ابن حزم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
RedBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز r2.7.2) (ربات: افزودن sh:Ibn Hazm
جز حذف زمان‌دار
خط ۱:
{{حذف زمان‌دار/پیغام
|اهمیت= نا دانشنامه‌ای ، سرشناسی
|timestamp = 20120614083907
}}
 
 
 
{{لحن نامناسب}}
{{حق تکثیر مشکوک}}
{{بدون منبع}}
سطر ۵ ⟵ ۱۳:
'''ابن حزم، ابومحمد علی‌بن‌احمدبن‌سعید''' فقیه، محدث، فیلسوف، عالم ادیان و مذاهب، ادیب و شاعر و یکی از درخشان‌ترین چهره‌های فرهنگ اسلامی در [[اندلس]] (384-456ق‌/994-1064م‌).
 
او در یک زندگی پر از نعمت و رفاه بزرگ شد. دارای هوش بسیار و ذهن فعالی بود و کتاب‌های ارزشمند بسیاری نوشت. پدرش از بزرگان اهل قرطبه بود و در دولت عامری سمت وزارت را به‌عهده داشت. ابومحمد نیز در همان جوانی به وزارت منصوب گشت. در همان ابتدا در ادبیات و اخبار گذشتگان و شعر، در منطق و اجزاء فلسفه به استادی رسید و تاثیری بر وی نهاد، که ایکه‌ای کاش از شر آن در امان می‌ماند. این علم وی را در نگارش کتاب‌هایی مساعدت کرد که در آن رویکرد قابل توجهی به علم منطق، که آن را بر دیگر علوم برتر می‌دانست، داشت. او علم منطق را در رأس علوم اسلامی می‌دانست و رنج‌های بسیاری را به‌خاطر آن متحمل گشت. در علوم نقلی تبحر فراوانی یافت، بطوریکه کسی مانند وی ماهر در آن یافت نمی‌شد و در فروع دین، و نه در اصول، بسیار در اندیشهٔ ظاهری زیاده‌روی نمود.
 
 
می‌گویند: او ابتدا بر اساس فقه شافعی عمل می‌نمود و سپس اجتهادش او را به این اندیشه رسانید که بطور کامل قیاس را؛ چه آشکار و چه پنهان، نفی کند و تنها ظاهر نص و عموم کتاب و حدیث را قبول داشته باشد و معتقد به برائت اصلی و استصحاب حال باشد و در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشت و بر این عقید مناظره‌ها نمود و درشت گویی و قلمفرسایی‌ها کرد و در ارتباط با امامان مذاهب ادب و احترام را کنار نهاد و درعوض به عبارات ناخوشایند و ناسزا و سخنان ناروا دربارهٔ ایشان پرداخت، کار به جایی کشید که دسته‌هایی از مسلمانان از نوشته‌های وی رویگرداندند و او را رها ساخته و از وی گریختند و زمانی مورد آزار قرار گرفت. برخی از علما به او توجه کرده و در کارهایش به قصد انتقاد و بهره بردن و گرفتن و نیز مواخذه نمودن جستجو و تحقیق نمودند و در آن مروارید گرانبهایی را یافتند که در پوسته‌ای بی‌ارزش پیچیده شده استشده‌است. بنابراین گاه از آن به وجد می‌آمدند و گاه خرسند می‌گشتند و گاه از یکه تازی او به تنگ می‌آمدند. روی هم رفته کمال و توانایی‌اش مورد توجه بود. سخن هر کس را که می‌خواست می‌پذیرفت یا رها می‌نمود جز رسول خدا -صلی الله علیه وسلم.
 
در تمامی علوم دست می‌برد و تبحر کسب می‌نمود. در نقل احادیث مهارت بسیار داشت و در نظم و نثر ید طولایی داشت. انسانی دیندار و بسیار خیر بود و اهداف زیبایی در سر داشت و نوشته‌هایش مفید بود. علاقه‌ای به ریاست نداشت و در خانه می‌ماند و سرگرم علم و دانش می‌ماند. ما دربارهٔ او زیاده‌روی نمی‌کنیم، بزرگانی پیش از ما او را ستوده‌اند:
سطر ۱۷ ⟵ ۲۵:
امام ابوالقاسم صاعد بن احمد می‌گوید: ابن حزم در بین همهٔ اهالی اندلس علوم اسلامی را بیشتر در خود گردآورده بود و علوم سخنوری او وسیع‌تر از همگان بود و در علم بلاغت و شعر ذوق زیادی داشت و دارای شناخت فراوانی بر زندگینامه‌ها و اخبار گذشتگان بود. پسر او دربارهٔ چهارصد تالیف پدرش، ابومحمد، به من خبر داد که بالغ بر هشت هزار صفحه بود.
 
ابوعبدالله حمیدی می‌گفت ابن حزم حافظ حدیث و فقه بود و احکام را از کتاب و سنت استنباط می‌نمود، در انواع علوم خود را مشغول می‌داشت، به علم خویش عمل می‌کرد، کسی را مانند او ندیده‌ام که هوش، سرعت حفظ، تقوا و دینداری همه را با هم داشته باشد. در ادبیات و شعر شایستگی و ذوقی سرشار داشت، هرگز کسی را ندیده‌ام که مانند وی با چنان سرعتی بصورت فی‌البداهه شعر بسراید. شعرهای بسیاری دارد که آن‌ها را بر اساس حروف الفبا جمع کرده استکرده‌است.
 
ابوالقاسم صاعد می‌گوید: پدر وی ابوعمر یکی از وزرای منصور محمد بن ابوعامر و مدبر دولت مؤید بالله بن مستنصر مروانی بود و سپس وزارت مظفر و آنگاه ابومحمد وزارت مستظهر عبدالرحمن بن هشام را به عهده گرفت. بعد از مدتی از این شیوه دست کشید و به علوم شرعی روی آورد و به علم منطق توجه نمود و در آن مهارت یافت و سپس از آن هم روی برگرداند. – به عقیدهٔ من: وی تا وقتی که در درونش امور و انحرافاتی از سنت رشد ننمود از علم منطق روی برنگرداند.
سطر ۲۳ ⟵ ۳۱:
او آن چنان به علوم اسلامی روی نمود که تا آن زمان در اندلس کسی به آن حد نرسیده بود.
 
یسع ابن حزم غافقی دربارهٔ ابومحمد چنین می‌گوید: محفوظات وی دریایی مواج و جویباری روان است که از دریای او گوهرهای حکمت بیرون آید و بر گذار آن گیاهان و درختان پربار در بهشت اراده و توانایی روییده استروییده‌است. دانش مسلمین را فراگرفته استفراگرفته‌است و بر همهٔ اهل دین سبقت گرفته استگرفته‌است. کتاب "الملل والنحل" را به رشتهٔ تحریر درآورد. دورانی که ابن حزم دیندار نبود لباس ابریشم می‌پوشید و بر جایی جز تخت راضی نمی‌شد. به عنوان سفیر برگزیده شد و به نیکی از عهدهٔ آن برآمد و به قصد "بلنسیه" به راه افتاد که مظفر، یکی از بزرگان، در آن جا بود. عمر بن واجب در مورد او برایم چنین نقل کرد: وقتی که ما نزد پدرم در بلنسیه بودیم و او دروس مذهبی می‌داد؛ ابومحمد بن حزم آن را شنیده و شگفت زده شد و از یکی از حاضران یک مسئلهٔ فقهی پرسید. به او پاسخ دادند ولی او بدان پاسخ اعتراض کرد و بعضی از حاضران به او گفتند: این علم در حیطهٔ کاری تو نیست. او هم برخاست و به منزلش رفت و در آن جا خودش را حبس نمود و از گریستن باز نایستاد. پس از چند ماه وقتی به همانجا بازگشتیم و او به خوبی با آنان مناظره نمود و گفت: من دنبالهٔ حقیقت را می‌گیرم و اجتهاد کرده و به مذهب خاصی مقید نیستم.
 
آری، آنکه به درجهٔ اجتهاد برسد و عده‌ای از ائمه نیز به این موضوع گواهی بدهند، تقلید برای وی جایز نیست، همچنان که فقیه تازه کار و فرد معمولی که قسمتی یا بخش زیادی از قرآن را حفظ نموده باشد به هیچ وجه حق اجتهاد ندارد، اگر هم بخواهد این کار را بکند چگونه اجتهاد می‌کند و چه خواهد گفت؟ براساس چه دلایلی؟ چگونه پرواز می‌کند درحالیکه هنوز پر در نیاورده است؟نیاورده‌است؟
 
 
شیخ عزالدین بن عبدالسلام – یکی از مجتهدین- می‌گوید در میان کتاب‌های علمی اسلامی کتابی مانند "المحلی" نوشتهٔ ابن حزم و کتاب "المغنی" شیخ موفق الدین را ندیده‌ام.
 
ابن حزم تالیفات مهمی دارد که بزرگ‌ترین آن‌ها کتاب "الإیصال إلی فهم کتاب الخصال" حاوی پانزده هزار صفحه و کتاب "الخصال الحافظ لجمل شرائع الإسلام مشتمل بر دو جلد، کتاب "المجلی" دربارهٔ فقه یک جلد، کتاب "المحلی فی شرح المجلی بالحجج والآثار" هشت جلد، کتاب "حجة الوداع" محتوی یکصد و بیست صفحه، کتاب "قسمة الخمس فی الرد علی إسماعیل القاضی" یک جلد، کتاب "الآثار التی ظاهرها التعارض ونفی التناقض عنها" حاوی یک هزار صفحه که البته آن را به پایان نرسانیده است،نرسانیده‌است، کتاب "الجامع فی صحیح الحدیث" بدون اسانید، کتاب "التلخیص والتخلیص فی المسائل النظریة"، کتاب "ما انفرد به مالک وأبو حنیفة والشافعی".
 
همچنین کتاب‌های "مختصر الموضح" ابوالحسن بن المغلس ظاهری یک جلد، کتاب "اختلاف الفقهاء الخمسة مالک، وأبی حنیفة، والشافعی، وأحمد، وداود"، کتاب "التصفح فی الفقه" یک جلد، کتاب "التبیین فی هل علم المصطفی أعیان المنافقین" مشتمل بر سه جزء، کتاب "الإملاء فی شرح الموطأ" حاوی یک هزار صفحه، کتاب "الإملاء فی قواعد الفقه" مشتمل بر یک هزار صفحه، کتاب "در القواعد فی فقه الظاهریة" شامل یک هزار صفحه، کتاب "الإجماع" شامل دو جلد، کتاب "الفرائض" یک جلد، کتاب "الرسالة البلقاء فی الرد علی عبد الحق بن محمد الصقلی" دو جلد، کتاب "الإحکام لأصول الأحکام" دو جلد، کتاب "الفصل فی الملل والنحل" شامل دو جلد کتاب بزرگ، کتاب "الرد علی من اعترض علی الفصل" یک جلد، کتاب "الیقین فی نقض تمویه المعتذرین عن إبلیس وسائر المشرکین" یک جلد کتاب بزرگ، کتاب "الرد علی ابن زکریا الرازی" حاوی یکصد صفحه، کتاب "الترشید فی الرد علی کتاب "الفرید" لابن الراوندی فی اعتراضه علی النبوات" یک جلد، کتاب "الرد علی من کفر المتأولین من المسلمین" یک جلد، کتاب "مختصر فی علل الحدیث" یک جلد، کتاب "التقریب لحد المنطق بالألفاظ العامیة" یک جلد، کتاب "الاستجلاب" یک جلد، کتاب "نسب البربر" یک جلد، کتاب "نقط العروس" شامل یک جلد، و غیره ...
سطر ۳۶ ⟵ ۴۴:
آثاری از ایشان که محدود به یک بخش می‌باشند: "مراقبة أحوال الإمام"، "من ترک الصلاة عمدا"، "رسالة المعارضة" , "قصر الصلاة" , "رسالة التأکید" , "ما وقع بین الظاهریة وأصحاب القیاس" , "فضائل الأندلس" "العتاب علی أبی مروان الخولانی" , "رسالة فی معنی الفقه والزهد" , "مراتب العلماء وتوالیفهم" , "التلخیص فی أعمال العباد" , "الإظهار لما شنع به علی الظاهریة" , "زجر الغاوی" دو جزء، "النبذ الکافیة" , "النکت الموجزة فی نفی الرأی والقیاس والتعلیل والتقلید" یک جلد کوچک، "الرسالة اللازمة لأولی الأمر" , "مختصر الملل والنحل" یک جلد، "الدرة فی ما یلزم المسلم" دو جزء، "مسألة فی الروح"، "الرد علی إسماعیل الیهودی الذی ألف فی تناقض آیات" , "النصائح المنجیة"، "الرسالة الصُّمادحیة فی الوعد والوعید" , "مسألة الإیمان" , "مراتب العلوم" , "بیان غلط عثمان بن سعید الأعور فی المسند والمرسل" , "ترتیب سؤالات عثمان الدارمی لابن معین" , "عدد ما لکل صاحب فی مسند بقی" , "تسمیة شیوخ مالک" , "السیر والأخلاق" دو جزء، "بیان الفصاحة والبلاغة"، رسالة فی ذلک إلی ابن حفصون , "مسألة هل السواد لون أو لا" , "الحد والرسم" , "تسمیة الشعراء الوافدین علی ابن أبی عامر" , "شیء فی العروض" , "مؤلف فی الظاء والضاد" , "التعقب علی الأفلیلی فی شرحه لدیوان المتنبی" , "غزوات المنصور بن أبی عامر" , "تألیف فی الرد علی أناجیل النصاری ".
 
ابن حزم کتاب "رسالة فی الطب النبوی" را نگاشته استنگاشته‌است که در آن کتاب‌های خود دربارهٔ طب را نام برده استبرده‌است که از جملهٔ آن‌ها موارد زیر می‌باشند: "مقالة العادة"، "مقالة فی شفاء الضد بالضد" , "شرح فصول بقراط"، وکتاب "بلغة الحکیم"، کتاب "حد الطب" و کتاب "اختصار کلام جالینوس فی الأمراض الحادة"، و کتاب"الأدویة المفردة" , "مقالة فی المحاکمة بین التمر والزبیب" , "مقالة فی النخل" و برخی دیگر از کتاب‌هایی از این دست. او به‌خاطر درشت گویی در مورد علما دچار رنج‌های بسیار شده و از زادگاهش تبعید شد و در روستایی که ملک خود وی بود ساکن شد و مسائلی برایش پیش آمدند؛ گروهی از پیروان مذهب مالکی علیه وی برخاستند و بین او و ابوالولید باجی مناظرات و کشمکش‌هایی پدید آمد. ملوک آن ناحیه از وی بدشان می‌آمد. دولت نیز ابن حزم را دور ساخت و چندین جلد از کتاب‌هایش را سوزانید و به بیادیهٔ لبله در آن دهکده نقل مکان نمود.
 
ابوالقاسم بن بشکوال حافظ در کتاب"الصلة" اش می‌گوید: قاضی صاعد بن احمد می‌گوید: ابن حزم به خط خویش برایم چنین نوشت: در بقرطبه و در کنارهٔ شرقی و اطراف منیهٔ مغیره، قبل از برآمدن خورشید در آخرین لحظات شب چهارشنبه، آخرین روز رمضان سال سیصد و هشتاد و چهار و در برج عقرب، که مصادف با روز هفتم ماه نونیراست به‌دنیا آمدم.