امپریالیسم زبانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷:
== تاثیر فرهنگ بر آموزش زبان خارجی ==
یکی از جنبه های بحث برانگیز آموزش و یادگیری زبان انگلیسی که در هزاره سوم میلادی توجه بسیاری از صاحب نظران را معطوف به خود کرده است، جنبه های هژمونیک زبان انگلیسی است. با وجود این ، متاسفانه مطالعات اندکی درخصوص اهداف سلطه جویانه و هژمونیک کشورهای انگلیسی زبان در اشاعه و ترویج زبان در بافتار اجتماعی- سیاسی ایران صورت گرفته است. اما در مقابل، در خصوص تاثیر اجتناب ناپذیر فرهنگ بر آموزش زبان خارجی، کتابهای متعددی در کشورهای دیگر به چاپ رسیده است و همچنان مطالعات در این خصوص ادامه دارد
بسیاری از محققین خارجی نیز در کتابها و مقالات خود بر تاثیر انکار ناپذیر فرهنگ بر زبان آموزی، عمدتا بدون اشاره به استفاده های امپریالیستی از زبان، تاکید می کنند. برای مثال،الی هینکل (2005)می نویسد «زبانشناسان کاربردی و معلمان انگلیسی متوجه اند که زبان دوم و خارجی را بندرت بشود بدون آگاهی از فرهنگ جامعه ای که به آن زبان تکلم می کنند، آموخت و تدریس کرد».
در پارادایم متعارف آموزش زبان انگلیسی غالبا گفته می شود که آموزش انگلیسی را نمی توان از آموزش فرهنگ گویشوران بومی آن زبان جدا کرد( هیدو هوریب، 2008). بر همین اساس بسیاری از معلمین زبان بر وجود رابطه مهم بین زبان و فرهنگ سخنوران بومی و بر لزوم ادغام آن فرهنگ در آموزش زبان تاکید دارند. کراوفورد- لانگ (1984) قاطعانه بیان می کند که مطالعه زبان بدون مطالعه فرهنگ سخنوران بومی آن زبان کار عبثی است. با وجود این، بسیاری از مردم گسترش جهانی انگلیسی و کاربرد روزافزون آن را به عنوان زبان میانجی می دانند. در بسیاری از کشورهای غیر انگلیسی، زبان انگلیسی به عنوان زبان بین المللی و نه زبان انگلو- امریکن آموخته می شود. اسمیت (1987) بر این باور است که لزومی ندارد گویشوران غیر بومی انگلیسی را همانند بومی آن زبان بکار برند. اگر این منطق پذیرفته شود، ارتباط مستقیم و معمولی بین زبان انگلیسی و فرهنگهای گویشوران بومی، دیگر پیش فرض انگاشته نخواهد شد ( هیدو هوریب، 2008). بدین ترتیب، فرهنگ پذیری انگلیسی بدین معناست که انگلیسی دیگر وابسته به فرهنگ امریکایی نمی باشد. اما این به منزله تدریس انگلیسی در خلاء فرهنگی نمی باشد. بلکه بر اساس نظر کاچور (1992) انگلیسی بیانگر مجموعه ای از فرهنگها و نه یک دو فرهنگ خاص می باشد.
از سوی دیگر پژوهشگرانی نیز هستند که به تحقیق در مقوله
اساسا ویدو سان (1998) معتقد است زبان فی نفسه حائز ویژگی هژمونیک نمی باشد. وی می افزاید اگر زبان دارای قدرت امپریالیستی باشد هیچ گاه نمی توانیم چنین قدرت ماورای کنترل را به چالش بکشیم. بنابر این، زبان نیست که کنترل هژمونیک دارد، بلکه کاربرانند که از آن به عنوان ابزار هژمونیک استفاده می کنند.
خط ۴۳:
* Hinkel، E. (2005). ''Culture in second language teaching and learning.United States of America: Cambridge University Press''
*Horibe، H (2008). ''The place of culture in teaching English as an international language (EIL)''. JALT Journal، Vol. 30، No.2
* Graddol، D. (1997). ''[http://www.britishcouncil.org/learning-
*Gribbs، W.W. (1995، August).
*Kachru، B. B. (1992) .''The Other tongue، English across cultures: Models for non-native Englishes''. Urbana: University of Illinois Press.241-55.
* Modiano، M. (2007).
* Mohseni and Karimi (2012)
* Penycook، A. (1994). ''The culture politics of English as an international'' Language. London: Longman.
* Phillipson، R. (1992) cited in ''Daniel Spichtinger'' (2000). The Spread of English and its Appropriation.DiplomarbeitzurErlangung des Magistergrades der Philosophieeingereichtan der GeisteswissenschaftlichenFakultät der Universität Wien.
خط ۵۳:
*Shohamy، E. (2006). ''Language policy: Hidden agendas and approaches''. New York: Routledge.
*Smith، L. E. (Ed.) (1987). ''Discourse across cultures''. New York: Prentice Hall.
* Swales، J. (1987).Utilizing the literatures in teaching a research paper ''TESOL Quarterly''، 31(1)، 41-68
* Trepanier، R. (1991). ''Towards an alternative media strategy: Gramsci’s theory inpractice''. Unpublished master’s thesis، University of Simon Fraser، Vancouver، Canada.
* Widdoson، H. (1998).EIL: Squaring the circle. A reply.''World Englishes''
[[رده:اکتساب زبان]] [[رده:حقوق زبانی]]
[[رده:زبانشناسی جامعهشناسانه]]
|