اثبات‌گرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ayoobsh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Ayoobsh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹:
اثبات‌گرایی منطقی گذشته از اعتقاد به اعتبارِ علم تعریفِ دقیقی دارد: به هر گزاره‌ای که از جنسِ [[گزاره خبری|گزاره‌هایِ خبری]] باشد یک «[[شرایط صدق]]» تعلق می‌گیرد. شرایطِ صدق بیان می‌کنند که گزاره در چه شرایطی صادق و در چه شرایطی کاذب است. توجه کنید که «[[صدق]]» با «[[اثبات]]» خلط نشود. مثلاً گزارهٔ «باران می‌بارد» در برخی شرایط صادق است و در برخی شرایط کاذب. به عبارتِ دیگر شرایطِ صدق بیان می‌کنند که گزاره چه «وضعی از امور» (state of affairs) را توصیف می‌کند. پوزیتیویسمِ منطقی یعنی این اعتقاد که «معناًیِ هر گزاره همان شرایطِ صدقِ آن است». به این ترتیب هر گزاره‌ای که '''همیشه صادق''' یا '''همیشه کاذب''' یا '''همیشه نامعلوم''' باشد کاملاً بی‌معنا است. مثلاً این گزاره که «این اتفاق که افتاد [[قسمت]] بود» از نظرِ پوزیتیویست بی‌معنا ست، زیرا هر وضعی از امور پیش بیاید باز هم می‌توان این حرف را زد. پس این گزاره در واقع هیچ وضعی از امور را توصیف نمی‌کند.
 
هسته اصلی پوزیتیویسم منطقی را متفکران حلقه وین تشکیل می دادند که شامل رودلف کارنپ، موریتس شلیک، هانس رایشنباخ، هربرت فایگل، کورت گودل، هانس هان، فیلیپ فرنک، اتو نویرث می شد. این افراد در سالهای 1922 تا اویل دهه 1930 در وین دور هم جمع می شدند و به تبادل نظر درباره فلسفه و مبانی علوم جدید می پرداختند. آنها در دوره متاثر از رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین بودند. از افرادی که ارتباط نزدیکی با این حلقه داشتند، آلبرت اینشتین و لودویک ویتگنشتاین بودند. زمانی که ویتگنشتاین در وین اقامت داشت به درخواست شیلیک در برخی جلسات گروه شرکت می کرد. پوزیتیویسم مدتی قابلِ ملاحظه سنتِ رایج در [[فلسفه علم]] بود، اما با ظهورِ نگرش‌هایِ جدید، و کارهایِ متفکرانی مانندِ [[توماس کوهن|کوهن]] و [[ویلارد اورمن کواین|کواین]] کم‌کم به حاشیه رانده شدند.
برخی تحقیقات جدید نشان می دهد که تصور شایع درباره پوزیتیویسم منطقی ساده نگرانه و غلط است.
 
== از نگاه [[فلسفه اسلامی]] ==
[[محمدتقی مصباح یزدی]] می‌گوید: یک مکتب تجربی افراطی به نام پوزیتویسم (اثباتی، تحصّلی، تحقّقی) که اساس آن را اکتفاء به داده‌های بی واسطهٔ حواس، تشکیل می‌داد و از یک نظر، نقطهٔ مقابل ایده آلیسم به شمار می‌رفت. کنت حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهدهٔ مستقیم به دست نمی‌آید متافیزیکی و غیر علمی می‌شمرد و کار به جایی رسید که اصولا قضایای متافیزیکی، الفاظی پوچ و بی معنی به حساب آمد.<ref>کتاب آموزش فلسفه، جلد اول صفحه ۵۰</ref>