خاکسترهای آنجلا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
←‏خلاصه داستان: اصلاح ارقام
خط ۲:
 
== خلاصه داستان ==
فرانک (فرانسیس)، اولین فرزند خانواده مک‌کورت در روز 19۱۹ اکتبر 1930۱۹۳۰ در بروکلین نیویورک به دنیا می آید. برادر کوچکتر فرانک، مالکی در سال 1931،۱۹۳۱، برادر هایبرادر‌های دوقلو الیور و یوگین در سال 1932۱۹۳۲ و خواهر کوچکش، مارگارت در سال 1935۱۹۳۵ به دنیا آمده اندآمده‌اند.
 
مادر فرانک، آنجلا، قبل از ازدواج از ایرلند به آمریکا مهاجرت می کندکرده و مالکی، پدر فرانک را ملاقات می کند. مالکی به تازگی از زندانی که به خاطر دزدیدن یک کامیون بوده آزاد شده است. آنجلا از مالکی باردار می‌شودشده و این دو مجبور به ازدواج می شوند. مالکی از ازدواجش با آنجلا راضی نیست و سعی به فرار به کالیفرنیا دارد. به خاطر مصرف تمام پولش برای الکل وی قادر به این فرار به کالیفرنیا نیست. سرانجام آنجلا فرانک را و سپس، مالیکی، الیور، یوگین و مارگارت را به دنیا می آورد. زندگی این خانواده پر جمعیت به فقر و فلاکت در نیویورک می گذرد و دلیل اصلی این فقر مصرف تمام دستمزد شغل های جسته گریخته مالکی روی الکل است. جمعه شب‌ها که مرد‌های خانواده های دیگر دستمزد خود را به خانه آورده، مالکی به میخانه رفته و تا پنی آخر دستمزد خود را صرف الکل می‌کند. معمولا روز بعد به دلیل مستی، مالکی شغل خود را هم از دست می‌دهد. مرگ مارگارت، دختر نوزاد خانواده، در نهایت خانواده مک‌کورت را برای یک زندگی جدید به ایرلند بر می‌گرداند.
این فقر مصرف تمام دستمزد شغل های جسته گریخته مالیکی روی الکل است. جمعه شب ها که مرد های خانواده های دیگر دستمزد خود را به خانه آورده، مالکی به میخانه رفته و تا آخر دستمزد خود را صرف الکل می کند. معمولا روز بعد به دیلی مستی، مالکی شغل خود را هم از دست می دهد. مرگ مارگارت در نهایت خانواده مک‌کورت را برای یک زندگی جدید به ایرلند بر می گرداند.
 
زندگی در لیمریک در سال هایایرلند نیز دست کمی از زندگی در نیویورک ندارد. خانواده مککورتمک‌کورت در محلهمحله‌ای فقیر، در کوچه ایکوچه‌ای سنگفرش نشده، و در انتهای یک خانه که به تنها توالت مشترک خانه نزدیک است زندگی می کنند. مالکی به دلیل الکلی بودن شغلی نمی تواندنمی‌تواند پیدا کند و اگر هم پیدا کند تمام دستمزدش را صرف الکل می کندمی‌کند. غذای خانواده برای سال هاسال‌ها چیزی جز نان و چایی برای بزرگ تر ها و آب قندآب‌قند برای بچه هایبچه‌های شیر خوار نیست. از آنجا که برای زن ها شغلی وجود نداشت، آنجلا مجبور به گرفتن اعانه از کلیسا می شودمی‌شود تا بتواند خانواده خود را زنده نگهدارد.
 
مالکی سرانجام به انگلستان می رودمی‌رود تا بتواند شغلی در شهر های جنگ زده (جنگ جهانی دوم) پیدا کند و پولی برای خانواده اشخانواده‌اش بفرستد. نتیجه چیزی جز انتظار در شب های جمعه و سرخوردگی برای خانواده مککورت نیست. مالکی طبق معمول دستمزد خود را صرف الکل می کندمی‌کند و خانواده مککورت مجبور به سرکردن زندگی با اعانه و در نهایت گدایی آنجلا می شود. فرانک علی رغم استعداشاستعدادش و توصیه معلم هایشمعلم‌هایش مجبور به ترک تحصیل بعد از دوران ابتدایی میشودمی‌شود تا بتواند کار کند و با پس اندازش به آمریکا رفته و خانواده خود را نجات دهد. مدتی به عنوان پستچی (تلگرام رسان) و بعد در به عنوان روزنامه فروش کار می کندمی‌کند. در کنار روزنامه فروشی برای یکی مشتری هایمشتری‌های یکی رباخواراز هایرباخوار‌های محلهمحله‌اش اشنامه‌های نامه های تهدید آمیزتهدید‌آمیز برای برگرداندن پول قرضی می نویسدمی‌نویسد تا بتواند در آمدیدر‌آمدی اضافه داشته باشد. سرانجام با ترکیبی از قناعت، پس اندازپس‌انداز و دزدی، رویای فرانک به تحقق می پیونددمی‌پیوندد و با پس اندازشپس‌اندازش موفق بابه خرید بلیط کشتی برای سفر به آمریکا می شودمی‌شود. فرانک در سن 19۱۹ سالگی به آمریکا رسیده و آماده شروع زندگی جدیدی می شودمی‌شود.
 
مالکی سرانجام به انگلستان می رود تا بتواند شغلی در شهر های جنگ زده (جنگ جهانی دوم) پیدا کند و پولی برای خانواده اش بفرستد. نتیجه چیزی جز انتظار در شب های جمعه و سرخوردگی برای خانواده مککورت نیست. مالکی طبق معمول دستمزد خود را صرف الکل می کند و خانواده مککورت مجبور به سرکردن زندگی با اعانه و در نهایت گدایی آنجلا می شود. فرانک علی رغم استعداش و توصیه معلم هایش مجبور به ترک تحصیل بعد از دوران ابتدایی میشود تا بتواند کار کند و با پس اندازش به آمریکا رفته و خانواده خود را نجات دهد. مدتی به عنوان پستچی (تلگرام رسان) و بعد در به عنوان روزنامه فروش کار می کند. در کنار روزنامه فروشی برای یکی مشتری های یکی رباخوار های محله اش نامه های تهدید آمیز برای برگرداندن پول قرضی می نویسد تا بتواند در آمدی اضافه داشته باشد. سرانجام با ترکیبی از قناعت، پس انداز و دزدی، رویای فرانک به تحقق می پیوندد و با پس اندازش موفق با خرید بلیط کشتی برای سفر به آمریکا می شود. فرانک در سن 19 سالگی به آمریکا رسیده و آماده شروع زندگی جدیدی می شود.
== ترجمه ها ==
این کتاب توسط [[منیژه شیخ جوادی]] به‌نام ''خاکسترهای آنجلا'' و [[نشر پیکان]] ترجمه شده است <ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =مک‌کورت | نام =فرانک | عنوان =خاکسترهای آنجلا | ترجمه = منیژه شیخ جوادی| سال =۱۳۸۴ | ناشر = پیکان | شابک = ۹۶۴-۳۲۸-۴۶۸-۹| صفحه = ۴۷۱}}</ref>. ترجمه دیگر این کتاب به‌نام ''اجاق سرد آنجلا'' توسط [[گلی امامی]] و [[نشر فرزان روز]] انجام شده است <ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =مک‌کورت | نام =فرانک | عنوان =اجاق سرد آنجلا | ترجمه = گلی امامی| سال =۱۳۹۰ | ناشر = فرزان روز | شابک = ۹۶۴-۳۲۱-۰۵۲-۹| صفحه = ۶۱۴}}</ref>.