گرجیان ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰:
اوج حملات صفویان به گرجستان در عصر شاه‌عباس اول بود. وی و سردارانش به دفعات با بهانه‌های واهی به گرجستانی که عدم اتحاد حکام آن باعث ضعف آنان شده بود تاختند. در طی این حملات بیش از دویست هزار گرجی به ایران کوچانده شدند و نزدیک به همین تعداد نیز به قتل رسیدند. تنها در یکی از حملات شاه عباس به گرجستان وی بیرحمانه در مدت بیست روز ۱۳۰ هزار گرجی را به زور روانه ایران کرد و صدهزار نفر را نیز به قتل رساند.
 
پس از فتح افغانستان به دست «گرگین خان» - سردار گرجی الاصل سپاه صفوی - در زمان «شاه عباس» در «گرجستان» شورشی رخ داد . لذا شاه عباس یکی از سرداران ارمنیگرجی الاصل سپاه خود به نام «قرچاغای خان» را که به اسلام گرویده بود به همراه گرگین خان به گرجستان فرستاد تا شورشیان را متوقف کنند . سپس این دو سردار گرجی همراه با نیروهای خود در نزدیکی شهر «تفلیس» امروزی اردو زدند تا در اسرع وقت به ماموریت خود عمل کنند . تا اینکه نامه ای به دست گرگین خان رسید که از طرف شاه عباس خطاب به قرچاغای خان نوشته شده بود : «تمام شورشیان رابه قتل رسانده و خانواده هایشان را تبعید کنید .» گرگین خان که تحمل به قتل رسیدن و تبعید هموطنان خود را نداشت، شبانه و به طور محرمانه با سران گرجی میزگردی تشکیل داد و راجع به دستور شاه عباس با آنان مشورت نمود . آنان تصمیم گرفتند که سپاهیان شاه عباس را نابود کنند . و در نهایت در صحرایی به نام «مارتقوپی» بر سربازان سپاه صفوی چیره شدند .
 
گرگین خان به دلیل زندگی در کنار سران سلسله ی صفوی، مورد بدبینی خوانین گرجی قرار گرفته بود . از این رو همراه با خانواده اش به «امپراتوری عثمانی» پناهنده شد که سرانجام این کار چیزی به جز مرگ به دست سران عثمانی نبود .
خط ۲۰:
گرجیانی که روانة ایران شدند بدلیل لیاقت ذاتی و صداقت و شایستگی به سرعت پله‌های ترقی را پیمودند. بسیاری از آنها به بالاترین مقامات کشوری و لشکری دست یافتند که در منابع به لیست طویلی از امرا و حکام گرجی در عصر صفوی برمی‌خوریم.
 
از معروفترین امرا و حکام گرجی دوران صفویه که مصدر خدمات ارزشمندی برای ایران گردیدند می‌‌توان به ۱ – الله وردی خان اوند ایلادزه سازنه پل الله وردی خان مشهور به سیوسهسی وسه پل و اولین سپهسالار شاه عباس و حاکم تمامی فارس ۲ – امام قلی خان پسر الله وردی خان فاتح هرمز و اخراج کنندة پرتغالیان و حاکم فارس اشاره کرد.
 
{{بخش بدون منبع}}
البته مهاجرت گرجیان به ایران صرفا در زمان صفویان نبوده و قبل و حتی پس از آن نیز تعدادی از گرجیان در بخشهای پراکنده ای از ایران امروزی از جمله مازندران، یزد، اصفهان، طبرستان، طبس و بیرجند ساکن بوده اند . عمده ترین این مهاجرت ها دلیل تجاری داشته که از این میان مهمترین بازماندگان آنان در مسیر تجارت گرجی های از مسیر آستارا، مازندران، طبرستان، خراسان و بیرجند به طرف هندوستان بوده است. حتی نام برخی از روستاها و یا مناطق امروزی در شمال و شرق ایران ریشه در زبان گرجی دارد. به عنوان مثال می توان به گرجی های خوسف در جنوب بیرجند اشاره نمود. درلغت نامه دهخدا نام خوسف ( خوس اف و یا خودس اف) (نام منطقه ای در جنوب بیرجند) ریشه در زبان گرجی دارد. اینکه خوسف چه زمانی به این نام نامیده شد واقعا" معلوم نیست ولی اساسا" این منطقه را گرجی ها و قبل از ظهور اسلام بنیاد نهادند. و بیشتر از آنچه امروز مورد توجه قرار گرفته از نظر اقتصادی و تجاری مورد توجه تجار و بازرگانان قرار داشت و از خوسف به عنوان یک کاروان سرای تجاری نام برده می شد.این منطقه بیشتر استراحتگاه تجار مختلف بویژه منزلگاهی برای بازرگانان گرجی در مسیر تجارت به هند بود.از آن جمله می توان به قبایل خودسیانی، خوسفیانی و خوسفی دراین منطقه اشاره نمود . قبایل یاد شده که تجارت پارچه، پیشه آنان بوددر بهار سال 1191 هجری خورشیدی از منطقه سوخومی در شمال غرب گرجستانگرجستان، که بخشی از ایران محسوب می شد، به قصد تجارت پارچه از مسیر ایران قصد سفر به کشمیر هندوستان را داشتند. این کاروان بزرگ تجاری گرجی پس از ترک منطقه سوخومی در شمال غربی گرجستان امروزی و عبور از آذربایجان از مسیر آستارا، رشت وارد سرزمین طبرستان شدند. و از این طریق پس از گذشت روزهای متوالی وارد سرزمین خراسان بزرگ شده تا اینکه به منطقه بیرجند در جنوب خراسان رسیدند. و چند صباحی را طبق معمول در کاروانسرای تجاری خود استراحت نمودند. هنگام عبور از مرز امروزی ایران و افغانستان در حوالی نهبندان در آن منطقه بین راهزنان و آنان جنگی در گرفت و بخش عمده ای از اموال آنها به تاراج رفت. تعداد از آنان کشته شدند و برخی نیز گریختند . بازماندگان این قبایل توسط گرجی های خوسف در جنوب بیرجند پناه داده شدند و لی پس از مدت کوتاهی همزمان با انعقاد پیمان نامه گلستان سرنوشت این قبایل به گونه دیگری رقم خورد و امکام بازگشت به گرجستان برایشان مهیا نشد. بازماندگان این کاروان بناچار در همان منطقه ساکن شدندو سعی در رونق مجدد پیشه خود نمودند. افرادی از این کاروان مدتها بعد با عبور از ناحیه کرمان و چاه بهار به بمبئی مهاجرت نمودند و به کمک پارسیان هند شغل خود را تقویت نمودند. تعداد کمی از افراد در خوسف ماندگار شدند که همین تعداد قلیل در زمان شوکت الملک حاکم وقت بیرجند بطور محترمانه مورد حمایت وی واقع شدند و بعدها به دعوت حاکم طبس برای امور بازرگانی به طبس دعوت شدند( قبائلی که بعدها خوسفی، خوسفیان، آریامنش و طاهریان شهرت یافتند). مهاجرین طی سالهای 1280 هجری خورشیدی تا کنون به مناطقی از جمله، طبس، کرمان، یزد و اصفهان کوچ کردند. گرجی ها همواره انسانهای نجیب و پرکار و وفادار بوده و در ازمنه مختلف توانستند با همین روحیه بر مشکلات خود فائق آیند. لیاقت، شایستگی و روحیه پویایی و کنار آمدن با ناملایمات و وفاداری آنها به پاسداری از آرمانهای اجدادشان باعث شد تا با تلاش و یکرنگی و صداقت بتواننداعتمادعمومی را در انجام وظائف و مسئولیت های سنگین جلب نمایند.گرجیانی که روانة ایران شدند بدلیل لیاقت و صداقت و شایستگی به سرعت پله‌های ترقی را پیمودند. بسیاری از آنها به بالاترین مقامات کشوری و لشکری دست یافتند که در منابع به لیست طویلی از امرا و حکام گرجی در عصر صفوی برمی‌خوریم.
 
==گرجی ها در فریدن==
خط ۳۰:
تمام گرجیانی که به فریدن رسیدند ، ابتدا در محل شهر افوس امروزی اردو زدند و سپس توسط «اصلان بیک» - سرپرست گرجیان مهاجر به فریدن - ، برادرانش و مامورین شاه در آبادی های مختلف از جمله «[[فریدونشهر]]» ، «[[بوئین]]» ، «[[میاندشت]]» ، «[[داشکسن]]» و سپس «[[آغچه]]» ، «[[چقیورت]]» ، «[[سیبک]]» ، «جقجق» ([[نهضت آباد]]) و عده ای نیز در «[[نوغان]]» ، «شایوردی» ([[قائم آباد]]) ، «شاه عنایت» ([[معصوم آباد]]) ، «[[میرآباد]]» و «[[قودجانک]]» پراکنده شدند . <ref>رحیمی،''گرجی های ایران''.</ref>
 
گرجیان فریدونشهر به یاد سرزمین اولیه خود محل زندگی خود را مارتقو پی ( نام دشتی است در نزدیکی شهر تفلیس گرجستان که در آن ، سپاه ایران را در زمان شاه عباس صفوی به دست گرجی ها نابود شد ) نامیدند. گرجیان فریدن بعد از اسکان در این ناحیه تا کنون حوادث بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند.
 
قسمت اعظم اهالی گرجی در فریدونشهر ، بوئین ، میاندشت ، داشکسن وآغچه ساکن اند و پس از گذراندن چهار قرن در کشوری با زبان رسمی فارسی ، زبان گرجی بین آنها متداول است . <ref>میرمحمدی،''جغرافیای تاریخی فریدن''.</ref>
خط ۶۰:
اهالی این منطقه( مورد مطالعه) گرجیهایی هستند که در زمان شاه عباس کبیر از اصفهان به ناحیه کوچ داده شده اند، (اهالی آن بیشتر اولاد گرجیهایی هستند که در زمان شاه عباس صفوی بدانجا کوچ داده شده اند). در کتاب جغرافیای تاریخی اصفهان چنین آمده است: " ازسنه ۱۶۰۳ میلادی تا ۱۶۰۵ میلادی مهاجرت ارامنه به شهرهای داخلی ادامه داشت ودر مدت قلیلی جمع کثیری گرد آمدند. عده مهاجرین روی هم رفته تا حدود ۳۰ هزار خانوار هم نوشته‌اند که قسمتی در مازندران و عده‌ای در فارس وعراق عجم متوطن گشتند. شاه عباس فرمود که مازندران بهشت مسیحیان است زیرا همیشه سرسبز است وخوک فراوان دارد اما بودن مالاریا وناسازگاری آب وهوا مخالفت می‌‌کرد ومهاجرین ارامنه در مازندران نشو ونما نکردند برعکس متوطنین اصفهان واطراف آن به زودی بارور گشتند.
 
به فرموده شاه عباس بزرگان خانواده‌های متوسط ارامنه کنار زاینده رود در قرب جوار شاهانه فرود آمدند ومردمان و زارع و فلاحت پیشه به قرأ چهار و فریدن روانه گشتند) ازشرحی که گذشت چنین نتیجه گیری می‌‌شودکه اولاً ارامنه وگرجیهای فریدن تاریخ آمدنشان در منطقه غرب فریدن نمی‌تواند از سال ۱۶۰۳ جلوتر باشد واگر همین سال را آغاز مسکون شدن گرجیها در فریدن به حساب آوریم بنابراین از سکونت آنها تاکنون ۳۷۱ سال می‌‌گذرد ثانیاً این افراد از بدو ورود به ایران مدتی در مازندران وزمانی دراصفهان ساکن بوده‌اند وبعد به این منطقه آمده‌اند سوماً همه این خانواده ها شغل مهمشان کشاورزی بوده چنانکه هم اکنون تاحدود زیادی تغییر شغل نداده اند. لازم به یادآوری است که اصل منشأ تمام گرجیها از جمهوری گرجستان شوروی است که در دامنه‌های کوهستان غربی قفقاز درکنار دریایدزیای سیاه قرار گرفته وتا زمان پادشاهی فتحعلی شاه قاجار در بیشتر ادوار یکی از سرزمینهای ایران به حساب می‌‌آمده چنانکه سلاله‌های اشکانی درآنجا حکومت کرده اند.
 
==تراکم جمعیت==
خط ۱۰۱:
چنانکه از جدول مهاجرت گرجیها می‌‌آید از تعداد ۱۸ خانواری که در فاصله اسفند ۱۳۵۰ تا مهر ۱۳۵۲ به گرجستان مهاجرت کرده‌اند کل دارایی ثروتمندترین آنها حدود ۹۰-۸۰ هزار تومان بوده است واز این ۱۸ خانوار، ۱۵ خانوار کشاورز و کارگر بوده‌اند که این موضوع نمایانگر کمی درآمد گرجیهای مهاجر است.از طرفی چون کوچاندن گرجیها توشط شاه عباس بنا به میل و رغبت گرجیان انجام نگرفته و علت سیاسی و اجباری داشته است، بعضی از گرجیها پیوسته در پی فرصت بوده‌اند تا این که دوباره به سرزمین اصلی و آباء و اجدادی خود برگردند که با بهبود در روابط ایران و شوروی، وقت مناسبی برای متقاضیان مهاجرت پیدا شد . با این وصف انگیزه مهاجرتهای پی در پی ارامنه فریدن به شوروی و ترقیات و مهاجرپذیری اتحاد شوروی در مهاجرت و جذب کشاورزان و کارگران گرجی وافراد کم درآمد بی تأثیر نبوده است. در نتیجه عللی که یاد شد از اسفند ۱۳۵۰ تا اواخر مهر ۱۳۵۲ تعداد ۱۸ خانوار گرجی که جمعاً ۱۰۲ نفر را تشکیل می‌‌داده‌اند به گرجستان مهاجرت کرده اند. از خانوارهای مذکور ۱۲ خانوار کشاورز و ۴ خانوار کارگر و ۲ خانوار کارمند بوده اند. از این خانواده ها ۱۵ خانواده در فریدونشهر سکونت داشته‌اند و۲ خانواده در چقیورت و یک خانواده در تهران به سر می‌‌برده‌اند یعنی متجاوز از ۸۳ درصد خانواده‌های مهاجر ساکن فریدونشهر بوده اند. بنابر این چنانکه قبلاً گفتم مهاجرت گرجیها ۹۵ درصد علل اقتصادی و دموگرافیک دارد و فریدونشهر که ۸۳ درصد مهاجرین ازانجا مهاجرت کرده‌اند پرجمعیت‌ترین مرکز گرجی نشین در فریدن و بزرگ‌ترین شهر گرجی نشین در تمام ایران است .
 
عامل دیگری که در ترغیب گرجیها تأثیر داشته است بیگانه شمردن و به چشم بیگانه به آنها نگریستن است. با این که گرجی ها ملیت ایرانی را پذیرفته اند و برخلاف ارامنه حتی مسلمان شدند و با ایرانیان آمیزش کردند و در طی سالها چه خدماتی که برای حفظ و حراست ایران انجام دادند و سرداران گرجی چون الله وردی خان و امام قلی خان با پیکارهای ذی قیمت خود دست عثمانی ها و همچنین پرتقالی ها را از خلیج فارس وسرزمین ایران کوتاهکووتاه کردند با این حال جای بسی تأسف است که پیش آمده که هنوز برخی از فارسی زبانان منطقه، گرجی ها را بیگانه قلمداد می‌کنند و این موضوع را به رخ آنها می‌‌کشند. ( شما اسیر هستید که توسط شاه عباس آمدید ) که البته از فرهنگ ضعیف آنان است که اینگونه حرف هایی می زنند .
 
==آداب و رسوم و اعتقادات گرجیهای فریدن==
گرجیهای منطقه فریدن که توسط شاه عباس کبیر پادشاه صفوی در فاصله سالهای ۱۰۲۵ و ۱۰۲۶ هجری از گرجستان شوروی به ایران منتقل شده و دسته‌ای ازآنها به فریدونشهر که در واقع دروازه‌ای برای ورود عشایر و ایلهای بختیاری از نظر جغرافیایی به شمار می‌‌آید صرفاً به خاطر جلوگیری از حملات پی در پی عشایر به دهات فریدن اعزام شده اند. از نقطه نظر مراسم و اعتقادات مذهبی و غیره وجه اشتراکی با سایر طوایف ایرانی در آنها به چشم می‌‌خورد و این شاید بیشتر به این خاطر باشد که گرجیها برخلاف ارامنه رنگ ایرانی به خود گرفته، تغییر مذهب دادند و با ایرانیان آمیزش کردند اما تغییر زبان ندادند و اکثریت به اتفاق به همان زبان گرجی صحبت می‌‌کنند. دختر و پسری که می‌‌خواهند با هم ازدواج کنند اغلب با هم بوده و از همان دوران کودکی با هم معاشرت دارند و در ییلاقها و کارهای کشاورزی و دامداری و حتی شب نشینها همدیگر را کاملاً آزموده اند. خواستگاری به این طریق آغاز می‌‌شود که پسر دختر دلخواه خود را به پدر و مادر معرفی می‌‌کند و پدر و مادر موضوع را به اطلاع خویشان نزدیک دختر رسانیده، هرکدام نظر خود را در این مورد اعلام می‌‌دارند پس از بررسی های کامل تصمیم گرفته می‌‌شود. بیشتر این بررسی ها روی پدر ومادر دختر و فامیل و سوابق آنها انجام می‌‌گیرد زیرا معتقدند که دختر همان خواهد بود که پدر و مادر او هستند و همین طور عقیده دارند که بیشتر صفات و خصایص آدمی به فرزندان منتقل می‌‌شود. خلاصه پس از صلاحدید مادر پسر جریان را به اطلاع مادر دختر رسانیده و تحقیقاتی در مورد خانواده پسر نظیر آنچه در بالا گفته شد به عمل می‌‌آورند و بعد جواب قیول و یا رد به طرف مقابل داده می‌‌شود. در صورت اول پدر پسر و دختر هرکدام در یک شب موعود هرکدام به طور جداگانه خویشان خود ار دعوت کرده، پس از صرف شام خویشان خانواده پسر به خانواده دختر رفته و در جلسه مشترک میزان شیربها و مهریه روی ورقه‌ای از کاغذ تعیین و به امضاء حاضرین در جلسه می‌‌رسد. این ورقه را پاگیزه گویند. بعد هرکدام از خویشان خانواده داماد مبلغی پول به عنوان چشم روشنی برای عروس می‌‌دهند. خانواده عروس در عوض برای هرکدام یک کله قند و مقداری شیرینی تهیه دیده‌اند که آخر شب به آنها می‌‌دهند. مراسم این شب را مجموعاً مراسم شیرینی خوران گویند. مهریه عروس معمولاً مقداری پول به انضمام چند دانگ خانه است که غالباً پول به عهده پسر و خانه به عهده پدر داماد نوشته می‌‌شود. شیربها را که معمولاً خرج اطاق نیز می‌‌گویند عبارت است از مبلغی پول به اضافه چند من برنج، شیرینی، قند، چای، سیگار، توتون، آرد، گوشت وچند رأس گوسفند. بعد از مراسم تا زمانی که عروس به خانه شوهر نرفته سعی می‌‌کند خود را از چشم خویشان داماد دور نگهدارد و بعد از مدتی مراسم عروسی را با اطلاع قبلی خانواده آغاز می‌کنند و طرفین، خویشان خود را دعوت می‌‌نمایند با این تفاوت که خانواده داماد حداقل مردم را به چهار وعده غذا دعوت می‌کنند و خانواده عروس فقط برای یک وعده غذا دعوت می‌‌کنند. مردها توسط دو مرد و زنها توسط دو زن که به خانه هایشان می‌‌روند دعوت می‌‌شوند و دعوت شده باید مقداری شیرینی به آن دو بدهد. بعد از صرف ناهار در اولین خویشان داماد همراه با مأمور ثبت ازدواج به خانه عروس رفته و در حضور معتمدین از عروس و داماد اقرار و موافقت به ازدواج و امضاء دفتر ثبت ازدواج گرفته می‌‌شود و بعد صیغه شرعی همانجا جاری می‌‌شود. به این مراسم، مراسم عقدکنان گفته می‌‌شود. بعد شیرینیها با پایکوبی و ساز و دهل با وضعی که همه آنها را آشکارا روی طبقه هاییی روباز گذاشته و با سر خویشان داماد حمل می‌‌شود به خانه عروس تحویل می‌‌دهند. در اولین شب دعوت، داماد را همسالانش با ساز و دهل به حمام می‌‌برند و روی دست و پایش حنا می‌‌بندند و با لباس نو به خانه منتقل می‌‌کنند. ار این به بعد همراه داماد همیشه پسر بچه‌ای که سنش کمتر از ۱۰ سال است و به او نجیب گفته می‌‌شود می‌‌باشد. روز سوم عروسی داماد به خانه یکی از خویشانی که فاصله زیادی با خانه آنها داشته باشد می‌‌رود. بعد با شادمانی میان رقص و پایکوبی خواهران و برادران لباس دامادی می‌‌پوشد و توسط دوستان به حجله گاه منتقل می‌‌شود. در حجله گاه، گوسفندی به پای او قربانی می‌‌شود و پس از روبوسی توسط پدر و مادر و برادران و خواهران به حجله گاه وارد می‌‌شود. ناگفته نماند که پذیرایی مدعوین در اکثر مجالس به وسیله سلمانی ها انجام می‌‌گیرد. بعد از صرف ناهار در روز سوم به تمام حاضرین در عروسی یک بشقاب نخود و کشمش با تکه‌های قند داده می‌‌شود و بعد خویشان و دعوت شدگان هرکدام مبلغی پول و یا اجناس به داماد اهداء می‌کنند که در دفترچه‌ای ثبت می‌‌گردد. اغلب مجموع این اهدایی ها بیشتر از مخارج عروسی و گاهی کمتر و در هر صورت از نصف مخارج عروسی بیشتر است. عصر همان روز برای آوردن عروس به خانه آنها رفته و در پشت بام خانه عروس، خویشان داماد شروع به رقص دسته جمعی به نام چوبی نموده و بعد از اتمام چوبی، رقص با چوب آغاز می‌‌شود تا این که عروس آماده شود بعد عروس را در حالی که برادر داماد دست راست عروس را گرفته و شمشیری در دست دارد و دست او را برادر عروس گرفته است و جلوی عروس یک آینه با چراغی روشن قرار دارد راهی خانه داماد می‌‌کنند. نرسیده به خانه داماد، برادر عروس، عروس را متوقف می‌‌کند تا اینکه مادر داماد به پیشباز عروس رفته، عروس سلامی می‌‌کند و مادر داماد عروس را روبوسی کرده و اول مقداری آب روی سر و روی عروس می‌‌پاشد و بعد آینه‌ای جلوی او می‌‌گیرد و بعد مقداری جو و بعد مقداری گندم روی سرش ریخته و آخر بار یک بشقاب شیرینی و پول روی سرش می‌‌ریزد و بعد به راه افتاده و به حجله گاه می‌‌رود. روز سوم بعد از عروسی، جهیزیه توسط زنان خویشان عروس به خانه داده می‌‌شود و بعد از صرف ناهار جهیزیه به حاضرین در جلسه نشان داده می‌‌شود و بعد خویشان زن داماد مقداری پول هرکدام به عروس و داماد هدیه می‌‌کنند. این جلسه آخرین مجلس عروسی به شمار می‌‌آید. بعد از این عروس از خویشان داماد رو می‌‌گیرد به این طریق که هر موقع آنها را می‌‌بیند قسمتی از روسری خود را به دهان گرفته و به این صورت عرض ادب می‌‌کند که به احتمال قوی، این کار از آداب و رسومی است که از مذهب مسیحیت مابین گرجیها باقی مانده است. از این به بعد روزهای جشن و اعیاد از طرف خانواده عروس مقداری اغذیه و میوه و شیرینی و پارچه به عنوان بهره و یا سهمیه عروس به خانه داماد برده می‌‌شود تا اینکه عید نوروز فرا می‌‌رسد. شب عید نوروز از طرف خویشان و خانواده عروس مقداری آجیل و اغذیه و صابون و حنا و میوه از قبیل انار و پرتغال که همیشه همراه با چند متر پارچه و انگشتر و یا غیره می‌‌باشد به خانه داماد فرستاده می‌‌شود. این مراسم همه ساله تکرار می‌‌شود. صبح روز عید داماد همراه نجیب به خانه هایی که بهره برای عروس آورده‌اند می‌‌رود و برای هر کدام از خانواده ها یک کله قند می‌‌برد. بعد خانواده ها داماد را دعوت می‌کنند هدیه‌ای از قبیل پوشاک و یا مقداری پول به او می‌‌دهند. این رسم فقط برای اولین نوروز سال اول عروسی وجود دارد. معمولاً فصل ازدواج در فریدونشهر با آغاز سرما شروع می‌‌شود. کسی که اولین عروسی را می‌‌خواهد جشن بگیرد حتماً باید از تمام بزرگان خانواده هایی که از اولین روز بهار تا آن موقع که کسی از آنها فوت کرده است دعوت کرده و اجازه شروع مجالس را از آنها بگیرد. طبیعی است افرادی که بعد از او عروسی می‌کنند ملزم به چنین کاری نیستند.
 
==باورها==
گرجیها به تمام پیامبران و ائمه به دیده احترام می‌‌نگرند. مذهبشان شیعه اثنی عشری بوده ولی مراسم مذهبی و عبادات را در ماه رمضان و محرم الحرام به طور تقریباً کامل می‌‌دهند با این حال هیچ وقت تظاهر به بی دینی و یا دینداری و تبلیغات مذهبی نمی‌کنند و اصولاً تعصب زیادی دارند، به ارامنه به خاطر این که افراد زحمتکش و بی آزاری هستند دلبستگی شدیدی دارند و از طرفی به عشایر و طوایف لر بختیاری به خاطر ساده لوحی و بی نظری و مهمان نوازی آنها بیشتر از سایر طوایف خوش بین می‌‌باشند.
 
با زبان نرم و دلجویی زود تابع می‌‌شوند ولی کمتر با خشونت و زور تسلیم می‌‌گردند. گرجیهای فریدن نه تنها زبان خود را فراموش نکرده‌اند بلکه افرادی هم که از تیره‌های دیگر به این محل آمده‌اند زبان گرجی را خوب یاد گرفته اند. طلاق را کاری زشت دانسته و کمتر به آن دست می‌‌زنند. زنان در این مورد می‌‌گویند زن که با جشن و سرور عروسی به خانه شوهر می‌‌رود باید با تابوت و شیون از خانه شوهر خارج گردد. اصولاً معتقد به یک همسری بوده و به مردانی که بیش از یک زن انتخاب می‌کنند و یا زن خود را طلاق می‌‌دهند به دیده حقارت می‌‌نگرند و آنها را افرادی ناباب قلمداد می‌‌کنند. مشاغلی نظیر آسیابانی، حمامی، قصابی و سلمانی مشاغل را مشاغل بد دانسته و کشاورزی را بهترین شغل می‌‌دانند و از همین جهت بسیاری۹۹% از آنانگرجیهای فریدونشهر به شغل کشاورزی توأم با دامپروری اشتغال دارند. اکثریت خانواده ها هنوز به صورت گسترده به فعالیت کشاورزی و دامپروری مشترک مشغول هستند. این خانواده ها اغلب از پدر و مادر با فرزندان و زن و فرزندان پسران آنها تشکیل می‌‌شود. در این خانواده ها پدر بزرگ و مادر بزرگ دارای اهمیت و احترام خاصی هستند. اداره خانواده به عهده پدر بزرگ و در صورت نبودن او پسر بزرگ‌تر او اصولاً درآمد و مخارج خانواده را به عهده می‌‌گیرد. در همه خانواده ها اصولاً زن متکی به شوهر بوده و با این که زن نیز کار می‌‌کند شوهر تأمین مخارج زن و فرزندان را وظیفه شخصی خود می‌‌داند. اعتقاد به سرنوشت فوق العاده زیاد است. ارث بردن و جلوگیری از تولید نسل را کاری زشت و ناروا می‌‌دانند و هنوز معتقدند به مفهوم هر آن کس که دندان دهد نان دهد.
 
== پانویس ==