. Ibn al-Muḳaffaʿ, in Yāḳūt, i, 172, and al-Maḳdisī, 375: Ād̲h̲arbād̲h̲ b. Bīwarasf).</ref>— نام ایالتی از [[ایران]] که آن را ''آذر'' و ''آذرباد'' و ''آذربادگان'' و ''آذرباذگان'' و ''آذربایگان'' و ''آذربیجان'' و ''اَذْرَبیجان'' (طبق معجم‌البلدان) نیز نامند. به‌ طور کلی به سرزمینی گفته می‌شود که از شمال به رود [[ارس]]، از جنوب به استان‌های [[استان کردستان|کردستان]] و [[استان زنجان|زنجان]]، از شرق به استان [[استان گیلان|گیلان]] (کوه‌های تالش و مغان) و از غرب به مرزهای [[ترکیه]] و [[عراق]] محدود می‌شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد.<ref>«Azerbaijan.» Encyclopædia Britannica. 2009. Encyclopædia Britannica Online. 09 Mar. 2009 <http://www.britannica.com/EBchecked/topic/46770/Azerbaijan>. excerpt:«geographic region that comprises the extreme northwestern portion of Iran. It is bounded on the north by the Aras River, which separates it from independent Azerbaijan and Armenia; on the east by the Iranian region of Gīlān and the Caspian Sea; on the south by the Iranian regions of Zanjān and Kordestān; and on the west by Iraq and Turkey. Azerbaijan is about 40,000 square miles (100,000 square km) in area.»</ref> در گذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده‌ است که از شمال به [[اران]]، و از جنوب غربی به [[آشور]] و از مغرب به [[ارمنستان]] و [[کردستان ترکیه]]، محدود می‌شده‌ است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده‌ است در تخت سلیمان در جنوب شرقی [[مراغه]] و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا می‌نامیده‌اند.<ref>[http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-ea9b24bb1e294fa2bf5d069cf7a7d4ca-fa.html واژه‌نامه دهخدا]</ref>
 
از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان‌های [[آذربایجان شرقی]] و [[آذربایجان غربی]] به‌ عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم‌بندی [[استان اردبیل]] که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده‌ است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده‌ است. هم‌ اکنون نیز استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به‌عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می‌شوند.
سطر ۱۲ ⟵ ۱۱:
{{اصلی|ریشه نام آذربایجان}}
{{اصلی|آتروپاتکان}}
نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمیگردد <ref>
Minorsky, V.; Minorsky, V. "Ādharbaydjān ( Azarbāydjān ) ." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P.Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online
“ called in Middle Persian Āturpātākān, older new-Persian Ād̲h̲arbād̲h̲agān, Ād̲h̲arbāyagān, at present Āzarbāyd̲j̲ān, Greek ᾿Ατροπατήνη, Byzantine Greek ᾿Αδραβιγάνων, Armenian Atrapatakan, Syriac Ad̲h̲orbāyg̲h̲ān. The province was called after the general Atropates (“protected by fire”), who at the time of Alexander's invasion proclaimed his independence (328 B.C.) and thus preserved his kingdom (Media Minor, Strabo, xi, 13, 1) in the north-western corner of later Persia (cf. Ibn al-Muḳaffaʿ, in Yāḳūt, i, 172, and al-Maḳdisī, 375: Ād̲h̲arbād̲h̲ b. Bīwarasf).
 
</ref><ref>
K. Shippman, "Azerbaijan: Pre-Islamic History" in Encyclopaedia Iranica
In the Achaemenid period Azerbaijan was part of the satrapy of Media. When the Achaemenid empire collapsed, Atropates, the Persian satrap of Media, made himself independent in the northwest of this region in 321 B.C. Thereafter Greek and Latin writers named the territory Media Atropatene or, less frequently, Media Minor (e.g. Strabo 11.13.1; Justin 23.4.13). The Middle Persian form of the name was (early) Āturpātākān, (later) Ādurbādgān) whence the New Persian Ādarbāyjān
</ref>. [[آتروپات]] [[ساتراپ]] (والی) ایرانی بود که بخش‌های شمال ایران را در زمان حمله [[اسکندر]] از اشغال حفظ کرد.<ref> محسنی، محمد رضا 1389: پان ترکیسم، ایران و آذربایجان، انتشارات سمرقند، ص 127</ref><ref>[http://www.iranica.com/newsite/articles/v3f1/v3f1a020.html مدخل ATROPATES در دانشنامه ایرانیکا ]</ref> در قرن اخیر پس از ظهور [[اتحاد جماهیر شوروی]]، واژه «آذربایجان جنوبی» نیز بعضاً استفاده شده است.<ref>http://www.iranica.com/newsite/index.isc?Article=http://www.iranica.com/newsite/articles/unicode/v3f3/v3f2a88b.html مدخل آذربایجان در دانشنامه ایرانیکا</ref> البته عده‌ای معتقدند که این واژه غلط و دارای بار سیاسی است.<ref>Michael P. Croissant, "The Armenia-Azerbaijan Conflict: Causes and Implications", Praeger/Greenwood, ۱۹۹۸ </ref><ref>''Ethnic Conflict and International Security'', Edited by Michael E. Brown, Princeton University Press, ۱۹۹۳</ref>
 
نام آذربایجان در سال ۱۹۱۷ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نام‌گذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد.{{مدرک}}
 
در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود.<ref name=autogenerated4>Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳</ref> در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ''ایرانشهر'' ترجمه و چاپ گردید.<ref name=autogenerated2>ایرانشهر، شماره ۲، مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۳، صفحات ۹۵ تا ۱۰۳</ref>
 
در پیمان‌نامه‌های ترکمن‌چای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده است.<ref>محسنی، محمد رضا ۱۳۸۹: پان ترکیسم، ایران و آذربایجان، انتشارات سمرقند، ص ۳۱</ref>
<ref> این دو پیمان در مجله ايران شناسي جلد 1 شماره 3 چاپ 1989 رويه 458 تحت عنوان آذربايجان كجاست توسط جلال متيني چاپ شده است</ref>.
 
 
تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود میگیرند<ref>
منبع یک:
In fact, the very name “Azerbaijani” was not widely used until the 1930s; before that Azerbaijani intellectuals were unsure whether they should call themselves Caucasian Turks, Muslims, Tatars, or something else”(Kauffman 2001:56 Kaufman, S. (2001), Modern Hatreds: The Symbolic Politics of Ethnic War, Cornell University Press.) “
منبع دو:
The concept of Azeri identity barely appears at all before 1920. Up until that point Azerbaijan had been a purely geographical area. Before 1924, the Russians called Azeri Tatars "Turk" or "Muslims" Roy, O. (2007), The new Central Asia, I.B. Tauris
.
</ref>.
 
== جغرافیا در ایران امروز ==
سطر ۵۱ ⟵ ۵۰:
 
گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمده‌اند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمده‌اند:
در [[دانشنامه بریتانیکا]] حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شود.<ref>{{یادکرد وب | نشانی = http://www.britannica.com/EBchecked/topic/46770/Azerbaijan| عنوان =Azerbaijan | ناشر =Britannica }}{{پایان}}</ref>
 
 
=== تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی ===
==== نظر تاریخ‌نگاران معاصر ====
حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافی‌دانان و جهانگردان متفاوت بوده‌ است. نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم<ref>
نقشه‌های موجود پیش از قرن بیستم آن را جنوب ارس ترسیم کرده‌اند
Rouben Galichian , "Historic Maps of Armenia: The Cartographic Heritage",I. B. Tauris (July 23, 2004)(pg 9-10:"In accounts and maps produced prior to 1918, the region of Iran called Azerbaijan or Aderbaijan(also known as Atropatene, which is the old version of Azerbaijan) has always been to the south of Arax(es) River, which is the border of Iran and Armenia today. ... This territory, prior to being called Azerbaijan, was called Albania (Arran), which included the various khanates (khan's districts) of Derband, Shirvan, Daghestan, Talish, Shusha and Moghan
بنگرید به نقشه ابن حوقل، ادریسی، استخری و حدود صد+ نقشه در این کتاب.
</ref> کرده‌اند. بنابر نظر سویچسکی، . در منابع کتی، به ندرت<ref>
Tadeusz Swietochowski, Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition (New York: Columbia University Press, 1995. pg 16
and the formation of the two gubernias of Eastern Transcaucasia resulted in territorial block that the “Shirvanis” or “Arranis” would regard as the core of their homeland. Even the term Azerbaijan, although seldom used for the territory north of Araxes, began to appear in the works of European scholars or journalists.”
</ref> آران با آذربایجان یکی شمرده شده است. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است<ref> ابن رسته از جغرافی نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در كتاب خود تحت عنوان اعلاق‌النفیسه، در مورد حدود آذربایجان چنین نوشته است: «حوزه‌های آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزه‌های ارمینیه به قرار زیر است: اران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب، ابن رسته، اعلاق الانفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، امیركبیر، 1365، ص 122 /منبع دو:
ابن واضح یعقوبی می‌نویسد: «خزر بر همه‌ی شهرهای ارمنستان دست یافته پادشاهی می‌داشتند که "خاقان" گفته می‌شد. او را جانشینی بود که او را "یزید بلاش" می‌گفتند و بر آران و جزران و بسفرجان و سیسجان حکومت می‌کرد و این استان را ارمنستان چهارم می‌گفتند که قباد پادشاهی ایران فتح کرد" احمد بن ابي يعقوب، البلدان . ترجمه دكتر ابراهيم آيتي, تهران , ۱۳۵۶, ص ۱۴۵
</ref>. بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی (آذربایجان ایران) بوده است:<ref>Ben Fowkes, Ethnicity and ethnic conflict in the post-communist world (Basingstoke: Palgrave, 2002) pg 30
“ In fact, in medieval times the name 'Azarbaijan' was applied not to the area of present independent Azerbaijan but to the lands to the south of Araxes river, now part of Iran. The lands to the north west of the Araxes were known as Albania; the lands to the north east, the heart of present-day post-Soviet Azerbaijan, were known as Sharvan (or Shirwan) and Derbent
</ref> <ref> مارکورات، ایرانشهر، شماره ۲، مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۳، صفحات ۹۵ تا ۱۰۳
[http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/iranshahrmarquart.pdf]
 
</ref>
<ref>Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳
اصل روسی:
В. В. Бартольд. Сочинения. Том 2/1, с.703
«Ширван никогда не употреблялся в том смысле, чтобы он охватывал территорию теперешней Азербайджанской республики. Ширван — это небольшая часть с главным городом Шемахой, а такие города, как Гянджа и др., никогда в состав Ширвана не входили, и если нужно было бы придумать термин для всех областей, которые объединяет сейчас Азербайджанская Республика, то, скорее всего, можно было бы принять название Арран, но термин Азербайджан избран потому, что когда устанавливалась Азербайджанская Республика, предполагалось, что персидский и этот Азербайджан составят одно целое, так как по составу населения они имеют очень большое сходство. На этом основании было принято название Азербайджан, но, конечно, теперь, когда слово Азербайджан употребляется в двух смыслах — в качестве персидского Азербайджана и особой республики, приходится путаться и спрашивать, какой Азербайджан имеется в виду: Азербайджан персидский или этот Азербайджан?.»
</ref> و آذربایجان تاریخی را شامل نمیشود<ref>
(Bert G. Fragner, ‘Soviet Nationalism’: An Ideological Legacy to the Independent Republics of Central Asia ’ in” in Van Schendel, Willem(Editor) . Identity Politics in Central Asia and the Muslim World: Nationalism, Ethnicity and Labour in the Twentieth Century. London , GBR: I. B. Tauris & Company, Limited, 2001.)
In the case of Azerbaijan , there is another irrational assault on sober treatment of history to be witnessed: its denomination. The borders of historical Azerbaijan crossed the Araxcs to the north only in the case of the territory of Nakhichevan . Prior to 1918, even Lenkoran and Astara were perceived as belonging not to Azerbaijan proper but to Talysh, an area closely linked to the Caspian territory of Gilan . Since antiquity, Azerbaijan has been considered as the region centered around Tabriz , Ardabil, Maraghch, Orumiych and Zanjan in today's (and also in historical) Iran . The homonym republic consists of a number of political areas traditionally called Arran . Shirvan, Sheki, Ganjeh and so on. They never belonged to historical Azerbaijan , which dates back to post-Achaemcnid, Alexandrian 'Media Atropatene'. Azerbaijan gained extreme importance under (and after) the Mongol Ilkhanids of the thirteenth and fourteenth centuries, when it was regarded as the heartland of Iran. </ref>.
 
بنابر نظر پروفسور بورنوتیان، در دوران صفویه، بخاطر گرفتن مالیات، برخی از سرزمین‌های شمال ارس جزو آذربایجان حساب می‌شد. اما این رسم در قرن هجدم و نوزدهم میلادی به تدریج از بین رفت و برای تاریخ‌نگاران مسلمان محلی قفقازی، مانند میرزا جمال جوانشیر و میرزا آدیگوزل بگ، و تاریخ‌نگاران دیگر مسلمان قفقازی، آذربایجان واقع در جنوب ارس بوده است
<ref>“ The use of the term "Azerbaijan" requires clarification, as well. Although Azerbaijan was a geographical entity in the eighteenth and nineteenth centuries, the term was only used to identify the province in northwestern Persia. The Safavids, at one time, for revenue purposes, included some of the lands north of the Arax River as part of the province of Azerbaijan. This practice gradually fell out of use after the fall of the Safavids. To Mirza Jamal and Mirza Adigozal Beg, as well as other eighteenth and nineteenth-century authors, Azerbaijan referred to the region located south of the Arax River.
George A. Bournoutian, “Two Chronicles on The History of Karabagh: Mirza Jamal Javanshir’s Tarikh-e Karabagh and Mirza Adigozal Beg’s Karabagh-name”, Mazda Publisher, California (2004). Pg XV</ref>.
 
 
بنابر نظر مایکل کروسانت، بخش‌هایی از آران جزو ارمنستان نیز آمده است<ref>
Michael P. Croissant
The Armenian-Azerbaijan conflict: Causes and Implications
Greenwood Publishing Group, 1998
"In 387 A.D., the kingdom of Armenia was partitioned between Byzantium and Sassanid empire in Iran, with Arsakh becoming part of the IRanian province of Albania"
</ref>
 
 
[[احمد کسروی]] معتقد است :در قرن‌های نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده می‌شد، در آذربایجان می‌نشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود ... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد می‌شد.»<ref>احمد، کسروی، شهریاران گمنام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۳، صص ۲۵۹-۲۵۸</ref>.
 
[[احمد کسروی]] معتقد است :در قرن‌های نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده می‌شد، در آذربایجان می‌نشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود ... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد می‌شد.»<ref>احمد، کسروی، شهریاران گمنام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۳، صص ۲۵۹-۲۵۸</ref>.
 
[[عباس زریاب خویی]] معتقد است دلیل این تناقض در مورد مرز شمالی آذربایجان در قرن‌های چهارم و پنجم قمری تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم قمری) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و مسلمان شدن اهالی این دو سرزمین است و به همین جهت، جغرافی‌نگاران حدود آران و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمت‌های خیلی شمالی‌تر رود ارس بالا برده‌اند.<ref>دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ج ۱، ص ۱۹۹</ref>
 
[[عباس زریاب خویی]] معتقد است دلیل این تناقض در مورد مرز شمالی آذربایجان در قرن‌های چهارم و پنجم قمری تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم قمری) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و مسلمان شدن اهالی این دو سرزمین است و به همین جهت، جغرافی‌نگاران حدود آران و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمت‌های خیلی شمالی‌تر رود ارس بالا برده‌اند.<ref>دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ج ۱، ص ۱۹۹</ref>
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود<ref>Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳
</ref>. در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و افرادی مانند شیخ محمود خیابانی، روزنامه جنگل و احمد کسروی در رابطه با این نام‌گذاری شکایت کردند.
 
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری‌ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود<ref>VasilyشودVasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳
در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ''ایرانشهر'' ترجمه و چاپ گردید<ref name=autogenerated2 />
</ref>. در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد و افرادی مانند شیخ محمود خیابانی، روزنامه جنگل و احمد کسروی در رابطه با این نام‌گذاری شکایت کردند.
<ref>In reply, Iranshahr published an article by J. Marquart, the eminent German Iranist of the early twentieth century, which dealt with the historical bonds exisiting between Azerbaijan and the rest of Iran. At the end of the article, there appeared a poem by ‘Aref, the Iranian radical Constitutionalist poet, denouncing the Turkish language. “(Azerbaijan: Ethnicity and Autonomy in the Twentieth-Century Iran (London, IB Tauris, 1993). Pg 55)
</ref>.
 
در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ''ایرانشهر'' ترجمه و چاپ گردید<ref name=autogenerated2 />
پس از مهاجرت ترکان سلجوقی به آذربایجان و آران و از بین رفتن زبان‌های بومی و گسترش ترکی و پس از آن تشیع در دو سوی رودخانه ارس و در هر دو سرزمین باعث پیوند هر چه بیشتر مردم هر دو سرزمین گردید و نام آران تحت تاثیر نام آذربایجان که معروف‌تر بود قرار گرفت {{مدرک}} و در اینجا [[بارتولد]] معتقد است در این زمان آران بدون واسطه به آذربایجان ملحق شد.<ref>و.و. بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه و گردآوری کریم کشاورز، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۶۷.</ref>
<ref>In reply, Iranshahr published an article by J. Marquart, the eminent German Iranist of the early twentieth century, which dealt with the historical bonds exisiting between Azerbaijan and the rest of Iran. At the end of the article, there appeared a poem by ‘Aref, the Iranian radical Constitutionalist poet, denouncing the Turkish language. “(Azerbaijan: Ethnicity and Autonomy in the Twentieth-Century Iran (London, IB Tauris, 1993). Pg 55)
.
 
پس از مهاجرت ترکان سلجوقی به آذربایجان و آران و از بین رفتن زبان‌های بومی و گسترش ترکی و پس از آن تشیع در دو سوی رودخانه ارس و در هر دو سرزمین باعث پیوند هر چه بیشتر مردم هر دو سرزمین گردید و نام آران تحت تاثیر نام آذربایجان که معروف‌تر بود قرار گرفت {{مدرک}} و در اینجا [[بارتولد]] معتقد است در این زمان آران بدون واسطه به آذربایجان ملحق شد.<ref>و.و. بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه و گردآوری کریم کشاورز، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۶۷.</ref>
بنابر نظر چند محقق، در حقیقت در سده‌های گذشته و نقشه‌های پیش از سال ۱۹۱۸ هیچ گاه بخشی که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود، نام آذربایجان بر خود نداشته‌ است و همیشه قسمت جنوبی رود ارس که هم اکنون در ایران قرار دارد آذربایجان نامیده می‌شده‌ است و قسمت‌های شمال غربی رود ارس آلبانیا و سرزمین‌های شمال شرق رود ارس شروان نام داشته‌ است و در دوران شوروی نام آذربایجان بر این مناطق گذاشته شد.<ref>Professor Ben Fowkes: Ben Fowkes, Ethnicity and ethnic conflict in the post-communist world (Basingstoke: Palgrave, 2002) pg ۳۰ :</ref>
<ref>مارکورات، ایرانشهر، شماره ۲، مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۳، صفحات ۹۵ تا ۱۰۳</ref>
<ref name=autogenerated4 />
 
بنابر نظر چند محقق، در حقیقت در سده‌های گذشته و نقشه‌های پیش از سال ۱۹۱۸ هیچ گاه بخشی که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود، نام آذربایجان بر خود نداشته‌ است و همیشه قسمت جنوبی رود ارس که هم اکنون در ایران قرار دارد آذربایجان نامیده می‌شده‌ است و قسمت‌های شمال غربی رود ارس آلبانیا و سرزمین‌های شمال شرق رود ارس شروان نام داشته‌ است و در دوران شوروی نام آذربایجان بر این مناطق گذاشته شد.<ref>Professor Ben Fowkes: Ben Fowkes, Ethnicity and ethnic conflict in the post-communist world (Basingstoke: Palgrave, 2002) pg ۳۰ :</ref>
در جغرافیای دوران اسلامی، بسیار وقت‌ها آران و شروان دو ناحیه جداگانه از هم نیز حساب می‌شوند و شروان از دوران عباسیان تا دوران صفویان، زیر حاکمان محلی به نام شروانشاه بوده است<ref>C.E. Bosworth, "ŠERVĀNŠAHS" in Encyclopaedia Iranica. Excerpt 1: "ŠERVĀNŠAHS (Šarvānšāhs), the various lines of rulers, originally Arab in ethnos but speedily Persianized within their culturally Persian environment" Excerpt 2:" ). Just as an originally Arab family like the Rawwādids in Azerbaijan became Kurdicized from their Kurdish milieu, so the Šervānšāhs clearly became gradually Persianized, probably helped by intermarriage with the local families of eastern Transcaucasia; from the time of Manučehr b. Yazid (r. 418-25/1028-34), their names became almost entirely Persian rather than Arabic, with favored names from the heroic national Iranian past and with claims made to descent from such figures as Bahrām</ref> و در منابعی نیز آران بخشی از ارمنستان آمده است<ref>
<ref>مارکورات، ایرانشهر، شماره ۲، مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۳، صفحات ۹۵ تا ۱۰۳</ref>
 
 
در جغرافیای دوران اسلامی، بسیار وقت‌ها آران و شروان دو ناحیه جداگانه از هم نیز حساب می‌شوند و شروان از دوران عباسیان تا دوران صفویان، زیر حاکمان محلی به نام شروانشاه بوده است<ref>CاستC.E. Bosworth, "ŠERVĀNŠAHS" in Encyclopaedia Iranica. Excerpt 1: "ŠERVĀNŠAHS (Šarvānšāhs), the various lines of rulers, originally Arab in ethnos but speedily Persianized within their culturally Persian environment" Excerpt 2:" ). Just as an originally Arab family like the Rawwādids in Azerbaijan became Kurdicized from their Kurdish milieu, so the Šervānšāhs clearly became gradually Persianized, probably helped by intermarriage with the local families of eastern Transcaucasia; from the time of Manučehr b. Yazid (r. 418-25/1028-34), their names became almost entirely Persian rather than Arabic, with favored names from the heroic national Iranian past and with claims made to descent from such figures as Bahrām</ref> و در منابعی نیز آران بخشی از ارمنستان آمده است<ref>
ابن رسته از جغرافی‌نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در كتاب خود تحت عنوان اعلاق‌النفیسه، در مورد حدود آذربایجان چنین نوشته است: «حوزه‌های آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزه‌های ارمینیه به قرار زیر است: اران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب» ابن رسته، اعلاق الانفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، امیركبیر، 1365، ص 122
 
منبع دو:
ابن واضح یعقوبی مینویسد: «خزر بر همه‌ی شهرهای ارمنستان دست یافته پادشاهی می‌داشتند که "خاقان" گفته می‌شد. او را جانشینی بود که او را "یزید بلاش" میگفتند و بر آران و جزران و بسفرجان و سیسجان حکومت می‌کرد و این استان را ارمنستان چهارم می‌گفتند که قباد پادشاهی ایران فتح کرد" احمد بن ابي يعقوب، لبلدان . ترجمه دكتر ابراهيم آيتي, تهران , ۱۳۵۶, ص ۱۴۵
.
</ref>.
 
 
بنابرنظر ولادمیر مینورسکی, منطقه جمهوری آذربایجان از لحاظ تاریخ نامش آلبانیای قفقاز بوده است و در دوران اسلامی به آن آران میگفتند:<ref>
Minorsky, V.; Minorsky, V. "Ādharbaydjān ( Azarbāydjān ) ." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P.Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. <http://www.encislam.brill.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0016>
 
Historically the territory of the republic corresponds to the Albania of the classical authors (Strabo, xi, 4; Ptolemy, v, 11), or in Armenian Alvan-k, and in Arabic Arran. The part of the republic lying north of the Kur (Kura) formed the kingdom of Sharwan (later Shirwan). After the collapse of the Imperial Russian army Baku was protectively occupied by the Allies (General Dunsterville, 17 August-14 September 1918) on behalf of Russia . The Turkish troops under Nuri Pasha occupied Baku on 15 September 1918 and reorganized the former province under the name of Azarbayd̲j̲ān—as it was explained, in view of the similarity of its Turkish-speaking population with the Turkish-speaking population of the Persian province of Ādharbaydjān.
.
</ref>.
 
==== نام گذاری دولت مساوات در قفقاز و واکنش ایران ====
بناب بر نظر بادتولد، نام آذربایجان نیز از آن جهت بر مناطق قفقاز گذاشته شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود<ref>
Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳
↑ Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳ اصل روسی: В. В. Бартольд. Сочинения. Том 2/1, с.703 «Ширван никогда не употреблялся в том смысле, чтобы он охватывал территорию теперешней Азербайджанской республики. Ширван — это небольшая часть с главным городом Шемахой, а такие города, как Гянджа и др., никогда в состав Ширвана не входили, и если нужно было бы придумать термин для всех областей, которые объединяет сейчас Азербайджанская Республика, то, скорее всего, можно было бы принять название Арран, но термин Азербайджан избран потому, что когда устанавливалась Азербайджанская Республика, предполагалось, что персидский и этот Азербайджан составят одно целое, так как по составу населения они имеют очень большое сходство. На этом основании было принято название Азербайджан, но, конечно, теперь, когда слово Азербайджан употребляется в двух смыслах — в качестве персидского Азербайджана и особой республики, приходится
</ref>. بارتولد میگوید: "نام آذربايجان براي جمهوري آذربايجان از آن جهت انتخاب شد که گمان مي رفت با برقراري جمهوري آذربايجان، آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان يکي شوند ...نام آذربايجان از اين نظر برگزيده شد. هر گاه لازم باشد نامي انتخاب شود که بتواند سراسرجمهوري آذربايجان را شامل گردد، در آن صورت مي توان نام اران را برگزيد"
 
<ref>
(Bartold V.V,Sochineniia, Tom II, chast 1,Moscow,1963,p.703)
اصل روسی:
↑ Vasily Bartold Bartold V.V., "Sochineniia", volume II, part ۱, "Vostochnoi Literatury" Publishers, Moscow, 1963, p. ۷۰۳ اصل روسی: В. В. Бартольд. Сочинения. Том 2/1, с.703 «Ширван никогда не употреблялся в том смысле, чтобы он охватывал территорию теперешней Азербайджанской республики. Ширван — это небольшая часть с главным городом Шемахой, а такие города, как Гянджа и др., никогда в состав Ширвана не входили, и если нужно было бы придумать термин для всех областей, которые объединяет сейчас Азербайджанская Республика, то, скорее всего, можно было бы принять название Арран, но термин Азербайджан избран потому, что когда устанавливалась Азербайджанская Республика, предполагалось, что персидский и этот Азербайджан составят одно целое, так как по составу населения они имеют очень большое сходство. На этом основании было принято название Азербайджан, но, конечно, теперь, когда слово Азербайджан употребляется в двух смыслах — в качестве персидского Азербайджана и особой республики, приходится </ref>.
 
در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد<ref>
“ Although the proclamation restricted its claim to the territory north of the Araxes, the use of the name Azerbaijan would soon bring objections from Iran. In Teheran, suspicions were aroused that the Republic of Azerbaijan served as an Ottoman device for detaching the Tabriz province from Iran. Likewise, the national revolutionary Jangali movement in Gilan, while welcoming the independence of every Muslim land as a "source of joy", asked in its newspaper if the choice of the name Azerbaijan implied the new republic's desire to join Iran. If so, they said, it should be stated clearly, otherwise Iranians would be opposed to calling that republic Azerbaijan. Consequently, to allay Iranian fears, the Azerbaijani government would accommodatingly use the term Caucasian Azerbaijan in its documents for circulation abroad.
</ref> و در ایران, افراد و رسانه ها, شیخ محمود خیابانی، و روزنامه جنگل و روشنفکران آذربایجانی ایرانی<ref>
 
Touraj Atabaki, "Azerbaijan: ethnicity and the struggle for power in Iran ",
سطر ۱۴۷ ⟵ ۱۴۶:
had played in the struggle to establish the Constitution in Iran which, in ther view,
warranted adopting the new name Azadistan. "
 
</ref><ref>
چگونگی و چرایی نامگذاری جمهوری آذربایجان - برگرفته از روزنامه جنگل
این مقاله درشماره ٢۴ روزنامه جنگل ( نشریه نهضت جنگل ) مورخه ٢٣ ربیع الثانی١٣٣۶ هجری قمری برابر با ١٧ بهمن ١٢٩۶ خورشیدی به قلم ناشناس چاپ شده بود . متن کامل این مقاله را در کتاب مجموعه ی روزنامه های جنگل در صفحات ١۶٣-١۶١ می توانید ببینید .
کتاب، مجموعه ی روزنامه های جنگل، در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، عرضه شده است . علاقمندان جهت خرید کتاب می توانند به مکان نمایشگاه، سالن ناشران عمومی، راهرو (٧) هفت، غرفه شماره ی (۵) پنج، انتشارات امید مهر مراجعه فرمایند .
مشخصات کتاب :نام کتاب :مجموعه ی روزنامه های جنگل-به کوشش : امیر نعمتی لیمائی-ناشر و محل نشر : امیدمهر، مشهد-سال نشر : 1389-قطع کتاب : رحلی-تعداد صفحات : 240-</ref>
واکنش منفی به این نامگزاری نشان دادند.
 
احمد کسروی در شهریاران گمنام مینویسد:
"شگفت است که آران را اکنون «آذربایجان» می‌خوانند. با آن‌که آذربایجان یا آذربایگان نام سرزمین دیگریست کهدر پهلوی آران و بزرگ‌تر و شناس‌تر از آن می‌باشد و از دیرین زمان که آگاهی در دست هست، همواره این دو سرزمین از هم جدا بوده و هیچ‌گاه نام آذربایجان بر آران گفته نشده است. ما تاکنون ندانسته‌ایم که برادران آرانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می‌خواستند نامی نیز بر آنجا بگذارند برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایگان دراز کردند؟! و چه سودی را از این کار شگفت خود امیدوار بودند؟!این خرده‌گیری نه از آنست که ما برخاسته آذربایگانیم و تعصب بوم و میهن خود نگه می‌داریم. چه آذربایگان را از این کار هیچ‌گونه زیان نیست، بلکه از اینست که برادران آرانی ما در آغاز زندگانی ملی و آزاد خود پشت‌پا به تاریخ و گذشته سرزمینشان می‌زنند و این خود زیانی بزرگ است. و آنگاه تاریخ، مانند چنین کار شگفت سراغ ندارد!"
 
<ref>
احمد کسروی، شهریاران گمنام، تهران، انتشارات امیرکبیر، ج 5، 1357، صص 57 ـ 255
.
</ref>.
 
 
در همین راستا استاد مارکوارت آلمانی یک مقاله نوشت که در نشریه ''ایرانشهر'' ترجمه و چاپ گردید<ref name=autogenerated2 />
<ref>In reply, Iranshahr published an article by J. Marquart, the eminent German Iranist of the early twentieth century, which dealt with the historical bonds exisiting between Azerbaijan and the rest of Iran. At the end of the article, there appeared a poem by ‘Aref, the Iranian radical Constitutionalist poet, denouncing the Turkish language. “(Azerbaijan: Ethnicity and Autonomy in the Twentieth-Century Iran (London, IB Tauris, 1993). Pg 55)
.
</ref>.
استاد مارکورات در این مورد نوشتند:
«پیش از همه لازمست که حکومت ایران با استناد تمام عناصر ملت ایرانی بدون تفریق زبان و مذهب برضد اسعتمال نام "آذربایجان" که جمهوریت تاتار قفقازی بر خلاف حقیقت علمی و بدون استحقاق بخود چسپانده است یک اعتراض سختی و قطعی بعمل بیاورند.
سطر ۱۶۹ ⟵ ۱۶۸:
گرچه یکی از جانشینان آتروپات (آذرباد) که آرتابازان نام داشت حوزه ی حکومت خود را وسعت داده و از شمال و شمال غربی تا کوه های قفقاز و تا گرجستان رسانید ولی این توسیع مملکت موقتی بود زیرا پس از تاسیس سلطنت ارمنستان شرقی از طرف آرتاکسیس باز آنقسمت پس داده شد.
و اما مملکتیکه در شمال رود ارس بود و امروز اکثر اهالی آن تاتار هستند در زمان قدیم آلبانی نامیده میشد که بزبان پارسی میانه یعنی پهلوی و بسریانی اران (بتشدید راء) میگفتند و در کتب مورخین عرب نیز الران مذکور است. این تعبیر در تاریخ زندگانی شاه اسماعیل و در تاریخ کردستان تالیف شرف الدین بتلیسی پیش می آید. دولت روس بدبختانه این تعبیر تاریخی یعنی "اران" را بکار نبرده است در صورتیکه بعضی نامهای دیگر تاریخی را مانند فرغانه و غیره چنانکه هم میبایست نگهداشت.
این دو مملکت اران و آذربایجان که اولی در شمال و دویمی در جنوب رود ارس واقع است با استثنای گوشه ی شرقی آن یعنی شیروان امروزی از حیث روابط نژادی اساساً و بکلی متفاوت هستند و تا عهد مغولها هر یک از اینها تاریخ جداگانه ی مخصوص برای خود داشته است. و بدینجهت باید هر یک از اینها علاحده بزیر تدقیق و تحقیق گذاشته شود..»<ref name=autogenerated2 />
<ref>In reply, Iranshahr published an article by J. Marquart, the eminent German Iranist of the early twentieth century, which dealt with the historical bonds exisiting between Azerbaijan and the rest of Iran. At the end of the article, there appeared a poem by ‘Aref, the Iranian radical Constitutionalist poet, denouncing the Turkish language. “(Azerbaijan: Ethnicity and Autonomy in the Twentieth-Century Iran (London, IB Tauris, 1993). Pg 55)
.
</ref>.
 
ولادمیر منیورسکی هم میگوید که این نامگزاری دولت مساوات در زمان نوری پاشا انجام گرفت
 
<ref>
Minorsky, V.; Minorsky, V. "Ādharbaydjān ( Azarbāydjān ) ." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P.Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. <http://www.encislam.brill.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0016>
 
Historically the territory of the republic corresponds to the Albania of the classical authors (Strabo, xi, 4; Ptolemy, v, 11), or in Armenian Alvan-k, and in Arabic Arran. The part of the republic lying north of the Kur (Kura) formed the kingdom of Sharwan (later Shirwan). After the collapse of the Imperial Russian army Baku was protectively occupied by the Allies (General Dunsterville, 17 August-14 September 1918) on behalf of Russia . The Turkish troops under Nuri Pasha occupied Baku on 15 September 1918 and reorganized the former province under the name of Azarbayd̲j̲ān—as it was explained, in view of the similarity of its Turkish-speaking population with the Turkish-speaking population of the Persian province of Ādharbaydjān.
.
</ref>.
 
 
محمدجواد مشكور نيز نوشته است: «ايالت اران كه در دوران اسلامى به اين نام مشهور بود از زمان تركان قراقويونلو و آق قويونلو تا جنگ جهانى اول "قراباغ ... (باغ سياه يا باغ بزرگ) خوانده مى‏شد. پس از شكست روسيه تزارى مردم آن ناحيه دعوى استقلال كرده در سپتامبر سال 1918 ميلادى حكومتى به نام آذربايجان تحت نفوذ دولت عثمانى تشكيل دادند. غرض از اين نامگذارى اين بود كه از ضعف دولت مركزى ايران در اواخر قاجاريه استفاده كرده آذربايجان ايران را كه مردم آن مانند اهالى قره‏باغ به لهجه‏هاى تركى سخن مى‏گفتند با آذربايجان ساختگى به هم پيوند داده و در دو سوى رود ارس حكومتى تحت نفوذ عثمانى تشكيل دهند ولى تركان بزودى شكست‏خورده و امپراتورى عثمانى تجزيه شد" <ref>
مشكور، محمدجواد، جغرافياى تاريخى ايران‏باستان، ص 272. </ref>.
 
==== آزادیستان ====
در دوران شیخ محمود خیبانی، هم بخاطر اهمیت آذربایجان در تاریخ ایران و هم بخاطر جدایی از آذربایجان مساواتیها در قفقاز، نام آزادیستان برای آذربایجان انتخاب گردید<ref>
Recasting Oneself, Rejecting the Other: Pan-Turkism and
 
سطر ۲۰۷ ⟵ ۲۰۶:
the struggle to establish the Constitution in Iran which, in their view,
 
warranted adopting the name Azadistan. (35)</ref>.
 
==== اطلس‌ها و نقشه‌ها ====
 
نقشه‌های موجود از قرن پیش از بیستم، آذربایجان را جنوب ارس ترسیم<ref>
Rouben Galichian , "Historic Maps of Armenia: The Cartographic Heritage",I. B. Tauris (July 23, 2004)(pg 9-10:"In accounts and maps produced prior to 1918, the region of Iran called Azerbaijan or Aderbaijan(also known as Atropatene, which is the old version of Azerbaijan) has always been to the south of Arax(es) River, which is the border of Iran and Armenia today. ... This territory, prior to being called Azerbaijan, was called Albania (Arran), which included the various khanates (khan's districts) of Derband, Shirvan, Daghestan, Talish, Shusha and Moghan
 
بنگرید به نقشه ابن حوقل، ادریسی، استخری و حدود صد+ نقشه در این کتاب.
[http://books.google.com/books?id=0dZfCXeL2AEC&pg=PA9&dq=In+accounts+and+maps+produced+prior+to+1918,+the+region+of+Iran+called+Azerbaijan&hl=en&ei=AGH-TZTTKMrb0QGWu4jgAw&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=1&ved=0CCoQ6AEwAA#v=onepage&q&f=false]
</ref> کرده‌اند. ابن حوقل با ارائه تصوير جداگانه از سه ناحيه ارمينيه، آذربايجان و اران در اثر خود، رود ارس را مرز ميان آذربايجان و اران دانسته و مى‏گويد: «درياى خزر از مغرب به اران و حدود سرير و بلاد خزر و بخشى از بيابان غزان محدود است. او شهرهاى برذعه، جنزه (گنجه)، شمكور، شماخيه، شروان، شابران، قبله و شكى را از سرزمين اران، و شهرهاى اردبيل، داخرقان، تبريز، سلماس، خوى، بركرى، اروميه، مراغه، اشنه، ميانج، مرند، برزند را جزو آذربايجان معرفى كرده است‏». <ref>(ابن حوقل، صورة‏الارض، ترجمه جعفر شعار، ص‏100-81; نيز مراجعه كنيد به: ابوالفداء، تقويم‏البلدان، ترجمه عبدالحميد آيتى، ص‏443. )</ref>.
 
 
 
 
<center>
<gallery>
Image:Herodotus World Map.jpg|بازسازی نقشه هرودوت که سرزمین مادها را در زیر رودخانه ارس نشان می‌دهد در 450 سال پیش از میلاد.
Image:Mongol dominions1.jpg|نقشه کشیده شده در سال 1911 امپراطوری مغول را نشان می‌دهد.منطقه آذربایجان در زیر رود ارس نشان داده شده است.
سطر ۲۲۸ ⟵ ۲۲۷:
Image:Persian(IRAN) Empire 1747.jpg|[[نقشهٔ امپراطوری ایران، ۱۱۲۶ خورشیدی]]، نقشه نام منطقه شمال رود ارس را با نام آران مشخص کرده است (1747)
Image:Iran 1748.jpg|نقشه منطقه پایین رود ارس را با نام آذربایجان مشخص کرده است و مناطق شمال رود ارس را با نام شیروان و ارمنستان. (1748)
Image:Near_East-1835.jpg|نقشه ایران شامل آذربایجان که توسط رود ارس در شمال محدود شده است. (1835)<ref>[http://www.geographicus.com/Merchant2/merchant.mvc?page=G/PROD/PersiaArabia-mb-1837] 1837 Malte-Brun Map of Persia & Arabia (Iraq, Saudi Arabia, Iran, Jordan )</ref>
File:Afghanistan and Persia in 1856.jpg|نقشه ایران که قفقاز و گرجستان را به تصویر می‌کشد. (1856)<ref>[http://www.lib.utexas.edu/maps/historical/persia_afghanistan_1856.jpg Map showing the region north of Iran's Caucasus border as Georgia]</ref>
Image:1862 Perthes Map of Russia.JPG|نقشه قفقاز روسیه را نشان می‌دهد بدون نام آذربایجان در شمال رود ارس (1862)
Image:1864 Johnson Map of Turkey, Persia & Arabia ( Iran, Iraq, Afghanistan ).JPG|نقشه منطقه زیر رودخانه ارس را با نام آذربایجان مشخص کرده است و مناطق بالای رود ارس را با نام گرجستان مشخص کرده است. (1864)
سطر ۲۳۵ ⟵ ۲۳۴:
Image:The Russo-British Pact in 1907.jpg|نقشه ایران و مناطق تحت نفوذ روس و انگلیس را نشان می‌دهد.منطقه زیر رود ارس با نام آذربایجان نشان داده می‌شود. (1907)
Image:Persia 1909.jpg|منطقه آذربایجان با مرز شمالی آن یعنی رود ارس مشخص شده است. (1909)
</gallery>
 
</center>
 
==== منابع کتبی و تاریخی اندر تعریف آذربایجان ====
سطر ۲۴۳ ⟵ ۲۴۲:
 
استرابو جغرافینگار یونانی، در دفتر یازدهم جغرافی، از آلبانیا (آران و شروان دوران اسلامی)، آتروپاتین و و ارمنستان نام میبرد، و میگوید که رود ارس، مرز آتروپاتین از جنوب و ارمنستان از شمال میگذرد:
 
<ref>
 
منبع: استرابو، کتاب جغرافی، دفتر یازهم:
سطر ۲۴۹ ⟵ ۲۴۸:
And then on the north by the Ocean as far as the mouth of the Caspian Sea; and then on the east by this same sea as far as the boundary between Albania and Armenia, where empty the rivers Cyrus and Araxes, the Araxes flowing through Armenia and the Cyrus through Iberia and Albania; and lastly, on the south by the tract of country which extends from the outlet of the Cyrus River to Colchis, which is about three thousand stadia from sea to sea, across the territory of the Albanians and the Iberians, and therefore is described as an isthmus.
... The other part is Atropatian Media, which got its name from the commander Atropates, who prevented also this country, which was a part of Greater Media, from becoming subject to the Macedonians. Furthermore, after he was proclaimed king, he organized this country into a separate state by itself, and his succession of descendants is preserved to this day, and his successors have contracted marriages with the kings of the Armenians and Syrians and, in later times, with the kings of the Parthians. ... Their royal summer palace is situated in a plain at Gazaca, and their winter palace in a fortress called Vera, which was besieged by Antony on his expedition against the Parthians. This fortress is distant from the Araxes, which forms the boundary between Armenia and Atropene, two thousand four hundred stadia, according to Dellius, the friend of Antony, who wrote an account of Antony's expedition against the Parthians, on which he accompanied Antony and was himself a commander.
.
</ref>.
 
در تاریثخ پلینی، حدود آتروپاتین تا رود است است و رود ارس از میان ارمنستان بزرگ با آتروپاتین میگذارد:<ref>
The Natural History of Pliny by John Bostock, M.D., F.R.S, and H.T. Riley, Esq., B.A., Vol. II, published in 1890, pages 27-28
“ Adjoining the other front of Greater Armenia, which runs down towards the Caspian Sea, we find Atropatene, which is separated from Otene, a region of Armenia, by the river Araxes; Gazae is its chief city, distant from Artaxata four hundred and fifty miles, and the same from Ecbatana in Media, to which country Atropatene belongs
.
</ref>.
 
در زمان ساسانیان، آذربایجان به شکل باستانی آتورپاتکان خوانده شده است<ref>
Minorsky, V.; Minorsky, V. "Ādharbaydjān ( Azarbāydjān ) ." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P.Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. <http://www.encislam.brill.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0016>
</ref>. در کتیه شاپور، آذربایجان یکی از استانهای ایرانشهر<ref>
MacKenzie, David Niel (1998). "Ērān, Ērānšahr". Encyclopedia Iranica. 8. Costa Mesa: Mazda. http://www.iranica.com/articles/eran-eransah. . Accessed online versuib on April 12, 2010.</ref> در کنار ارمنسستان، ایبریا (گرجستان امروزی)، آلبانیا (آران و شروان)، و بلاشکان حساب شده است<ref>
Encyclopedia Britannica, Encyclopædia Britannica. 2007. Encyclopædia Britannica Online. 4 May 2007 <http://www.britannica.com/eb/article-32148> :The list of provinces given in the inscription of Ka'be-ye Zardusht defines the extent of the empire under Shapur, in clockwise geographic enumeration: (1) Persis (Fars), (2) Parthia, (3) Susiana (Khuzestan), (4) Maishan (Mesene), (5) Asuristan (southern Mesopotamia), (6) Adiabene, (7) Arabistan (northern Mesopotamia), (8) Atropatene (Azerbaijan), (9) Armenia, (10) Iberia (Georgia), (11) Machelonia, (12) Albania (eastern Caucasus), (13) Balasagan up to the Caucasus Mountains and the Gate of Albania (also known as Gate of the Alans), (14) Patishkhwagar (all of the Elburz Mountains), (15) Media, (16) Hyrcania (Gorgan), (17) Margiana (Merv), (18) Aria, (19) Abarshahr, (20) Carmania (Kerman), (21) Sakastan (Sistan), (22) Turan, (23) Mokran (Makran), (24) Paratan (Paradene), (25) India (probably restricted to the Indus River delta area), (26) Kushanshahr, until as far as Peshawar and until Kashgar and (the borders of) Sogdiana and Tashkent, and (27), on the farther side of the sea, Mazun (Oman)
.
</ref>.
 
===== منابع پس از اسلامی =====
 
[[ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی]] در کتاب البلدان در سال ۲۹۰ هجری قمری حدود آذربایجان را اینطور شرح می‌دهد که :"آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می‌شود." <ref>البلدان نوشته ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی ترجمه مختصر حسن مسعودی از البلدان از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال ۱۳۴۹هجری خورشیدی، در صفحات ۱۲۸ و ۱۳۰</ref>
 
[[اصطخری]] که از جهانگردان و جغرافی نگاران معروف قرن‌های سوم و چهارم هجری است، در کتاب المسالک و الممالک خود فصلی دارد تحت عنوان «ذکر ارمینیه و آران و آذربایجان.وی از شهرهای آذربایجان، چنین یاد کرده‌است: اردویل (اردبیل)، مراغه، اُرمیه (ارومیه)، میانه و خونه، بروانان(؟) دیرخقان (دهخوارگان، آذرشهر فعلی)، سلماس، نشوی (نخجوان)، مرند، برزند، ورثان، موقان، جابروان، واشنه (اشنویه فعلی).اصطخری، دبیل (= دوین) را مرکز ارمینیه، بردع را مرکز اران و اردبیل را مرکز آذربایجان نوشته‌است به نوشته وی: «حدود آذربایجان» از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمینیه بازگردد<ref>ابواسحقبازگرددابواسحق ابراهیم، اصطخری، المسالک و الممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران علی و فرهنگی، ۱۳۶۸، صص ۱۵۵، و نیز و.ک به: ابوالفدا تقویم البدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹، >هر یک از این سه اقلیم، اقلیم بزرگی است که به سبب تداخل در یکدیگر، ارباب فن هر سه را در ذکر و تصویر به یکجا آورده‌اند< ص ۴۴۲.</ref>
 
[[ابن حوقل]] در کتاب [[صوره‌الارض]]، شهرهای مراغه، تبریز، ارومیه، خوی، سلماس، برکری، اردبیل، داخرقان، اشنه، میانج، مرند، برزند و غیره، جزو شهرهای مهم آذربایجان ذکر شده‌اند.<ref>محمد، ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صوره‌الارض)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶، ص ۸۱</ref>
 
در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند<ref>
Hudud al-Alam ("the regions of the world"): a Persian geography, 372 A.H.-982 A.D., translated and explained by V. Minorsky; with the preface by V.V. Barthold. Karachi : Indus Publications, 1980. pg 77
Another river, called Aras, rises on the eastern side of the Armenian mountains, from a place adjoining the Rum. Taking the eastern direction it flows on until, having skirted Vartan and followed the frontier between Adharbadhagan, Armenia, and Arran, it joins the Khazar sea
.
</ref>.
 
 
[[ابن رسته]] از جغرافی‌نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در کتاب خود به نام اعلاق‌النفیسه آران را جزو ارمنستان دانسته و حدود آذربایجان را اینطور دانسته‌است:«حوزه‌های آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزه‌های ارمینیه به قرار زیر است: آران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب»<ref>
ابن رسته، اعلاق الانفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵، ص ۱۲۲۱۲۲</ref>
 
مقدسی که بین آران و ارمنستان و آذربایجان تفاوت میگذارد، سلماس و ارومیه و مراغه و خوی را جزو ارمنستان شمرده است<ref>المقدسیاستالمقدسی (اصل عربی):«فأما الران فإنها تکون نحو الثلث من الإقلیم فی مثل جزیرة بین البحیرة ونهر الرس ونهر الملک یشمقها طولاً، قصبتها برذعة ومن مدنها: تفلیس، القلعة، خنان، شمکور، جنزة، یردیج، الشما خیة، شروان، باکوه، الشا بران، باب الأبواب، الأبخان، قبلة، شکی، ملازکرد، تبلا. وأما أرمینیة فإنها کورة جلیلة رسمها أرمینی بن کنظر بن یافث بن نوح ومنها ترتفع الستور والزلالی الرفیعة کثیرة الخصائص قصبتها دبیل ومن مدنها: بدلیس، خلاط، أرجیش، برکری، خوی، سلماس، أرمیة، داخرقان، مراغة، أهر، مرند، سنجان، قالیقلا، قندریة، قلعة یونس، نورین. وأما آذربیجان فإنها کورة اختطها اذرباذ بن بیوراسف بن الأسود بن سام بن نوح علیه السلام قصبتها وهی مصر الإقلیم أردبیل بها جبل مساحته مائة وأربعون فرسخاً کله قری ومزارع یقال أن به سبعین لساناً کثرة خیرات أردبیل منه. أکثر بیوتهم تحت الأرض ومن مدنها: رسبة، تبریز، جابروان، خونج، المیا نج، السراة، بروی، ورثان، موقان، میمذ، برزند. فإن زعم زاعم أن بدلیس من إقلیم أقور واستدل بأنها کانت فی ولایات بنی حمدان أجیب بأنه لما ادعاها أهل الإقلیمین جعلناها من هذا لانا وجدنا لها نظیراً فی الاسم وهی تفلیس، وأما الولایات فلیست حجة فی هذا الباب الا تری أن سیف الدولة کانت له قنسرین والرقة ولم یقل أحد أن الرقة من الشام»
منبع:
الکتاب : أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم
سطر ۲۸۶ ⟵ ۲۸۵:
مصدر الکتاب : الوراق
برگرفته از: http://islamport.com/d/3/bld/1/2/13.html
</ref> و شهرهای آذربایجان را: رسبه، تبریز، جابروان، خونج، میانج، سراة، بروی، ورثان، موقان، میمذ و برزند ذکر کرده است.
 
 
ابن ندیم و یاقوت حموی آذربایجان را جز مناطق فهله میدانند و زبانش را فهلوی خوانده اند<ref>
منبع یکم:
شهاب الدین عبدالله یاقوب الحموی, مجمع البلدان - داراصلدر بیروت - 1984
سطر ۳۰۱ ⟵ ۳۰۰:
فأما الفهلویة فمنسوب إلی فهله اسم یقع علی خمسة بلدان وهی أصفهان والری وهمدان وماه نهاوند وأذربیجان وأما الدریة فلغة مدن المدائن وبها کان یتکلم من بباب الملک وهی منسوبة إلی حاضرة الباب والغالب علیها من لغة أهل خراسان والمشرق و اللغة أهل بلخ وأما الفارسیة فتکلم بها الموابدة والعلماء وأشباههم وهی لغة أهل فارس وأما الخوزیة فبها کان یتکلم الملوک والأشراف فی الخلوة ومواضع اللعب واللذة ومع الحاشیة وأما السریانیة فکان یتکلم بها أهل السواد والمکاتبة فی نوع من اللغة بالسریانی فارسی
 
(= اما فهلوی منسوب است به فهله که نام نهاده شده است بر پنج شهر: اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان. و دری لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغت اهل خراسان و مشرق و لغت مردم بلخ بر آن زبان غالب است. اما فارسی کلامی است که موبدان و علما و مانند ایشان بدان سخن گویند و آن زبان مردم اهل فارس باشد. اما خوزی زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت و مواضع لعب و لذت با ندیمان و حاشیت خود گفت‌وگو کنند. اما سریانی آن است که مردم سواد بدان سخن رانند).</ref>.
 
 
[[ذکریا قزوینی]] مولف کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد از نویسندگان قرن هفتم هجری، آذربایجان را سرزمینی پهناور بین اران و کوهستان می‌داند و می‌گوید شهرها، روستاها، کوه‌ها و رودخانه‌ها در آن سرزمین بسیار است.<ref>ذکر یا قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی (هژار) تهران، موسسه علمی اندیشه جوان، ۱۳۶۶، ص ۶۵</ref>
 
در ترجمه فارسی [[یاقوت حموی]] از دانشمندان قرن هفتم هجری که پیرامون حدود آذربایجان نوشته چنین آمده‌است: «حدود آذربایجان از بردعه تا مشرق تا از زنجان در مغرب و از سمت شمال به سرزمین‌های دیلم، جیل (گیلان) و طرم (طارم) است. و او (آذربایجان) اقلیم بزرگ و وسیعی است و از شهرهای مشهورش تبریز امروزه مرکز و بزرگترین شهر آذربایجان است و قبلاً مرکز آن مراغه بود و از شهرهایش خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، مرند و غیره‌است»<ref>متن عربی گفته یاقوت چنین است: «حد اذربیجان من بردعه مشرقاً الی ارزنجان مغرباً، یتصل و حدها من جهه الشمال بیلاد الدیلم، و الطرم و هو اقلیم واسع و من مشهور مدائنها: تبریز، و هی الیوم قصبتها و اکبر مدنها و کانت قصبتها قدیماً المراغه و من مدنها خوی و سلماس، و ارمیه, و اردبیل و مرند و غیرذالک» ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، یاقوت حموی، معجم البدان، ج ۱، (بیروت، دارصادر، ۱۹۵۵ م). ص ۱۲۸.</ref>
[[محمد جواد مشکور]] باور دارد یاقوت در مورد تعیین حدود آذربایجان دچار اشتباه شده‌است.عبارت یاقوت را چنین تصحیح کرده‌است: «حد آذربایجان از شمال بردعه از شرق بلاد، دیلم و گیلان و از مغرب از زنجان از جنوب بلاد طارم و زنجان است».<ref>محمد جواد مشکور، جغرافیایی تاریخی ایران باستان، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ص ۲۹۵</ref>
 
بر پایه این گفتۀ یاقوت، بخشی از اران تا بردعه نیز جزو آذربایجان بوده‌است. ولی در کتاب دیگر خود «گزیده مشترک» رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته‌است.<ref>یاقوت حموی، برگزیده مشترک، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران</ref>
 
گاهی زنجان را نیز به عنوان بخشی از آذربایجان به حساب می‌آورند.حسین آلیاری بر پایه نوشته جغرافی دانان و گردشگران اسلامی حدود آذربایجان را اینطور می‌نویسد:تبریز، اردبیل، مراغه، خنج، ورثان، سیر [سنه]، میانج [میانه]، برزه [جنوب دریاچه ارومیه]، ارومیه، جابروان [جنوب دریاچه ارومیه]، خوی، مرند، گلسره [کولسره] در ۵۳ کیلومتری مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبیل]، سلماس، شیز [گنجک = تحت سلیمان]، سلق [رستاق السلق]، نریز [در مشرق ارومیه]، سندبابا، سابرخاست، سراو [سراب جغرافی‌نویسان اسلامی سراه ضبط کرده‌اند]، ماینهرج [میان دینوروسیر] بذ، میمذ، نیر، زنجان»<ref>دکتر حسین آلیاری، >نام شهرها و وضع راه‌های آذربایجان در قرون نخستین اسلامی نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ص ۸۳</ref>
 
[[حمدالله مستوفی]] از ۹ تومان بلاد اداری آذربایجان در دوران ایلخانیان اینطور یاد می‌کند و زنگیان (زنجان) و نخجوان را نیز جزوی از آذربایجان می‌داند:۱- تومان تبریز شمال سه شهر (تبریز – اوجان – طسوج). ۲- تومان اردبیل: دو شهر اردبیل و خلخال است. ۳- تومان پیشگین (مشگین). در این تومان، شهرهای پیشگین، خیا و اوناد، ارجاق، اهر، تکلفه، و کلئبر (کلیبر) قرار داشتند. ۴- تومان خوی: شامل چهار شهر، خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه بود. ۵- تومان مراغه مرکب از شهرهای مراغه، و هخوارقان، نیلان بود. ۷- در تومان مرند، شهرهای مرند، دزمار، زنگیان، ریوز (زنوز) گرکر (گرگر) ذکر شده‌است. ۸- تومان نخجوان نیز، شامل شهرهای نخجوان، اردوباد، آزاد و ماکویه.ذکری از تومان نهم در کتاب حمدالله مستوفی نشده و واضح نیست. تنها در آغاز بحث از آذربایجان، آن را به نه تومان تقسیم کرده‌است هم او از کنار آب ارس تا آب کر را بین‌النهرین و اران و از کنار آب کر تا دربند [باب‌الابواب] را ولایت شروان نامیده‌است.<ref>حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، به تصحیح گای لسترنج، تهران دنیای کتاب، ۱۳۶۳، صص ۷۵ الی ۸۹</ref>
 
== تاریخ آذربایجان ==
سطر ۳۲۰ ⟵ ۳۱۹:
=== تاریخ پيش از اسلام ===
{{اصلی|آتروپاتکان}}
پیش از آمدن مادها، میتوان به حکومت [[ماننا]]یی‌ها اشاره کرد. زبان ماننایی‌ها روشن نیست اما بخشی از نامهای سرداران آنها آریایی است<ref>
R. Zadok, "Mannea" in Encyclopedia Iranica
[http://www.iranica.com/articles/mannea]
It is unlikely that there was any ethnolinguistic unity in Mannea. Like other peoples of the Iranian plateau, the Manneans were subjected to an ever increasing Iranian (i.e. Indo-European) penetration. Boehmer's analysis of several anthroponyms and toponyms needs modification and augmentation. Melikishvili (1949, p. 60) tried to confine the Iranian presence in Mannea to its periphery, pointing out that both Daiukku (cf. Schmitt, 1973) and Bagdatti were active in the periphery of Mannea, but this is imprecise, in view of the fact that the names of two early Mannean rulers, viz. Udaki and Azā, are explicable in Old Iranian terms.
</ref> و در کل، زبان واحدی در بین ماننا حاکم نبود. اما، [[ماننا]]یی‌ها بر تحت نفوذ ایرانی-شدن قرار داشتند و نامهای ایرانی مانند دیاکو و بغدادتی و اودکی و ازآ همگی نامهای ایرانی هستند که در میان آنها دیده میشود. همچنین در این دوره، میتوان به حکومت اورارتویی اشاره کرد که اندکی از بخشهای آذربایجان غربی را شامل میشدند.
با آمدن اقوام آریایی مادها<ref>AمادهاA) "Mede" ''Encyclopædia Britannica'' 2008 (Encyclopædia Britannica Online) 16 January 2008 <http://www.britannica.com/eb/article-9051719>.
B) Andrew Dalby, ''Dictionary of Languages: the definitive reference to more than 400 languages'', Columbia University Press, 2004, pg 278.
C) Gwendolyn Leick, ''Who's Who in the Ancient Near East'', Routledge, Published 2001. pg 192
سطر ۳۳۵ ⟵ ۳۳۴:
H) Amélie Kuhrt, "The Persian Empire, Volume 1", Chp 2: Medes, Routledge, 2007. excerpt from pg 19: "The early history of the western Iranians (Medes and Persian) is a thorny problem..."
I) John Curtis, British Museum, 2000, 2nd edition. pg 34: "They were an Indo-European people who, like the related Persians, spoke an Iranian language"
J) "Encyclopedia of Indo-European Culture or EIEC, edited by J. P. Mallory and Douglas Q. Adams, published in 1997 by Fitzroy Dearborn. pg 30: "..and the Medes (Iranians of what is now north-west Iran).."</ref> به فلات ایران، اقوام غیرآریایی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی [[ماد]] را به وجود آوردند.
 
مادها که تأثیر عمیقی بر تاریخ منطقه آسیای غربی گذاشت که مهم‌ترین آن نابود کردن حکومت [[آشور]] بود.
سطر ۳۵۵ ⟵ ۳۵۴:
 
[[یاقوت حموی]] (درگذشته ۶۲۶ ق.) می‌نویسد:
«[[ابن مقفع]] گفته‌است آذر به [[زبان پهلوی]] نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن [[آتشکده]] یا نگاهدارندهٔ آتش می‌شود و این درست‌تر است زیرا آتشکده در این ناجیه بسیار بوده‌است ... مردم آن نیکوروی‌اند و گونه‌های ایشان به سرخی مایل است و پوستی لطیف دارند. ایشان را زبان مخصوصی است که [[زبان آذری|آذری]] گویند و جز خودشان کس آن را نمی‌فهمد.»<ref>مشکور، محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، انتشارات کهکشان، چاپ دوم ۱۳۷۵، گنجینهٔ ایران: ۲۱. ص۱۸۸.</ref>
 
=== پس از حمله اعراب ===
سطر ۳۷۹ ⟵ ۳۷۸:
نوشته تارخ نویسان سده‌های چهارم و پتجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان می‌دهی که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربایجان بوده‌اند.این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوی سیحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداری وی می‌کردند و سپس سر به شورش و نافرمانی برداشتند. گردیزی می‌نویسد: «ارسلان به سلطان گفت:این خطا بود که کردی، اکنون که آوردی همه رابُکش و یا به من دِه، انگشتهای نر ایشان را ببُرم تا تیر نتوانند انداخت.» به هر روی ایشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگی در ایران و زد و خوردهای فراوان در نواحی دیگر ایران به آذربایجان رسیدند
 
هم چنین چامچیان تاریخ نگار ارمنی درباره جنگی که بین ایلات غُز و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان)در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری در گرفته‌است می‌نویسد:«در این سال ترکان که همچون سیل به آذربایگان رسیده بودندروی به نواحی ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسیار جاها پایمال ساختند» <ref>م. چامچیان، تاریخ ارمنیان، کتاب۳، ونیز۱۷۸۶.</ref>
 
دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبایل ترک به آذربایجان درِ کتاب می‌نویسد:
:حوادث متناوب یکی بعد از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. بعد از [[سلجوقیان]]، دورِ سلسله جنبانی ترکان آتابای یا [[اتابکان]] آغاز و با نفوذ این اقوام و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.<ref>(نظری به تاریخ آذربایجان، ج ۱، تهران ۱۳۳۹، ص ۱۵۲)</ref>
در زمان [[سلجوقیان]] ترک‌های بیشتری به آذربایجان روی آورده‌اند. با ادامه تسلط ترکان در دوران [[اتابکان]] باز هم عده ترک‌ها در آن سرزمین فزونی یافت و مآلاً زبان ترکی رونق بیشتری گرفت.
سطر ۳۸۹ ⟵ ۳۸۸:
حکومت ترکمانان [[آق قویونلو]] و [[قراقویونلو]] و اسکان آن‌ها در آذربایجان بیش از پیش موجب رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد.
 
جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصلهٔ برافتادن و برخاستن [[صفویان]]، پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباش‌های ترک نیز مزید بر علت شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید.<ref>شاو٬استانفوردجی.تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید(سه جلد)٬ترجمه محمد رمضان زاده٬مشهد ٬آستان قدس رضوی ٬ ۱۳۷۰.</ref>
==== اران تحت سلطه حاکم آذربایجان ====
به گفته [[عنایت الله رضا]]، [[اران]] بعد از دوره حمله مغول گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود <ref>رضا، عنایت الله، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 7، «اران»، چاپ اول : 1375، تهران، صص 421 تا 424</ref> این در حالی است که [[ریچارد فرای]] می گوید [[اران]] بعد از هجوم مغول، تحت فرمان حکمرانان آذربایجان بود<ref>RبودR. N. FRYE, [[دانشنامه اسلام|Encyclopedia of islam]] , volume 1 , "ARRAN" ,ISBN 90-04-08114-3, page 660-661</ref>
[[پرونده:TeymurDovruIslahOlunmusSened1525.jpg|thumb|200px|left|نخچوان من كوره آذربيجان 13.11.1400 متن اصلاح شده <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/editions/sanad_000605-01.pdf نخچوان من کوره آذربیجان 13.11.1400 متن اصلاح شده]</ref>]]
[[پرونده:TemuriDovurAzsinir1525.jpg|200px|thumb|نخچوان من کوره آذربیجان 13.11.1400 <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/facsimiles/sanad_000605-01.jpg سند اصلی]</ref>]]
 
[[پرونده:QarabagAzSefeviDovru1525.jpg|thumb|200px|قره باغ در دوره صفویه <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/facsimiles/sanad_000621-01.jpg قره باغ در دوره صفویه سند اصلی]</ref> & <ref>Papazian, Akop Davidovich. Persidskie dokumenty Matenadarana: II Kupchie (۱۴-۱۶ vv.). Erevan: Izdatel'stvo Akademii Nauk Armianskoi SSR, 1968. ۱۱۶-۱۷, ۳۱۶-۱۷, ۴۸۵-۸۷, ۵۸۲</ref>]]
 
[[پرونده:QarabagAzSefeviDovruIslah1.jpg|thumb|200px|قره باغ در دروه صفویه، متن اصلاح شده <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/editions/sanad_000621-01.pdf قره باغ در دروه صفویه، متن اصلاح شده]</ref>]]
[[پرونده:KerimXanAzSınır.jpg|thumb|left|200px|فرمان کریم خان زند، سند اصلی 1<ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/facsimiles/sanad_000023-01.jpg فرمان کریم خان زند، سند اصلی 1]</ref>]]
[[پرونده:KerimXanAzSınır1.jpg|thumb|left|200px|فرمان کریم خان زند، سند اصلی 2 <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/facsimiles/sanad_000023-02.jpg فرمان کریم خان زند، سند اصلی 2]</ref>]]
 
 
در کتاب حدودالعالم این سه منطقه آران و ارمنستان و آذربایجان جدا از هم ذکر شده‌اند<ref>
Hudud al-Alam ("the regions of the world"): a Persian geography, 372 A.H.-982 A.D., translated and explained by V. Minorsky; with the preface by V.V. Barthold. Karachi : Indus Publications, 1980. pg 77
Another river, called Aras, rises on the eastern side of the Armenian mountains, from a place adjoining the Rum. Taking the eastern direction it flows on until, having skirted Vartan and followed the frontier between Adharbadhagan, Armenia, and Arran, it joins the Khazar sea
.
</ref>.
 
"محمد بن نجیب بکران" در کتاب "جهان نامه" که آن را به [[سلطان محمد خوارزمشاه]] تقدیم کرده‌است درباره حدود آذربایجان می‌نویسد:<ref name="Pərviz">پرویز زارع شاهمرسی . آذربایجان ایران و آذربایجان قفقاز .انتشارات اختر . تبریز ۱۳۸۵</ref>:
 
"کر جیحونی است در حدود آذرباذکان بر سه فرسنگی شهر بردعه که آن را کر خوانند."<ref name="Nəcib">نجیب بکران ٔ محمد بن. جهان نامه . مسکو . ۱۹۶۰. انستیتوی ملل آسیا ص ۳۸</ref>
 
"از آذرباذکان جنزه کنجه را خوانند هم از حدود آذرباذکان نشوی نخجوان را خوانند آذرباذکان ولایتست و قصبه آن را اردبیل خوانند.<ref name="Nəcib" />
 
 
"اندراب در آذرباذکان شهری معروفست که آنرا بردعه خوانند." <ref name="Nəcib" />
 
در سندی از دوره تیموریان (۱۴۰۰ میلادی) "نخجوان من کوره آذربیجان" ذکر شده‌است <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/fa/document/605/ سرحدنامه سه قریه املاک کلیسای طاتف]</ref>
 
"'''مناصب الکاء قپانات و سیسجان تومان نخچوان من کوره آذربیجان''' در دارالقضات معسکر ضفر اثر تصدیق شده که تمامت محدوده شش دانک املاک قریه خوط و شینهر و حالزور اول وادی رودخانه قریه اورط که داخل میانه سنور قریه خوط و بوردی می‌شود و عبور الفاصله متیمد جاری بلسان المتعارف ابودرق ثانی یذهب الذی ذوغالودرق الی الفاصل ایضا ذوغالو زمین و ثانی عبور متصله بالماء مشهور همید ...<ref>Papazian, Akop Davidovich. Persidskie dokumenty Matenadarana: II Kupchie (۱۴-۱۶ vv.). Erevan: Izdatel'stvo Akademii Nauk Armianskoi SSR, 1968. ۵۵-۵۷, ۲۵۱-۵۳, ۴۱۳-۱۶, ۵۱۳-۱۴</ref> <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/fa/document/605/ سرحدنامه سه قریه املاک کلیسای طاتف]</ref>
 
 
سطر ۴۲۹ ⟵ ۴۲۸:
بیگلربیگی‌های چخورسعد شامل ایروان، نخجوان، ماکو و بایزید
 
بیگلربیگی‌های شیروان شامل باکو، شکی، قوبا و سالیان <ref name="Pərviz" />.
 
شاردن که در دوره صفویه از ایران سیاحت کرده‌است درباره آذربایجان چنین می‌نویسد<ref name="Pərviz" />:
 
"در دربند از توابع ماد آذربایجان هم چنین چمنزارها و چراگاه‌های عالی وجود دارد"<ref>سیاحتنامه شاردن. ترجمه محمد عباسی. امیرکبیر. ۱۳۵۰. جلدسوم. تهران. ص ۱۶</ref>.
 
سام میرزای صفوی در کتاب تذکره ی تحفه سامی (سال ۹۶۸ ه. ق) در معرفی میرزا کافی می‌گوید<ref name="Pərviz" />:
"از جمله بزرگ زادگان اردوباد آذربایجان است"<ref name="sam">سام میرزای صفوی. تذکره تحفه سامی. به تصحیح رکن الدین همایون فرخ. شرکت سهامی علمی. تهران. بی تا. ص ۳۵۷</ref> .
 
باز هم در شناساندن حبیبی برگشادی می‌نویسد:
 
"از برگشاد آذربایجان" <ref name="sam" /> .
 
سندی از دوره صفویه که قره باغ را در قلمرو آذربایجان به حساب آورده‌است <ref>Papazian, Akop Davidovich. Persidskie dokumenty Matenadarana: II Kupchie (۱۴-۱۶ vv.). Erevan: Izdatel'stvo Akademii Nauk Armianskoi SSR, 1968. ۱۱۶-۱۷, ۳۱۶-۱۷, ۴۸۵-۸۷, ۵۸۲
</ref> <ref> [http://asnad.cnms.uni-marburg.de/fa/document/621/ قباله شش دانگ ملک در ناحیه کوچز قراباغ]</ref>:
 
" ... تمامت ششدانک ملک قریه خزاز من اعمال کوچز توابع '''اران قراباغ من کوره آذربایجان''' مع حدود اربعه ..." <ref>[http://asnad.cnms.uni-marburg.de/media/editions/sanad_000621-01.pdf قره باغ آذربایجان متن اصلاح شده]</ref>
 
در سال ۱۱۴۷ نادر شاه در جنگی خونین بر عبدالله پاشا غلبه کرد و عبدالله پاشا در جنگ کشته شد. بنابر گفته محمد کاظم مروی او پس از این غلبه<ref name="Pərviz" />:
 
"تدبیر و صلاح چنان دید که: اولا معاوت به ایروان و گنجه نماییم و آن بلده را که معظم بلاد آذربایجان است تسخیر {نماید}" <ref>مروی. محمد کاظم (وزیر مر). عالم آرای نادری. به تصحیح محمد امین ریاحی. علم. تهران. ۱۳۶۹. ص ۳۸۰</ref>
 
در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در همین اسناد گنجه، قراباغ، نخجوان، شروان و قلمرو علیشکر در محدوده مرزهای آذربایجان آورده شده است. <ref name=autogenerated1>مفخم، محسن. «اسناد و مکاتبات تاريخى.» بررسى‌هاى تاريخى ٢، ٣-۴ (١٣۴۶): ۳۶۳-۳۶۶. ۳۶۵-۶۶</ref> <ref>قائم مقامى، جهانگير. يکصد و پنجاه سند تاريخى: از جلايريان تا پهلوى. تهران: چاپخانۀ ارتش شاهنشاهى ايران، ١٣۴٨: ۱۰۳-۱۰۴.</ref> <ref>اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢ و 366-365). نشريه بررسی های تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)</ref> <ref>قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.</ref><ref>آز‌ربايجان ين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨</ref> <ref>[http://www.tebrizsesi.com/site/meqale/14-meqaleler/2927-1389-11-20-12-40-16 علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است ــ مئهران بهارلي]</ref> <ref>[http://www.asnad.org/fa/document/23/ فرمان کريم خان زند]</ref>
 
متن فرمان کریم خان به شرح زیر بوده است:
سطر ۴۵۷ ⟵ ۴۵۶:
"فرمان تعالی شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم‏ وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان صفویه‏ انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که در '''ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكی''' دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهرشوال المكرم سنه 1177." <ref name=autogenerated1 />}
 
 
 
میرزا محمد صادق (نامی اصفهانی) در کتاب تاریخ گیتی گشا (در تاریخ زندیه) می نویسد" <ref name=autogenerated3>پرویز زارع شاهمرسی . آذربایجان ایران و آذربایجان قفقاز .انتشارات اختر . تبریز 1385</ref>:
 
"رود ارس كه از مشاهير رودهايي كبيرست در وسط آذربايجان جاري و متصل به دريای خزر "<ref>موسوی، ميرزا محمد صادق (نامی اصفهانی)، تاريخ گيتی گشا، به تصحيح سعيد نفيسی، تهران، انتشارات اقبال، 1366 ص 110</ref>
 
=== دوره‌ی قاجار و پهلوی ===
سطر ۴۷۰ ⟵ ۴۶۹:
 
== زبان مردم آذربایجان ==
[[مینورسکی]] معتقد است مردم آذربایجان به چندین گویش صحبت می کردند ( به استناد [[مقدسی]]، به 70 زبان در اطراف اردبیل صبحت می شد). گرچه امروزه اکثریت مردم آذربایجان با زبان ترکی آذربایجانی صحبت می کنند، اما آثاری از زبان ایرانیان پیشین (آذری) باقی مانده است و در نزدیکی جلفا و سهند صحبت می شود<ref>"ADHARBAYDJAN",THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM,vol.1</ref>
=== آذری ===
{{اصلی|زبان آذری}}
سطر ۴۷۷ ⟵ ۴۷۶:
 
== فرهنگ ==
آذربایجانیان بسیار به سایر ایرانیان قرابت دارند، گرچه زبانشان ترکی است. [[دی‌ان‌ای]] ساکنین بومی منطقه تفاوتی با دیگر نقاط ایران ندارند، <ref>http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC1808191/</ref> و مذهب آنان [[شیعه]] است که آنان را از دیگر ترک‌زبانان که سنی هستند متمایز می‌گرداند. علاوه بر این به همراه دیگر اقوام ایرانی [[نوروز]]، سال نو ایرانی را با شکوه جشن می‌گیرند.
 
آذربایجان موسیقی متفاوتی با دیگر مناطق ایران دارد، بسیاری از رقص‌ها و آوازهای محلی (رقص لزگی، ...) همچنان اجرا می‌شوند. اگرچه [[ترکی آذربایجانی]] زبان رسمی در ایران نیست ولی به آسانی در بسیاری از مکالمات از آن استفاده می‌شود.
سطر ۵۱۰ ⟵ ۵۰۹:
 
== مردم ==
جمعیت آذربایجان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۸٬۶۶۹٬۶۷۱ نفر بوده که از این تعداد، ۳٬۶۰۳٬۴۵۶ نفر در [[استان آذربایجان شرقی]]، ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ نفر در [[استان آذربایجان غربی]] و ۱٬۲۲۸٬۱۵۵ نفر در [[استان اردبیل]] ساکن بوده‌اند.<ref>[http://www.amar.org.ir/portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.gozideh وب‌گاه مرکز آمار ایران؛ جمعیت کشور به تفکیک استان]</ref>
 
اکثریت ساکنان استان‌های [[استان آذربایجان شرقی|آذربایجان شرقی]] و [[استان اردبیل|اردبیل]] را [[مردم آذری|ترک‌های آذربایجانی]] تشکیل می‌دهند و در [[استان آذربایجان غربی]]٬ [[مردم آذری|ترک‌های آذربایجانی]] و [[مردم کرد|کردها]] از گروه‌های عمدهٔ جمعیتی به‌شمار می­روند.<ref>[http://barnameh-ag.ir/portals/0/amar86/amarhtm/fasl1/f10.htm وزارت کشور]، استانداری آذربایجان غربی. معاونت برنامه‌ریزی. بازدید: مارس ۲۰۱۰.</ref> در این میان اقلیت‌های [[ارمنی]]، [[فارسی]] زبان، [[آشوری]] و [[تالشی]] نیز در منطقه آذربایجان وجود دارند.
 
== جاذبه‌های گردشگری ==