طبیعت‌گرایی (فلسفه): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب «ویکی‌سازی» به مقاله با استفاده از ابزار برچسب‌گذار
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{ویکی‌سازی}}
طبیعت گرائی'''طبیعت‌گرائی''' یا '''ناتورالیسم''' (انگلیسیNaturalism ){{انگلیسی|Naturalism}} معمولا" در اشاره به این باور فلسفی بکار می رودمی‌رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حاکم است و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است. توجه داشته باشید که طبیعت گرا در عین حال به کسانی که در گیر پژوهشهای علمی (یا آموزش) طبیعت و جهان طبیعی (بویژه رشته هایرشته‌های جانوری و گیاهی) هستند گفته می شودمی‌شود تا از کسانی که دارای مشرب فلسفی خاصی هستند متمایز گردند. در این معنا طبیعت گرا"» و "«زیست بوم گرا"» مترادف یکدیگر می شوندمی‌شوند.
فیلسوف پاول کورتس می گویدمی‌گوید بهترین راه شرح طبیعت کارگیری اصول مادی، از جمله جرم و دیگر خواص فیزیکی و شیمیائی پذیرفته شده جامعه علمی است. افزون بر این این معنا از طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی بر این است که روح، شبح و خدایان واقعیت نداشته طبیعت را هدفی نیست. معمولا" این معنای طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی را طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی متافیزیکی یا فلسفی می نامندمی‌نامند.
خدا باوران مخالف این اندیشه انداندیشه‌اند که هرچه هست طبیعت است و دیگر هیچ. به ایزد یا خدایانی که طبیعت را آفریده اندآفریده‌اند باور دارند. در یزدان شناسی اینان نیز جای دارند و آنها را معلول علت هایعلت‌های ثانوی می دانندمی‌دانند. در سده بیستم دبلیو وی کواین و جورج سانتی انا همراه فیلسوفانی دیگر چنین استدلال می کردندمی‌کردند که موفقیت طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی در علم بدین معناست که روشهای علمی باید در فلسفه نیز کار گرفته شود. از این دیدگاه علم و فلسفه تشکیل یک پیوستار می دهندمی‌دهند.
تاریخچه
انگاره ها و فرضهای طبیعت گرائی فلسفی نخستین بار در آثار فلاسفه ایونی پیشا سقراطی دیده شده است. یکی از اینان تالس (طالس) بود که پدر دانشش شمرده اند زیرا نخستین کسی بود که به توضیح رویدادهای طبیعی بدون توسل به علل مافوق طبیعی پرداخت. این فیلسوفان نخستین طرفدار اصول پژوهش تجربی بودند که بشکلی چشم گیر پیش درآمد طبیعت گرائی بوده اند.
تأکید امروزی بر طبیعت گرائی روش مند از آراء متفکران مدرسی قرون وسطی طی رنسانس قرن دوازدهم بر می خیزد:
در پایان قرون وسطی جستجوی علل طبیعی وجه مشخصه فیلسوفان مسیحی و طبیعت گرا شده بود. گرچه وجه مشخصه هر دو باز گذاردن در بروی احتمال مداخله مستقیم الهی در کار طبیعت اغلب معاصران کم خرد خود را که بجای جستجوی توضیحات طبیعی پی معجزه می گشتند به تمسخر می گرفتند. ژان بوریدان (پس از ۱۲۹۵- حدود ۱۳۵۸) کشیشی در دانشگاه پاریس بود که " احتمالاً درخشان ترین استاد هنر قرون وسطی" خوانده شده به مقایسه جستجوی "علل طبیعی مناسب" توسط فلاسفه با عادت عوام به بستن پدیده های شگفت انگیز نجومی به امر فراطبیعی پرداخت. در قرن چهاردهم فیلسوف طبیعت گرا نیکول اورسم (حدود ۸۲-۱۳۲۰) که رفت تا کشیش کاتولیک رومی شود چنین وعظ می کرد در بحث شگفتی های گوناگون طبیعت " هیچ توجیهی برای توسل قدرت پروردگار، که آخرین ملجاء ضعفاست، یا به اجنه و شیاطین، یا خدای متعال، چنانکه گوئی مستقیماً بر این آثار تأثیر می گذارد نیست، بویژه در مورد معلولهائی که علتشان را بخوبی می دانیم."
علاقه به مطالعه طبیعت گرانه طبیعت در قرن شانزدهم و هفدهم وقتی بالا گرفت که مسیحیان بیشتری توجه خود را معطوف آنچه علل ثانویه ای نامیده می شد که خداوند در تمشیت جهان کار می گرفت کردند. کاتولیک ایتالیایی، گالیلئو گالیله ای (۱۶۴۲-۱۵۶۴) یکی از پیش تازان ترویج فلسفه نو بر این پای می فشرد که طبیعت " هیچگاه از اصول قانونی که بر او تحمیل شده سر نمی تابد."
در عصر روشنگری شماری از فلاسفه، از جمله فرانسیس بیکن و ولتر به شرح توجیهات فلسفی رد توسل به توسل به نیروهای فراطبیعی در پژوهش جهان طبیعی پرداختند. انقلابهای علمی که در پی آمد توضیحاتی برای زیست شناسی، زمین شناسی، فیزیک و دیگر علوم طبیعی ارائه دادند که ذاتاً یزدان گرایانه نبود.
گویند وقتی از پی یر سیمون دو لاپلاس پرسیده شد چرا در اثرش، مکانیک سماوی نامی از خدا نیست در پاسخ گفت " نیازی به آن فرضیه ندارم."
کاربرد رایج طبیعت گرائی "زاده بحث هائی است که در نیمه نخست سده گذشته در امریکا در گرفت. کسانی از آن روزگار که خود را ناتورالیست یا طبیعت گرا نامیدند عبارتند از جان دیوئی، ارنست ناگل، سیدنی هوک و روی وود سلارز." از دید اینان طبیعت تنها واقعیت موجود بود و چیزی بنام "فرا طبیعی" نداریم. روش علمی چیزی است که باید در پژوهش کل حقیقت، از جمله روح بشر کار گرفته شود..
اصطلاح " طبیعت گرائی روشمند" که در اشاره به این رویکرد بکار می رود بسی جدید تر است. به گفته رانلد نامبرز، جعل آن بدست پل دو وِریس، فیلسوفی از کالج وِتُن در سال ۱۹۸۳ بوده است. دو وِریس میان آنچه " ناتورالیسم یا طبیعت گرائی روشنمد"، روشی علمی که هیچ چیز از وجود خدا نمی گوید و "ناتورالیسم یا طبیعت گرائی متافیزیکی" که "وجود خدا را منکر است" تفاوت قائل شد. ادوارد برایتمن اصطلاح " ناتورالیسم روشمند را در مقاله ای در مجله فلسفه در تقابل با "ناتورالیسم" بطور اعم کار گرفته بود هر چند در آنجا این ایده هنوز تا حد تمایزات بعدی پخته نشده بود.
رابرت پناک از سال ۱۹۹۶ بدین سو در مجموعه ای از کتاب و مقاله از اصطلاح ناتورالیسم روشمند برای روشن سازی این معنا استفاده کرد که روش علمی خود را به توضیحات طبیعی محدود کرده پروای وجود یا نبود امر فرا طبیعی نمی کند و آنطور که آفرینش گرایان و مدافعان نظریه طراحی هوشمندانه، بویژه فیلیپ ائی. جانسون می گویند بر پایه ناتورالیسم متافیزیک جزمی نیست. شهادت پناک بعنوان شاهد خبره درپرونده شکایت کیتسمیلر از منطقه مدارس دور ( Dover Area School District) را قاضی در حکم خود بکار گرفته اینطور نتیجه گیری کرد که "ناتورالیسم روشمند" "قانون پایه ی" علم امروز است."
طبیعت گرائی مابعد الطبیعی
 
== تاریخچه ==
انگاره هاایده‌ها و فرضهایفرضیات طبیعتفلسفی گرائی فلسفیطبیعت‌گرایی نخستین بار در آثار فلاسفه[[فلسفه ایونیپیشا سقراطی|فلاسفهٔ پیشا سقراطی]] دیدهاهل شدهیونیه دیده استشد. یکی از اینان تالس (طالس) بود که پدر دانشش شمرده اندشمرده‌اند زیرا نخستین کسی بود که به توضیح رویدادهای طبیعی بدون توسل به علل مافوق طبیعی پرداخت. این فیلسوفان نخستین طرفدار اصول پژوهش تجربی بودند که بشکلی چشم گیر پیش درآمد طبیعت گرائی بودهطبیعت‌گرایی اندبوده‌اند.
طبیعت گرائی مابعد الطبیعی که ناتورالیسم هستی شناسانه و ناتورالیسم فلسفی نیز نام گرفته جهان بینی فلسفی و نظام اعتقادی ای است که معتقد است جز عناصر طبیعی، اصول و روابطی از دست که در علوم طبیعی پژوهیده می شود، یعنی آنچه برای فهم محیط فیزیکی و مدل های ریاضی نیاز است چیزی نیست.
در حالی که طبیعت گرائی روشمند منحصرا به روش علمی اشاره دارد که طبیعت گرائی مابعد الطبیعی تنها یک مبنای هستی شناسانه عملی برایش فراهم می کند.
طبیعت گرائی ما بعد الطبیعی بر آن است که کلیه ویژگی های مرتبط با آگاهی و ذهن قابل تقلیل به طبیعت یا حدوث در آنند. بطور کلی می توان گفت دیدگاه معادل طبیعت گرائی متافیزیکی در منظری یزدان شناسانه عبارت است از ناتورالیسم دینی یا طبیعت گرائی معنوی. بطور اخص تر، ناتورالیسم ما بعد الطبیعی افکار و توضیحات فراطبیعی را که بخشی از عناصر متشکله بسیاری از ادیان است رد می کند.
طبیعت گرائی روشمند
این هم گونه ای دیگر از طبیعت گرائی است که توجهش نه به دعاوی راجع به امر موجود بلکه شیوه های یاد گیری فهم طبیعت است. این نوع طبیعت گرائی دقیقاً بدین معناست که کلیه تلاشهای علمی – تمامی فرضیه ها و رویدادها – را باید به یاری علت ها و معلولهای طبیعی سنجید و توضیح داد. به پیدایش طبیعت به عنوان عملی الهی نمی پردازند. این معنای دوم طبیعت گرائی تنها در پی آن است مه چارچوبی فراهم آورد تا بتوان در آن به پژوهش علمی قوانین طبیعت پرداخت.
طبیعت گرائی روشمند راهی است برای کسب دانش و عبارت است از نظام متمایزی از اندیشید که رویکرد شناختی به واقعیت در ارتباط و از این رو نوعی فلسفه دانش است. پژوهشهای ایلین اکلوند نشان می دهد عالمان دین مدار نیز در واقع طبیعت گرائی روشمند را کار می گیرند. آنها می گویند اعتقادات دینی بر شیوه اندیشیدن شان در باره دلالت های غالبا" اخلاقی کارشان تأثیر می گذارد نه بر نوع استفاده شان از علم.
"شهادت های کارشناسان نشان می دهد پس از انقلاب علمی سده های شانزدهم و هفدهم علم به جستجوی علل طبیعی برای توضیح پدیده های طبیعی محدود شده... در حالی که گرچه این احتمال هست که توضیحات فراطبیعی مهم و ارزشمند باشد بخشی از علم به شمار نمی روند." بدین ترتیب "طبیعت گرائی روشمند نوعی آئین تصنعی علم" است. این دست طبیعت گرائی "قاعده ای بنیادی" است که " از دانشمندان می خواهد توضیحات جهان پیرامونمان را برپایه آنچه توان دید، سنجید، تکرار و راستی آزمائی کرد بجویند."
رابرت تی. پناک
رابرت پناک معتقد است عوامل و قدرتهای فراطبیعی "بالاتر و فراتر از عوامل و قدرتهای دنیای طبیعی" بوده "قید و بندهای قوانین طبیعی محدودشان نمی کند" و تنها غیر ممکن های منطقی است که تعیین می کند عامل غیر طبیعی چه نتوانست کرد، و "گر بتوانیم دانش طبیعی را در فهم قدرتهای فراطبیعی کار گیریم در آنصورت آن قدرتها طبق تعریف دیگر فراطبیعی نخواهند بود. از آنجا که امر غیر طبیعی لزوماً ج راز دارد نمی تواند زمینه ای برای ارزیابی مدلهای علمی در اختیار گذارد. "آزمایشگری نیازمند مشاهده و تسلط بر متغیر هاست... اما طبق تعریف هیچ تسلطی بر موجودیت ها یا نیروهای فراطبیعی نداریم." گر به علم اجازه دهیم دست بدامن نیروهای فرا طبیعی سنجش ناپذیر گردد کار دانشمند بی معنا می گردد (علم به معانی نمی پردازد؛ و کار دانشمند بی معنا می شود و نظام بسته استدلال علمی نمی تواند در توضیح خودش بکار گرفته شود) و از این طریق نظامی که پیشرفت علمی را ممکن می کند تخریب می شود و "به همان شدت ناپذیرفتنی می شود که امداد های غیبی که نمایشنامه نویسان یونان باستان در نجات شخصیتهای نمایش های خود از مخمصه بدان متوسل می شدند."
این دست طبیعت گرائی هیچ چیز از وجود و نبود امر فراطبیعی که طبق این تعریف ورای آزمون طبیعی قرار می گیرد نمی گوید. دیگر فیلسوفان علم بر آنند برخی توضیحات فراطبیعی می تواند در اصل سنجش پذیر باشند اما با توجه با نتایج گذشته چنان نا محتملند که نباید منابع را صرف اکتشاف شان کرد. به هر روی رد اصول فراطبیعی تنها مسئله ای مربوط به عمل است و از همین رو می شود همزمان طبیعت گرائی روشمند و هستی شناسی معتقد به فرا طبیعت (مابعد الطبیعه) بود. مثالش اینکه گرچه عالمان طبیعت گرا در تلاش علمی خویش از طبیعت گرائی روشمند پیروی می کنند همزمان می توانند خدا باور باشند (هستی شناسی معتقد به وجود امر فراطبیعی)، یا می توانند طبیعت گرایانی متافیزیکی و از این طریق ملحد باشند. این موضع منکر دانش بر خاسته از آنچه در گذشته فراطبیعی شمرده می شد نمی شود هر چند می گویند گر بتوان چنین پدیده ای را به شکلی طبیعت گرایانه آزمود و روشن ساخت، طبق تعریف دیگر از مقوله فراطبیعی شمرده نمی شود.
آلوین پلاتینگا
فیلسوف مسیحی معاصر می گوید طبیعت گرائی معتقد به تکامل طبیعی نا منسجم است. وی در ساینس اند تکنولوژی نیوز به حکم پرونده کیتس میلر می تازد و می گوید هرگونه تلاش بسامان و منظم که یافتن حقیقت جهان را آماج خویش گیرد به شکلی تجربی معنی دار و ذیربط است.
هرگونه فعالیت که چنین شرایطی را احراز کند علم شمرده می شود. وی چنین نتیجه می گیرد که " گر امر فراطبیعی را از علم مستثنی کنید چنانچه جهان یا بخشهائی در آن- همانطور که بسیاری از مردم باور دارند- علل فراطبیعی داشته باشند نمی توانید بروش علمی به آن حقیقت برسید."
دبلیو وی. کواین
دبلیو وی. کواین طبیعت گرائی را این موضع تعریف می کند که هیچ دادگاه عالی جز خود علوم طبیعی برای داوری در مورد حقیقت وجود ندارد. هیچ روشی بهتر از روش علمی برای داوری درباره دعاوی علم نیست و نیازی به "فلسفه اولی"، از جنس متافیزیک یا معرفت شناسی(انتزاعی) که بتواند پشت سر علم ایستاده به توجیه علم و روش علمی پردازد نیست و هیچ وجهی هم ندارد.
بنا براین فلسفه باید آزاد باشد تا یافته های دانشمندان را در تلاشهای خود کار گیرد و همزمان در به چالش کشید نشان در مواقعی که بی پایه، در آشفته یا نا منسجم اند احساس آزادی کند. از این راه فلسفه پیوندی ناگسستنی با علم می یابد. طبیعت گرائی باور جزمی به درستی دربست دیدگاه مدرن نسبت به علم نیست. بجای آن صرفاً اعتقاد دارد که علم بهترین راه کشف ساز و کارهای عالم است، همان فرآیندهائی که علم مدرن در تکاپوی درکشان است. با این همه طبیعت گرائی جایگزین کواینی در میان فیلسوفان طرفداران زیادی ندارد.
کارل پوپر
کارل پوپر طبیعی گرائی را با نظریه استنتاج علمی برابر گرفت و بخاطر ایراداتی که به استنتاج داشت رد کرد ( نک. اشکال استنتاج)، با این همه سودمندیش را بعنوان ابزار حدس و گمان پذیرفت.
روش طبیعت گرایانه ( که گاه "نظریه استنتاجی دانش" نامیده می شود)ارزشهای خود را دارد و شکی در آن نیست... این دیدگاه طبیعت گرایانه است که نمی پذیرم چرا که غیر نقادانه است. معتقدان به آن به از این غافلند که هر زمان که فکر می کنند حقیقتی را کشف کرده اند تنها توافقی ( convention) را پیشنهاد کرده اند و نه بیشتر. از اینجاست که توافق مستعد تبدیل شدن به اصلی جزمی شود. این انتقاد از دیدگاه طبیعت گرایانه نه تنها در مورد معیار معنا که در مورد ایده علم و در نتیجه ایده روش تجربی صدق می کند.
پوپر می گفت علم می بایست بجای اینکار روشی مبتنی بر امکان نشان دادن تفاوتها ایجاد شود زیرا هیچ تعداد از آزمایش نمی توانند نظریه ای را اثبات کنند بلکه ممکن است آزمایشی ناقض آزمایش دیگر باشد. به باور پوپر مشخصه تئوری های تجربی این است که خطا بودن شان اثبات پذیر است.
 
تأکید امروزی بر طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روش مند از آراء متفکران مدرسی قرون وسطی طی رنسانس قرن دوازدهم بر می خیزد:می‌خیزد.
 
:در پایان قرون وسطی جستجوی علل طبیعی وجه مشخصه فیلسوفان مسیحی و طبیعت گرا شده بود. گرچه وجه مشخصه هر دو باز گذاردن در بروی احتمال مداخله مستقیم الهی در کار طبیعت اغلب معاصران کم خرد خود را که بجای جستجوی توضیحات طبیعی پی معجزه می گشتندمی‌گشتند به تمسخر می گرفتندمی‌گرفتند. ژان بوریدان (پس از ۱۲۹۵- حدود ۱۳۵۸) کشیشی در دانشگاه پاریس بود که " «احتمالاً درخشان ترین استاد هنر قرون وسطی"» خوانده شده به مقایسه جستجوی "«علل طبیعی مناسب"» توسط فلاسفه با عادت عوام به بستن پدیده هایپدیده‌های شگفت انگیز نجومی به امر فراطبیعی پرداخت. در قرن چهاردهم فیلسوف طبیعت گرا نیکول اورسم (حدود ۸۲-۱۳۲۰) که رفت تا کشیش کاتولیک رومی شود چنین وعظ می کردمی‌کرد در بحث شگفتی هایشگفتی‌های گوناگون طبیعت " «هیچ توجیهی برای توسل قدرت پروردگار، که آخرین ملجاء ضعفاست، یا به اجنه و شیاطین، یا خدای متعال، چنانکه گوئی مستقیماً بر این آثار تأثیر می گذاردمی‌گذارد نیست، بویژه در مورد معلولهائی که علتشان را بخوبی می دانیممی‌دانیم."»
 
علاقه به مطالعه طبیعت گرانه طبیعت در قرن شانزدهم و هفدهم وقتی بالا گرفت که مسیحیان بیشتری توجه خود را معطوف آنچه علل ثانویه ایثانویه‌ای نامیده می شدمی‌شد که خداوند در تمشیت جهان کار می گرفتمی‌گرفت کردند. کاتولیک ایتالیایی، گالیلئو گالیله ایگالیله‌ای (۱۶۴۲-۱۵۶۴) یکی از پیش تازان ترویج فلسفه نو بر این پای می فشردمی‌فشرد که طبیعت " «هیچگاه از اصول قانونی که بر او تحمیل شده سر نمی تابدنمی‌تابد." »
 
توجیه فلسفی برای از بین بردن «توسل به نیروهای فراطبیعی» حین بررسی جهان طبیعی را طرح ریختند. حالت‌های عدم شرکت [[خداباوری]] را برای علوم ارائه دهند.
 
در طول [[عصر روشنگری]]، شماری از فلاسفه،[[فلاسفه]]‌ای از جمله [[فرانسیس بیکن]] و [[ولتر]] به شرح توجیهات فلسفی رد توسل به توسل به نیروهای فراطبیعی در پژوهش جهان طبیعی پرداختند. انقلابهای[[انقلاب علمی|انقلاب‌های کهعلمی]] درآتی پی آمدتوانستند توضیحاتی برای [[زیست شناسی،شناسی]]، [[زمین شناسی،شناسی]]، [[فیزیک]] و دیگر علوم طبیعی ارائه دادنددهند که ذاتاً یزدان گرایانهیزدان‌گرایانه نبود.
 
گویند وقتی از پی یر سیمون دو لاپلاس پرسیده شد چرا در اثرش، [[مکانیک سماوی]] نامی از خدا نیست در پاسخ گفت " «نیازی به آن فرضیه ندارم."»
کاربرد رایج طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی "«زاده بحث هائی است که در نیمه نخست سده گذشته در امریکا در گرفت. کسانی از آن روزگار که خود را ناتورالیست یا طبیعت گرا نامیدند عبارتند از جان دیوئی، ارنست ناگل، سیدنی هوک و روی وود سلارز."» از دید اینان طبیعت تنها واقعیت موجود بود و چیزی بنام "«فرا طبیعی"» نداریم. روش علمی چیزی است که باید در پژوهش کل حقیقت، از جمله روح بشر کار گرفته شود..
 
اصطلاح " طبیعت گرائی«طبیعت‌گرایی روشمند"» که در اشاره به این رویکرد بکار می رودمی‌رود بسی جدید تر است. به گفته رانلد نامبرز، جعل آن بدست پل دو وِریس، فیلسوفی از کالج وِتُن در سال ۱۹۸۳ بوده استبوده‌است. دو وِریس میان آنچه " «ناتورالیسم یا طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روشنمد"»، روشی علمی که هیچ چیز از وجود خدا نمی گویدنمی‌گوید و "«ناتورالیسم یا طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی متافیزیکی"» که "«وجود خدا را منکر است"» تفاوت قائل شد. ادوارد برایتمن اصطلاح " «ناتورالیسم روشمند را در مقاله ایمقاله‌ای در مجله فلسفه در تقابل با "»ناتورالیسم" بطور اعم کار گرفته بود هر چند در آنجا این ایده هنوز تا حد تمایزات بعدی پخته نشده بود.
 
رابرت پناک از سال ۱۹۹۶ بدین سو در مجموعه ایمجموعه‌ای از کتاب و مقاله از اصطلاح ناتورالیسم روشمند برای روشن سازی این معنا استفاده کرد که روش علمی خود را به توضیحات طبیعی محدود کرده پروای وجود یا نبود امر فرا طبیعی نمی کندنمی‌کند و آنطور که آفرینش گرایان و مدافعان نظریه طراحی هوشمندانه، بویژه فیلیپ ائی. جانسون می گویندمی‌گویند بر پایه ناتورالیسم متافیزیک جزمی نیست. شهادت پناک بعنوان شاهد خبره درپرونده شکایت کیتسمیلر از منطقه مدارس دور ( Dover Area School District) را قاضی در حکم خود بکار گرفته اینطور نتیجه گیری کرد که "«ناتورالیسم روشمند"» "«قانون پایه ی"» علم امروز است."
 
طبیعت گرائی==طبیعت‌گرایی مابعد الطبیعی==
طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی مابعد الطبیعی که ناتورالیسم هستی شناسانه و ناتورالیسم فلسفی نیز نام گرفته جهان بینی فلسفی و نظام اعتقادی ای است که معتقد است جز عناصر طبیعی، اصول و روابطی از دست که در علوم طبیعی پژوهیده می شود،می‌شود، یعنی آنچه برای فهم محیط فیزیکی و مدل هایمدل‌های ریاضی نیاز است چیزی نیست. در حالی که طبیعت‌گرایی روشمند منحصرا به روش علمی اشاره دارد که طبیعت‌گرایی مابعد الطبیعی تنها یک مبنای هستی شناسانه عملی برایش فراهم می‌کند.
 
طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی ما بعد الطبیعی بر آن است که کلیه ویژگی هایویژگی‌های مرتبط با آگاهی و ذهن قابل تقلیل به طبیعت یا حدوث در آنند. بطور کلی می توانمی‌توان گفت دیدگاه معادل طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی متافیزیکی در منظری یزدان شناسانه عبارت است از ناتورالیسم دینی یا طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی معنوی. بطور اخص تر، ناتورالیسم ما بعد الطبیعی افکار و توضیحات فراطبیعی را که بخشی از عناصر متشکله بسیاری از ادیان است رد می کندمی‌کند.
 
== طبیعت‌گرایی روشمند==
این هم گونه ایگونه‌ای دیگر از طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی است که توجهش نه به دعاوی راجع به امر موجود بلکه شیوه هایشیوه‌های یاد گیری فهم طبیعت است. این نوع طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی دقیقاً بدین معناست که کلیه تلاشهای علمی – تمامی فرضیه هافرضیه‌ها و رویدادها – را باید به یاری علت هاعلت‌ها و معلولهای طبیعی سنجید و توضیح داد. به پیدایش طبیعت به عنوان عملی الهی نمی پردازندنمی‌پردازند. این معنای دوم طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی تنها در پی آن است مه چارچوبی فراهم آورد تا بتوان در آن به پژوهش علمی قوانین طبیعت پرداخت.
 
طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روشمند راهی است برای کسب دانش و عبارت است از نظام متمایزی از اندیشید که رویکرد شناختی به واقعیت در ارتباط و از این رو نوعی فلسفه دانش است. پژوهشهای ایلین اکلوند نشان می دهدمی‌دهد عالمان دین مدار نیز در واقع طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روشمند را کار می گیرندمی‌گیرند. آنها می گویندمی‌گویند اعتقادات دینی بر شیوه اندیشیدن شان در باره دلالت هایدلالت‌های غالبا" اخلاقی کارشان تأثیر می گذاردمی‌گذارد نه بر نوع استفاده شان از علم.
"شهادت های«شهادت‌های کارشناسان نشان می دهدمی‌دهد پس از انقلاب علمی سده هایسده‌های شانزدهم و هفدهم علم به جستجوی علل طبیعی برای توضیح پدیده هایپدیده‌های طبیعی محدود شده... در حالی که گرچه این احتمال هست که توضیحات فراطبیعی مهم و ارزشمند باشد بخشی از علم به شمار نمی روندنمی‌روند."» بدین ترتیب "طبیعت گرائی«طبیعت‌گرایی روشمند نوعی آئین تصنعی علم"» است. این دست طبیعتطبیعت‌گرایی گرائی "قاعده ای«قاعده‌ای بنیادی"» است که " «از دانشمندان می خواهدمی‌خواهد توضیحات جهان پیرامونمان را برپایه آنچه توان دید، سنجید، تکرار و راستی آزمائی کرد بجویند."»
 
=== رابرت تی. پناک===
رابرت پناک معتقد است عوامل و قدرتهای فراطبیعی "«بالاتر و فراتر از عوامل و قدرتهای دنیای طبیعی"» بوده "«قید و بندهای قوانین طبیعی محدودشان نمی کند"نمی‌کند» و تنها غیر ممکن هایممکن‌های منطقی است که تعیین می کندمی‌کند عامل غیر طبیعی چه نتوانست کرد، و "«گر بتوانیم دانش طبیعی را در فهم قدرتهای فراطبیعی کار گیریم در آنصورت آن قدرتها طبق تعریف دیگر فراطبیعی نخواهند بود. از آنجا که امر غیر طبیعی لزوماً ج راز دارد نمینمی‌تواند تواند زمینه ایزمینه‌ای برای ارزیابی مدلهای علمی در اختیار گذارد. "»آزمایشگری نیازمند مشاهده و تسلط بر متغیر هاست... اما طبق تعریف هیچ تسلطی بر موجودیت هاموجودیت‌ها یا نیروهای فراطبیعی نداریم." «گر به علم اجازه دهیم دست بدامن نیروهای فرا طبیعی سنجش ناپذیر گردد کار دانشمند بی معنا می گرددمی‌گردد (علم به معانی نمی پردازد؛نمی‌پردازد؛ و کار دانشمند بی معنا می شودمی‌شود و نظام بسته استدلال علمی نمی تواندنمی‌تواند در توضیح خودش بکار گرفته شود) و از این طریق نظامی که پیشرفت علمی را ممکن می کندمی‌کند تخریب می شودمی‌شود و "»به همان شدت ناپذیرفتنی می شودمی‌شود که امداد هایامداد‌های غیبی که نمایشنامه نویسان یونان باستان در نجات شخصیتهای نمایش هاینمایش‌های خود از مخمصه بدان متوسل می شدندمی‌شدند."
 
این دست طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی هیچ چیز از وجود و نبود امر فراطبیعی که طبق این تعریف ورای آزمون طبیعی قرار می گیرد نمیمی‌گیرد گویدنمی‌گوید. دیگر فیلسوفان علم بر آنند برخی توضیحات فراطبیعی می تواندمی‌تواند در اصل سنجش پذیر باشند اما با توجه با نتایج گذشته چنان نا محتملند که نباید منابع را صرف اکتشاف شان کرد. به هر روی رد اصول فراطبیعی تنها مسئله ایمسئله‌ای مربوط به عمل است و از همین رو می شودمی‌شود همزمان طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روشمند و هستی شناسی معتقد به فرا طبیعت (مابعد الطبیعه) بود. مثالش اینکه گرچه عالمان طبیعت گرا در تلاش علمی خویش از طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی روشمند پیروی می کنندمی‌کنند همزمان می توانندمی‌توانند خدا باور باشند (هستی شناسی معتقد به وجود امر فراطبیعی)، یا می توانندمی‌توانند طبیعت گرایانی متافیزیکی و از این طریق ملحد باشند. این موضع منکر دانش بر خاسته از آنچه در گذشته فراطبیعی شمرده میمی‌شد شد نمی شودنمی‌شود هر چند می گویندمی‌گویند گر بتوان چنین پدیده ایپدیده‌ای را به شکلی طبیعت گرایانه آزمود و روشن ساخت، طبق تعریف دیگر از مقوله فراطبیعی شمرده نمی شودنمی‌شود.
 
===آلوین پلاتینگا===
فیلسوف مسیحی معاصر میمی‌گوید گوید طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی معتقد به تکامل طبیعی نا منسجم است. وی در ساینس اند تکنولوژی نیوز به حکم پرونده کیتس میلر می تازدمی‌تازد و می گویدمی‌گوید هرگونه تلاش بسامان و منظم که یافتن حقیقت جهان را آماج خویش گیرد به شکلی تجربی معنی دار و ذیربط است.
هرگونه فعالیت که چنین شرایطی را احراز کند علم شمرده می شودمی‌شود. وی چنین نتیجه می گیردمی‌گیرد که " «گر امر فراطبیعی را از علم مستثنی کنید چنانچه جهان یا بخشهائی در آن- همانطور که بسیاری از مردم باور دارند- علل فراطبیعی داشته باشند نمی توانیدنمی‌توانید بروش علمی به آن حقیقت برسید."»
 
===دبلیو وی. کواین===
دبلیو وی. کواین طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی را این موضع تعریف می کندمی‌کند که هیچ دادگاه عالی جز خود علوم طبیعی برای داوری در مورد حقیقت وجود ندارد. هیچ روشی بهتر از روش علمی برای داوری درباره دعاوی علم نیست و نیازی به "«فلسفه اولی"»، از جنس متافیزیک یا معرفت شناسی(انتزاعی) که بتواند پشت سر علم ایستاده به توجیه علم و روش علمی پردازد نیست و هیچ وجهی هم ندارد.
بنا براین فلسفه باید آزاد باشد تا یافته هاییافته‌های دانشمندان را در تلاشهای خود کار گیرد و همزمان در به چالش کشید نشان در مواقعی که بی پایه، در آشفته یا نا منسجم اند احساس آزادی کند. از این راه فلسفه پیوندی ناگسستنی با علم می یابدمی‌یابد. طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی باور جزمی به درستی دربست دیدگاه مدرن نسبت به علم نیست. بجای آن صرفاً اعتقاد دارد که علم بهترین راه کشف ساز و کارهای عالم است، همان فرآیندهائی که علم مدرن در تکاپوی درکشان است. با این همه طبیعت گرائیطبیعت‌گرایی جایگزین کواینی در میان فیلسوفان طرفداران زیادی ندارد.
 
===کارل پوپر===
کارل پوپر طبیعی گرائی را با نظریه استنتاج علمی برابر گرفت و بخاطر ایراداتی که به استنتاج داشت رد کرد ( نک. اشکال استنتاج)، با این همه سودمندیش را بعنوان ابزار حدس و گمان پذیرفت.
روش طبیعت گرایانه ( که گاه "«نظریه استنتاجی دانش"» نامیده می شودمی‌شود)ارزشهای خود را دارد و شکی در آن نیست... این دیدگاه طبیعت گرایانه استگرایانه‌است که نمی پذیرمنمی‌پذیرم چرا که غیر نقادانه استنقادانه‌است. معتقدان به آن به از این غافلند که هر زمان که فکر می کنندمی‌کنند حقیقتی را کشف کرده اندکرده‌اند تنها توافقی ( convention) را پیشنهاد کرده اندکرده‌اند و نه بیشتر. از اینجاست که توافق مستعد تبدیل شدن به اصلی جزمی شود. این انتقاد از دیدگاه طبیعت گرایانه نه تنها در مورد معیار معنا که در مورد ایده علم و در نتیجه ایده روش تجربی صدق می کندمی‌کند.
پوپر می گفتمی‌گفت علم می بایستمی‌بایست بجای اینکار روشی مبتنی بر امکان نشان دادن تفاوتها ایجاد شود زیرا هیچ تعداد از آزمایش نمینمی‌توانند توانند نظریه اینظریه‌ای را اثبات کنند بلکه ممکن است آزمایشی ناقض آزمایش دیگر باشد. به باور پوپر مشخصه تئوری هایتئوری‌های تجربی این است که خطا بودن شان اثبات پذیر است.
 
== منبع ==
{{یادکرد-ویکی
ویکی‌پدیای انگلیسی، نسخهٔ ۱۲ مارس ۲۰۰۷.
|پیوند = http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Naturalism_(philosophy)&oldid=474397528
|عنوان = Naturalism (philosophy)
|زبان = انگلیسی
|بازیابی = جمعه ۱۰ فوریه ۲۰۱۲
}}
 
{{فلسفه-خرد}}