خاله سوسکه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۵۲:
خاله سوسکه دختری از جامعه‏ای سنتی است که در انتظار گشوده شدن بخت خود نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد، بلکه با به‏ دست گرفتن ابتکار عمل، خود آینده‏‌اش را رقم زده و برای خود همسری می‏‌گزیند.<ref>{{پک|سیدحبیب‌الله لزگی|مهدی حجوانی|۱۳۸۴|ص=۲۰۰}}</ref> او سرانجام از میان خواستگاران کاسبکار و مالدار، موشی نرم‌خوی و خوش زبان، هرچند ندار را انتخاب می‌کند. موشی که سرانجام جان در ره عشق او (پختن شوربایی برای خاله سوسکه بیمار) می‌گذارد. ابزار و تنها برگ برنده خاله سوسکه در جذب خواستگاران، [[زن افسونگر|جلوه‌گری زنانه]] است.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۳}}</ref>
 
دنیای خاله سوسکه، دنیایی کاملاً مرد سالار است. این پدر است که تصمیم می‌گیرد دختر را به شوهر بدهد. شوهری که (در برخی روایت‌ها) حرمسرایی دارد و از زنان ریزنقش خوشش می‌آید. در طول مسیر سفر خاله سوسکه، مردان به خود اجازه می‌دهند که بی‌مقدمه از نام و نشان و قصد او از سفرش پرس و جو کنند. در داستان دلیل این رفتارهای جنسیتی، عدم استقلال اقتصادی زنان عنوان می‌شود. فقط مردان قصه هستند که نقشی اقتصادی و اجتماعی (بقال، قصاب،...) در جامعه دارند و خاله سوسکه سرانجام با ازدواج با آقاموشه «سر و سامان» می‌گیرد. تنها جایی در قصه که آقاموشه نقش جنسیتی را زیر پا می‌گذارد و دست به آشپزی می‌زند، تاوان سختی می‌پردازد. از ابتدای داستان هم پدر خاله سوسکه به دلیل ناتوانی اقتصادی تصمیم به ازدواج دخترش با مش‌رمضون می‌گیرد. در این میان ایده‌آل‌های خاله سوسکه نیز اغلب اقتصادی است. وقتی او در جوی آب افتاده و آقا موشه قصد نجات او را دارد، خاله سوسکه به کمتر از نردبان طلا برای نجات خویش راضی نمی‌شود.<ref>{{پک|فریده پورگیو|۱۳۸۹|ص=۳۴-۴۰}}</ref> از ابتدای داستان نیز توجیه خاله سوسکه برای آغاز سفر، خوردن نان گندم و قلیان بلور در خانه مش‌رمضون است.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۴}}</ref> با این‌حال شروط خاله سوسکه برای ازدواج مادی نیست. او در هنگام پاسخ دادن به خواستگاران خود بر جنبه مبادله‌گری ازدواج و [[مهریه]] سنگین تاکید نمی‌کند. او فقط به دنبال همسری است که در کنار او عمر را به پیری برساند.<ref>{{پک|فرشته نام‌آور|۱۹۹۹|ص=۳}}</ref>
 
[[شادی صدر]]، فعال [[حقوق زنان]]، قصه خاله سوسکه را بزرگترین مثال کلیشه‌های جنسیتی در ادبیات کودک می‌داند.<ref>{{پک|شادی صدر|۱۳۸۲|ص=۱۰}}</ref> خاله سوسکه نمادی از ارادهٔ [[زن ایرانی]] و آرزوهای دست‏ نیافته و فروخورده‏اش تصویر شده‌است. هانا ناصرزاده خاله سوسکه را دختری مستقل و آزاداندیش، ولی محدود به عرف و محدودیت‌های موجود اجتماعی می‌داند. خاله سوسکه زنی است که از سرکوفت‌های خانه پدری به تنگ آمده و به ناچار تن به ازدواج با «مش رمضان» (که شاید خاله سوسکه جای نوه او باشد) داده‌است.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۲}}</ref> پولدار بودن مش رمضان از لقب مشهدی و دوره‌ای که داستان به آن تعلق دارد برمی‌آید.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۴}}</ref>