صحت تاریخی داستان استر و مردخای: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Pooyamehrabi (بحث | مشارکت‌ها)
Espiral (بحث | مشارکت‌ها)
تغییرات Pooyamehrabi به نسخهٔ 7130080 Taranet واگردانده شد.
خط ۱۵:
به گفته لیتمن دانش‎آموختگان و دانش‌پژوهان کتاب استر را به دلیل تناقضات آشکار تاریخی در این کتاب به جای سند تاریخی ، جز افسانه های تاریخی به حساب می آورند. به استناد [[تاریخ هرودوت]] ، خشایارشا هرگز نمی تواند با یک یهودی ازدواج کند کند چرا که خلاف عمل پادشاه برای ازدواج با یکی از 7 خانواده صاحب قدرت ایرانی است. تاریخ گزارش می دهد که خشایارشا با [[آمستریس]] و نه با [[وشتی]] یا [[استر]] ازدواج کرده است. هیچ اطلاعات شخصی از وزیر [[هامان]] ، [[وشتی]] یا [[استر]] یا حتی [[مردخای]] - مرد عالی رتبه دربار- نیست. مردخای گفته می شود که توسط [[بختنصر]] تبعید شده است ولی تبعید او 112 سال پیش از سلطنت خشایارشا روی داده است<ref>The Religious Policy of Xerxes and the "Book of Esther" Author(s): Robert J. Littman Reviewed work(s):Source: The Jewish Quarterly Review, New Series, Vol. 65, No. 3 (Jan., 1975), pp. 145-155 Published by: University of Pennsylvania Press Stable URL: http://www.jstor.org/stable/1454354</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}
{{هامان(وزیر باهوش دربار)به رفت و آمد استر و مردخای مشکوک میشود به هر
حال شده هامان متوجه میشود که مردخای یهودی است و از قصدش باخبر میشود موضوع را با خشایارشا در میان می گذارد و حکم برکناری یهودی ها از منسب های مهم در سرتاسر امپراتوری قدرت مند ایران راگرفت.
مردخای با خبر شده و به همراه استر نقشه ای می کشند. آنها با هر حیله و نیرنگی که شده حکم اعدام هامان و کشتار دسته جمعی ایرانیان در خاک خودمان را می گیرند.
 
 
« در ایام اخشورش (خشایارشاه) كه از هند تا حبشه بر صد و بیست و هفت ولایت سلطنت میكرد.» (تورات كتاب استر صفحه 771)
 
در هنگام تاجگذاری، خشایار مست میكندو از همسرش میخواهد تا در برابرش عریان شود! و همچنان عریان در برابر میهمانانش حاضر شود تا همه زیبایی عریان شهبانو را ستایش كنند! شهبانو از حضور در مراسم خودداری میكند. این امر بر شاه گران میآید و رئیس یهودیان مردخای، كه بعنوان مستخدم و نوكر در دربار مشغول به فعالیت بود، به شاه پیشنهاد میكند تا وی زنی دیگر را به شهبانویی برگزیند تا گوش به فرمان شاه باشد:
 
« شخص یهودی در دارالسطنه شوش بودكه به مردخای مسمی بود و از اورشلیم جلای وطن شده بود با اسیرانی كه همراه یكنیا پادشاه یودا جلای وطن شده بودند… و او هدسه یعنی دخترعموی را تربیت مینمود زیرا كه وی را پدر و مادر نبود و آن دختر خوب صورت و نیكو منظر بود و بعد از وفات پدر و مادرش مردخای وی را بجای دختر خود بگرفت. پس چون امرو فرمان پادشاه (برای گزینش بانویی جدید) شایع گردید و دختران بسیار در دارالسلطنه شوش جمع شدند استر را نیز بخانه پادشاه زیر دست هیجای كه یهودی الاصل و مستحفظ زنان بود آوردند.» (تورات كتاب استر صفحه 773)
 
باهمدستی مردخای و هیجای (كه هردو اسراییلی بوده و در دربار نفوذ كرده بودند) استر به شاه نزدیك میشود و به همسری او در میآید. اما استر موظف است كه هرگز خویشاوندی خودرا با مردخای و یهودی بودنش را افشا نكند.
استر كه از كودكی توسط مردخای برای نفوذ به دربار شاه پرورش یافته بود خیلی زود موردتوجه خشایار قرار گرفته و نخستین بانوی یكصد و بیست و هفت كشور شاهنشاهی ایران میشود.
 
هامان نخست وزیر خشایار كه از نفوذ یهودیان در تمامی ارگانهای دولتی نگران بود و طرح یك كودتا را كشف میكند… به خشایار پیشنهاد میكند تا همه یهودیان را از پستهای حساس بردارد. شاه با پیشنهاد هامان موافقت نموده و حكمی صادر میكند تا در یكصد و بیست و هفت كشور شاهنشاهی ایران، یهودیان از پستهای حساس بركنار شوند. اما مردخای كه مستخدم دربار و یكی از رهبران بزرگ یهودی بود به كمك استر نقشه‌ای میكشند و هامان را بهمراه تمامی اندیشمندان ایرانی به قتل میرسانند.
 
مردخای به همراه گروه منظم و متشكل یهودیان دو نفر را برای ترور شاه سر راه وی می گمارد و استر را ازین امر آگاه میسازد. استر به شاه میگوید كه اگر فلان روز از فلان مسیر عبور كنی موردسوء قصد قرار خواهی گرفت . شاه بدل خود را به آن مسیر میفرستد و متوجه می شود كه برای كشتن وی كمین كرده اند. وی از استر شاد میشود و استر به شاه میگوید كه مردخای وی را از این خیانت و پاپوش آگاه نموده است. استر و مردخای طرح ترور را به هامان نسبت میدهند و ورق برمیگردد. شاه به تبعیت از مردخای و استر، دستور میدهد تا هامان را به همراه فرزندان و تمامی استاندارانش قتل عام كنند در پی این قتل عام تمامی كتابخانه‌ها و دیوانهای ایرانی نیز نابود میشود و تمامی دانسته ها و اندیشه‌های ایرانی از بین رفته و تفكر سامی حاكم میشود و یكبار دیگر تمامی كتابهای اوستا نابود میشود.
 
«در آنروز اخشورش (خشایار) خانه هامان، دشمن یهود را به استر ارزانی داشت و مردخای در حضور پادشاه داخل شد زیرا كه استر اورا از خویشاوندی كه با وی داشت آگاه نموده بود. و پادشاه انگشتر (نخست وزیری ) را كه از هامان گرفته بود بیرون كرده و به مردخای(نوكر دربار) داد و استر مردخای را برخانه‌ هامان گماشت (هامان بازداشت شد) .. خشایار به استر و مردخای یهودی گفت: « اینك خانه هامان را به استر بخشیدم و هامان را به سبب دست درازی بر یهودیان به دار كشیده اند، و شما آنچه را كه در نظرتان خوش آید به نام پادشاه به یهودیان بنویسید و به مهر پادشاه مختوم سازید…»
 
كاتبان پادشاه را احضار كردند و موافق هرآنچه مردخای (رهبر یهودیان) امر فرمود به یهودیان، ایران، والیان و روسای ولایتها یعنی یكصد وبیست و هفت ولایت كه از هند تا حبش بود نوشتند… به یهودیانی كه در همه شهرها بودند اجازت داد كه جمع شده به جهت جانهای خود مقاومت كنند و تمامی قومهای ایرانی را در تمامی ولایات (یكصد و بیست و هفت كشور) با اطفال و زنان ایشان هلاك سازند و بكشند و تلف نمایند و اموال ایشان را تاراج كنند. همه این قتل عامها در یك روز یعنی روز سیزدهم از ماه دوازدهم در همه ولایتهای اخشورش پادشاه (انجام پذیرفت) و مردخای از حضور پادشاه با لباس مولوكانه لاجوردی و سفید و تاج بزرگ زرین و ردای كتان نازك ارغوانی بیرون رفت.. و برای یهودیان روشنی و شادی و سرور و حرمت پدید آمد… و بسیاری از قومهای زمین بدین یهود گروید زیرا كه ترس یهودیان بر ایشان مستولی گردیده بود. » (تورات كتاب استر صفحه 781)
 
آری چنانچه در كتاب عهد عتیق و تورات با صراحت كامل آمده است، پس از قتل عام اندیشمندان ایرانی آیین و تاریخ نویسی سامی جای اندیشه‌های هزاران ساله اوستا را گرفت و قتل عام ایرانیان حتی فرزندان و زنانشان همچنان ادامه داشت.
« یهودیان در دارالسلطنه شوش پانصد نفر را به قتل رسانیده و هلاك كردند… و پنج پسر هامان … را كشتند… در آنروز عدد آنانی كه در دارالسلطنه شوش كشته بودند به حضور پادشاه عرضه داشتند و پادشاه به استر گفت كه یهودیان در دارالسلطنه شوش (یعنی فقط در دربار شاه! از سربازان و وزرا و خدمتگذاران) پانصد نفر و ده پسر هامان را كشته و هلاك كرده اند. پس در سایر ولایتهای پادشاه چه كرده‌اند؟ … و یهودیانی كه در شوش بودند در روز چهاردهم ماه آذار نیز جمع شده سیصد نفر را در شوش كشتند… و در سایر ولایتها یهودیان هفتاد و دو هزار نفر ر ا كشته بودند.. و یهودیانی كه درشوش بودند در سیزدهم و چهاردهم آن ماه جمع شدند و در روز پانزدهم ماه از قتل عام و كشتار ایرانیان آرامی یافتند و آنرا روز بزم و شادمانی نگاه داشتند بنابراین یهودیان روز چهاردهم ماه آذار را روز شادمانی و بزم و روز خوش نگاه میدارند وهدایا برای یكدیگر میفرستند.» (تورات كتاب استر صفحه 783)}}
 
==منابع==
{{چپ‌چین}}