اصل موضوع: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ادغام از قانون فلسفی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''اصل''' یا '''بُنداشت'''، در [[فلسفه]]، [[ریاضیات]] و، [[منطق]] و [[فیزیک]]، [[گزاره|گزاره‌ای]]‌ای است که بدونِ [[اثبات]] و به شکل پیش‌فرض پذیرفته می‌شود و از رویِ آن سایر گزاره‌ها استخراج می‌شوند. اصولِ موضوعه می‌توانند بدیهی نباشد، اما به‌هرحال نقطهٔ آغازِ کار است و به همین دلیل نمی‌توان آن‌ها را از هیچ گزارهٔ دیگری استخراج کرد. گزاره‌ای که از یک یا چند اصلِ دیگر استنتاج شود [[قضیه]] (theorem) نام دارد.
 
همان‌طور که گفته شد اصولِ موضوعه ممکن است بدیهی نباشد. اصولِ موضوعهٔ نسبیتِ خاص معمولاً به عنوانِ مثالِ اصلِ غیرِ بدیهی آورده می‌شود. در سنتِ ایرانی معمولاً اصولِ موضوعه را از اصولِ متعارفه -که بدیهی به نظر می‌آیند و ادعا می‌شود هرکس آن‌ها را می‌پذیرد- جدا می‌کنند. اگر بخواهیم این کاربرد را در انگلیسی داشته باشیم باید برایِ اصولِ موضوعه و متعارفه به ترتیب postulate و axiom را به کار ببریم.
اصل‌ها و قضیه‌ها را برای نخستین بار، دانشمندان [[یونانی]] وارد دانش کردند. [[ارشمیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتاب‌های خود، بارها از «اصل» و «قضیه» استفاده کرده است. تا سرانجام [[اقلیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتابِ [[اصول اقلیدس (کتاب)|اصولِ]] خود در سیزده کتاب، اصل‌ها و قضیه‌های هندسی را منظم کرده است.
 
معمولاً هنگامی که نظریه‌ای (معمولاً در [[فیزیک]] یا ریاضیات) داریم اصلِ موضوعه‌بندیِ آن بسیار لذت‌بخش و زیبا خواهد بود. این کار نشان می‌دهد که تمامِ گزاره‌هایِ آن نظریه را می‌توان با پذیرفتنِ تعدادِ بسیار اندکی اصلِ موضوع به دست آورد. مثالِ زیر این امر را نشان می‌دهد:
شماری از اصل‌ها را، اقلیدس [[پوستلا]] (postulate ~ خواست) نامیده است. برای نمونه، نخستین پوستلا در اصولِ اقلیدس، به این ترتیب تنظیم شده است: «کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه خط راستی است که آنها را به هم وصل میکند.»
 
==تاریخچه==
همان‌طور که گفته شد اصولِ موضوعه ممکن است بدیهی نباشد. اصولِ موضوعهٔ نسبیتِ خاص معمولاً به عنوانِ مثالِ اصلِ غیرِ بدیهی آورده می‌شود. در سنتِ ایرانی معمولاً اصولِ موضوعه را از اصولِ متعارفه -که بدیهی به نظر می‌آیند و ادعا می‌شود هرکس آن‌ها را می‌پذیرد- جدا می‌کنند. اگر بخواهیم این کاربرد را در انگلیسی داشته باشیم باید برایِ اصولِ موضوعه و متعارفه به ترتیب postulate و axiom را به کار ببریم.
اصل‌ها و قضیه‌ها را برای نخستین بار، دانشمندان [[یونانی]] وارد دانش کردند. [[ارشمیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتاب‌های خود، بارها از «اصل» و «قضیه» استفاده کرده است. تا سرانجام [[اقلیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتابِ [[اصول اقلیدس (کتاب)|اصولِ]] خود در سیزده کتاب، اصل‌ها و قضیه‌های هندسی را منظم کرده است.
 
شماری از اصل‌ها را، اقلیدس [[پوستلا]] (postulate ~ خواست) نامیده است. برای نمونه، نخستین پوستلا در اصولِ اقلیدس، به این ترتیب تنظیم شده است: «کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه خط راستی است که آنها را به هم وصل میکند.»
معمولاً هنگامی که نظریه‌ای (معمولاً در [[فیزیک]] یا ریاضیات) داریم اصلِ موضوعه‌بندیِ آن بسیار لذت‌بخش و زیبا خواهد بود. این کار نشان می‌دهد که تمامِ گزاره‌هایِ آن نظریه را می‌توان با پذیرفتنِ تعدادِ بسیار اندکی اصلِ موضوع به دست آورد. مثالِ زیر این امر را نشان می‌دهد:
 
==اصول هندسه اقلیدسی==
تمامِ هندسهٔ اقلیدسی (تمامِ قضیه‌هایی که در دبیرستان می‌خوانیم، [[قضیه فیثاغورس|قضیهٔ فیثاغورس]] و غیره) از پنج اصلِ زیر استخراج می‌شوند:
* اصل اول: هر دو نقطه یک خطِ منحصر به فرد را مشخص می‌سازد.<ref>گرینبرگ ۱۱</ref>