قاعده طلایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
EmausBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: de:Goldene Regel یک مقالهٔ خوب است
جز ربات: مرتب‌سازی رده‌ها؛ زیباسازی
خط ۶:
* گاه شکل مثبتِ قاعده را شکلِ [[فعّال]](active) و شکل منفی قاعده را شکلِ [[غیرفعال]] یا [[منفعل]] یا [[انفعالی]](passive) گویند؛ زیرا شکل مثبت قاعده باعث می‌شود شخص کار خوب را انجام دهد، ولی شکل منفی باعث می‌گردد فرد کار بد را انجام ندهد.<ref>مشارکت‌کنندگان ویکی پدیای کرواتی</ref>
 
این قاعده از دیرباز در [[فرهنگ|فرهنگ‌های]]‌های مختلف جهان به شکل‌های مختلف بیان شده، و در تمامی [[ادیان]] مورد تأیید است؛ و این نشان‌دهنده آن است که گویا این قاعده به طور فطری و ذاتی در طبیعت انسان و نظام درونی تصمیم‌گیرنده اخلاقی بشر وجود دارد. البته نام‌گرفتن آن به «قاعده طلایی» امری متأخر است، و این اصطلاح در قرن ۱۷ یا ۱۸ در اروپا و در [[زبان انگلیسی]] ابداع شده است، و به تدریج -پس از [[جنگ جهانی اول]]- به بقیه زبان‌ها راه یافته است. <ref>مشارکت‌کنندگان ویکی پدیای کرواتی و آلمانی</ref><ref>{{cite web |url=http://www.etymonline.com/index.php?search=golden+rule&searchmode=none |title= Entry for "golden" |author= [[Douglas Harper]]|date= |work=[[Online Etymology Dictionary]] |publisher=[[Online Etymology Dictionary]]}}</ref><ref name = "Flew">{{Cite encyclopedia |title=golden rule|editor =[[Antony Flew]] | encyclopedia=A Dictionary of Philosophy | publisher = [[Pan Books]] in association with [[Macmillan Publishers|The MacMillan Press]] | year = 1979 | location = London | page = 134 | isbn = 0 330 28359 X}}</ref>
= قاعده طلایی چه چیز هست، چه چیز نیست؟ =
<ref>اکثر این بخش برگرفته از آثار گنسلر است:
خط ۴۸:
 
== نتیجه قاعده طلایی ==
قاعده طلایی [[پادزهر|پادزهرِ]]ِ «خودخواهی و [[خودمحوری]]» و «[[تعصب]] و [[جانب‌داری]] بیجا» است. این قاعده باعث ثبات و [[سازگاری]] رفتاری عاملِ آن است. در این قاعده شما [[بی‌طرفی]] و [[انصاف]] خود را مورد سنجش قرار می‌دهید. در واقع، إعمال این قاعده باعث ایجاد دید بی‌طرفانه و منصفانه و «[[عقلانی]]» است، همراه با رها نکردنِ همدردی و همفکری نسبت به طرف مقابل(احترام به افراد) است. البته این «عقلانیت»، نیازمند درجه ای از بلوغ اخلاقی(صدق و خلوصِ اخلاقی) از طرف عامل است.
 
این قاعده یک اصل اخلاقی مبتنی بر «سازگاری» است، و راهنمایی برای رفتار با دیگران با توجه ارزش‌ها و اصول اخلاقی خود. این قاعده تضمین می‌کند که -اگر طبق آن رفتار شود- با هیچ کس چنان‌که کاربر خودش رضایت ندارد با او رفتار شود، رفتار نخواهد شد.
خط ۵۵:
 
= قاعده طلایی در دین اسلام =
[[دین اسلام]] در آیات [[قرآن]] و روایات پیامبر و دیگر [[چهارده معصوم|معصوممعصومین]]ین،، به این قاعده توجه بسیاری نموده است.
== قاعده طلایی در قرآن ==
کتاب «نگاهی جامع به قاعده طلایی» <ref>نگاهی جامع به قاعده طلایی، علی چراغی، نشر بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۰.</ref>-با استناد به [[تفسیر قرآن|تفاسیر قرآن]]- معتقد است که ۵ [[آیه|آیه‌ی]]‌ی زیر مبتنی بر قاعده طلایی هستند. آیه اول رعایت شکل مثبت قاعده طلایی را توصیه می‌کند، و آیات بعدی کسانی را که شکل منفی قاعده طلایی را رعایت نمی‌کنند تقبیح و مذمت می‌نماید.
 
۱- «عفو داشته باشید و گذشت نمایید: آیا دوست نمی‌دارید که‏ مورد عفو خداوند متعال قرار گیرید؟ و خداوند آن عفوکننده‌‏ی رحمت‌گستر است.»
خط ۶۵:
<ref>سوره مطفّفین(۸۳)، آیه ۱ تا ۶: وَیلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ(۱) الَّذِینَ إِذَا اکتَالُواْ عَلی النَّاسِ یسْتَوْفُونَ(۲) وَ إِذَا کاَلُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ(۳) أَ لَا یظُنُّ أُوْلَئک أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ(۴) لِیوْمٍ عَظِیمٍ(۵) یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ(۶)</ref>
 
۳- «به [[یتیم|یتیمان]]ان و [[فقیر|مستمندمستمندان]]ان روزی دهید و با آنان به طور شایسته سخن بگویید! کسانی که اگر [[فرزند|فرزندان]]ان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان می‌ترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند.»
<ref>سوره نساء(۴)، آیه ۸ و ۹: وَ الْیتَامَی‏ وَ الْمَسَاکینُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا * وَ لْیخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیةً ضِعَفًا خَافُواْ عَلَیهِمْ فَلْیتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْیقُولُواْ قَوْلًا سَدِیدًا</ref>
 
خط ۸۵:
در بیان مثال‌ها و مصداق‌هایی از قاعده طلایی در [[روایات]] آمده است:
* [[جعفر صادق|جعفر بن محمد صادق]] فرمود: حق [[مسلمان]] بر [[برادر دینی|برادر مسلمانش]] این است که خود سیر نباشد و برادرش [[گرسنه]] باشد، و خود [[سیراب]] نباشد و برادرش [[تشنه]] باشد، و هر گاه برادرش جامه ندارد، جامه (زیادی) نپوشد، وه چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش! هر چه برای خود دوست می‌داری برای برادر مسلمانت هم دوست بدار، و آن‌چه برای خود بد می‌داری برای او نیز بد بدار؛ اگر نیازمند شدی از او [کمک] بخواه، و چون او از تو [چیزی] خواست به او بده؛ نسبت به هیچ کار خیری نباید از او ملول شوی و نه او از تو ملول شود (هیچ نیکی را از او دریغ مدار همچنان‌که او نیز از تو دریغ نمی‌دارد)؛ تو پشتیبان او باش و او پشتیبان تو باشد؛ اگر غایب شد(به سفر رفت) در غیابش حافظ [حرمت و آبرو و حقوق] او باش، و اگر حضور دارد(چون باز آمد) به دیدارش برو، و والایش شمار و گرامی‌اش دار، که او از تو است و تو از او هستی...<ref>[مِنْ] حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَی الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یشْبَعَ وَ یجُوعُ أَخُوهُ وَ لَا یرْوَی وَ یعْطَشُ أَخُوهُ وَ لَا یلْبَسَ وَ یعْرَی أَخُوهُ فَمَا أَعْظَمَ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلَی [أَخِیهِ] الْمُسْلِمِ؛ أَحْبِبْ لِأَخِیک الْمُسْلِمِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک وَ اکرَهْ لَهُ مَا تَکرَهُ لِنَفْسِک، وَ إِذَا احْتَجْتَ فَسَلْهُ(فاسأله) وَ إِنْ سَأَلَک فَأَعْطِهِ، لَا تَمَلَّهُ وَ لَا یمَلَّهُ لَک (وَ لَا تَدَّخِرْ عَنْهُ خَیراً فَإِنَّهُ لَا یدَّخِرُ عَنْک)، و کنْ لَهُ ظَهِیراً فَإِنَّهُ لَک ظَهِیرٌ؛ إِذَا غَابَ فَاحْفَظْهُ فِی غَیبَتِهِ وَ إِذَا شَهِدَ فَزُرْهُ وَ أَجِلَّهُ وَ أَکرِمْهُ، فَإِنَّهُ مِنْک وَ أَنْتَ مِنْهُ... (کافی، ج ۲، ص ۱۷۰؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۲، ص ۲۰۶؛ اختصاص مفید، ص ۲۷؛ المؤمن، ص ۴۲؛ مشکاةالأنوار، ص ۱۰۴؛ أعلام‌الدین، ص ۴۴؛ مستدرک‌الوسائل، ج ۹، ص ۴۰؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۲۲۱ و ۲۴۳. شبیه آن در: أمالی‌طوسی، ص ۹۷؛ منیةالمرید، ص ۱۹۰؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۲، ص ۲۱۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۴۵؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۲۲۵ و ۲۳۲)</ref>
* [[علی بن الحسین|علی بن الحسین سجّاد]] در بیان حقوق مسلمان گفت: مسلمانان را همچون [[خانواده]] خود بدان: سالخورده‌شان را مانند [[پدر]] خود در نظر بگیر، پیرزن‌شان را مثل [[مادر|مادرت]]ت،، و همسنّ خویش را به منزله‌ی [[برادر|برادرت]]ت،، و خردسالشان را همچون [[فرزند|فرزندت]]ت! در این صورت به کدام یک از اینان (والدین، فرزند، برادر خود) دوست داری [[ستم]] کنی؟ و کدام یک را بدخواهی(دوست داری به زیانش ادعایی کنی یا نفرینش نمایی)؟ و کدام یک را دوست داری که اسرارش را فاش کنی و آبرویش را بریزی؟<ref>یقول الامام زین العابدین(ع) لاحد اصحابه: «یا زُهْرِی وَ مَا عَلَیک أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِینَ [مِنْک] بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَیتِک: فَتَجْعَلَ کبِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِک، وَ تَجْعَلَ صَغِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وُلْدِک، وَ تَجْعَلَ تِرْبَک بِمَنْزِلَةِ أَخِیک؛ فَأَی هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ؟ وَ أَی هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَیهِ؟ وَ أَی هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِک سِتْرَهُ؟» (احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۹؛ تفسیر منسوب به امام عسکری، ص ۲۵؛ مجموعةورام، ص ۲، ص ۹۳؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۱۵۵). همچنین: عَنْ سَیدِ الْعَابِدِینَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ قَالَ: [رساله الحقوق]... حَقُّ أَهْلِ مِلَّتِک ... أن تُحِبُّ لَهُمْ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک وَ تَکرَهُ لَهُمْ مَا تَکرَهُ لِنَفْسِک وَ أَنْ یکونَ شُیوخُهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَبِیک وَ شُبَّانُهُمْ بِمَنْزِلَةِ إِخْوَتِک وَ عَجَائِزُهُمْ بِمَنْزِلَةِ أُمِّک وَ الصِّغَارُ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَوْلَادِک‌ (من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۲۵؛ وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۱۷۷؛ أمالی صدوق، ص ۳۷۳؛ تحف‌العقول، ص ۲۷۱؛ الخصال، ج ۲، ص ۵۷۰؛ مکارم‌الأخلاق، ص ۴۲۳؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۹. شبیه آن در: تحف‌العقول، ص ۲۷۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۶۸؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۲۱؛ و نیز: مصباح‌الشریعة، ص ۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۳۱۷؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۱۶۰)</ref>
* [[جعفر صادق|جعفر بن محمد صادق]] در پاسخ کسی که در باره کسب و تجارت از ایشان سؤال کرده بود فرمود: برای مردم مپسند مگر آنچه برای خود می‌پسندی، و درست بده و درست بستان...<ref>الإمام الصّادق «ع»- قال فی جواب من سأله عن التّجارة: لَا تَرْضَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا تَرْضَی لِنَفْسِک وَ أَعْطِ الْحَقَّ وَ خُذْهُ... (وسائل‌الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۸۵؛ فتح‌الأبواب، ص ۱۶۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۵۱ و ج ۱۰۰، ص ۱۰۱)</ref>
* [[ابو بصیر]] می‌گوید به [[جعفر صادق|جعفر بن محمد صادق]] عرض کردم: اگر در راه زنی از کنار مردی بگذرد آیا جایز است به او نیک بنگرد؟ حضرت فرمود: آیا کسی از شما دوست دارد مردی اجنبی به همسر او، یا زنی از بستگانش چنان نظر افکند؟ عرض کردم: نه. فرمود: برای مردم همان را بخواه که برای خود می‌خواهی و رضایت می‌دهی. <ref>قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لِلصَّادِقِ ع: الرَّجُلُ تَمُرُّ بِهِ الْمَرْأَةُ فَینْظُرُ إِلَی خَلْفِهَا قَالَ أَ یسُرُّ أَحَدُکمْ أَنْ ینْظَرَ إِلَی أَهْلِهِ [وَ ذَاتِ قَرَابَتِهِ] قُلْتُ لَا قَالَ فَارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِک(ارْضَوْا لِلنَّاسِ مَا تَرْضَوْنَ لِأَنْفُسِکمْ) (من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹؛ وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۲۰۰؛ دعائم الإسلام، ج ۲، ص ۲۰۱؛ مستدرک‌الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۷۳)</ref>
* [[جعفر صادق|جعفر بن محمد صادق]] فرمود: [[تقوا|تقوای]]ی الهی را رعایت کنید و [[عدالت]] را اجرا کنید، زیرا شما خودتان از کسانی که عدالت را اجرا نمی‌کنند عیبجویی می‌کنید.<ref>
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّکمْ تَعِیبُونَ عَلَی قَوْمٍ لَا یعْدِلُونَ(کافی، ج ۲، ص ۱۴۷؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۵، ص ۲۹۳؛ بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۸)</ref>
 
خط ۹۹:
 
 
در منابع اسلامی نیز این قاعده از قول [[پیامبر|پیامبران]]ان پیشین ذکر شده است:
* خداوند به [[حضرت آدم]] وحی کرد: همه سخنی که با تو دارم را در چهار کلمه برایت گرد آوردم: ... چهارم: اینکه برای مردم آن را خوش داری که برای خود همان را خوش می‌داری‏؛ و برای مردم بد داری آنچه برای خود بد می‌داری.<ref>أَوْحَی اللَّهُ إِلَی آدَمَ ع أَنِّی سَأَجْمَعُ لَک الْکلَامَ(الْخَیرَ کلَّهُ) فِی أَرْبَعِ کلِمَاتٍ ... وَ أَمَّا الَّتِی بَینَک وَ بَینَ النَّاسِ فَتَرْضَی لِلنَّاسِ مَا تَرْضَی لِنَفْسِک وَ تَکرَهُ لَهُمْ مَا تَکرَهُ لِنَفْسِک (کافی، ج ۲، ص ۱۴۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۵؛ خصال، ج ۱، ص ۲۴۳؛ عدةالداعی، ص ۴۲؛ فقه‌الرضا، ص ۳۵۳؛ الزهد، ص ۲۳؛ أمالی‌صدوق، ص ۶۰۸؛ قصص‌الأنبیاء راوندی، ص ۶۹؛ معانی‌الأخبار، ص ۱۳۷؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۵، ص ۲۸۷؛ مستدرک‌الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۲ و ج ۱۱، ص ۱۷۳؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۱۱۵ و ۲۵۷ و ج ۶۶، ص ۳۹۴ و ج ۷۲، ص ۲۶ و ۳۸ و ج ۷۴، ص ۴۳)</ref>
* [[لقمان حکیم]] به پسرش سفارش کرد: فرزند عزیزم! تو را به شش خصلت وا می‌دارم، که هر کدام از آن‌ها تو را به خوشنودی خداوند نزدیک و از خشم او دور می‌کند: ... چهارم آن‌که برای مردم آن‌چه را برای خود دوست می‌داری، دوست بداری؛ و برای آنان آن‌چه را برای خود بد می‌داری، بد بداری.<ref>قَالَ لُقْمَان الْحَکیمِ لِابْنِهِ فِی وَصِیتِهِ: یا بُنَی أَحُثُّک عَلَی سِتِّ خِصَالٍ لَیسَ مِنْهَا خَصْلَةٌ إِلَّا تُقَرِّبُک إِلَی [رِضْوَانِ] اللَّهِ وَ تُبَاعِدُک عَنْ سَخَطِهِ ... وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تُحِبُّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک وَ تَکرَهُ لَهُمْ مَا تَکرَهُ لِنَفْسِک‏ (أعلام‌الدین، ص ۱۵۴؛ کنزالفوائد، ج ۲، ص ۱۶۴؛ معدن‌الجواهر، ص ۵۵؛ مستدرک‌الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۱۱؛ بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۴۵۷)؛ من وصیة لقمان لابنه قال: یا بنی ... أحب للناس ما تحب لنفسک و اکره لهم ما تکره لنفسک‏ (إرشادالقلوب، ج ۱، ص ۷۳).</ref>
* در آن‌چه خداوند به [[عیسی مسیح]] پند داد آمده است: ای عیسی! آنچه دوست نداری با تو کنند، با دیگران مکن.<ref>فِیمَا وَعَظَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عِیسَی ع: ... یا عِیسَی ... مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یصْنَعَ بِک فَلَا تَصْنَعْهُ بِغَیرِک (کافی، ج ۸، ص ۱۳۸؛ أعلام‏ الدین، ص ۲۳۱؛ أمالی‌صدوق، ص ۵۱۹؛ تحف‌العقول، ص ۴۹۸؛ مجموعةورام، ج ۲، ص ۱۴۳؛ بحارالأنوار، ج ۱۴، ص ۲۹۵).</ref>
* [[عیسی مسیح]] به یکی از یارانش گفت: آنچه نخواهی نسبت به تو کنند، نسبت به هیچ‌کس مکن.<ref>قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یفْعَلُ بِک فَلَا تَفْعَلْهُ بِأَحَدٍ (أمالی‌صدوق، ص ۳۶۶؛ روضةالواعظین، ج ۲، ص ۴۷۰؛ مشکاةالأنوار، ص ۱۷۴؛ بحارالأنوار، ج ۱۴، ص ۲۸۷ و ج ۷۱، ص ۱۵۷).</ref>
* [[عیسی مسیح]] فرمود: من [[بیمار|بیماران]]ان را به اذن خدا [[شفا]] دادم، افراد [[کور]] و [[پیس]] را به یاری خداوند سالم گردانیدم و [[مرده|مردگان]] را به اذن خدا زنده کردم، ولی نتوانستم احمق را معالجه کنم. گفتند: ای روح اللَّه! احمق کیست؟ فرمود: آن خودرأی و خودخواهی که همه برتری‌ها را به نفع خود می‌خواهد، نه به ضرر خودش؛ و همیشه حقّ را از آن خود می‌داند، نه علیه خود، این همان احمقی است که هیچ راهی برای مداوای او نیست.<ref>إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ ع قَالَ [إذا] دَاوَیتُ الْمَرْضَی فَشَفَیتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَبْرَأْتُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الْمَوْتَی فَأَحْییتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الْأَحْمَقَ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی إِصْلَاحِهِ فَقِیلَ یا رُوحَ اللَّهِ وَ مَا الْأَحْمَقُ قَالَ الْمُعْجَبُ بِرَأْیهِ وَ نَفْسِهِ الَّذِی یرَی الْفَضْلَ کلَّهُ لَهُ لَا عَلَیهِ وَ یوجِبُ الْحَقَّ کلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لَا یوجِبُ عَلَیهَا [حَقّاً] فَذَلِک الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا حِیلَةَ فِی مُدَاوَاتِهِ (الاختصاص، ص ۲۲۱؛ قصص‌الأنبیاء جزایری، ص ۴۱۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۳۸؛ بحارالأنوار، ج ۶۹، ص ۳۲۰)</ref>
 
= قاعده طلایی در شعرها و تمثیل‌ها =
خط ۱۴۹:
{{پانویس}}
 
[[رده:فلسفه قانون]]
[[رده:اصطلاحات مسیحی]]
[[رده:اصول اخلاقی]]
[[رده:اصطلاحات مسیحی]]
[[رده:فلسفه اجتماعی]]
[[رده:فلسفه قانون]]
 
{{Link GA|de}}