والریا مسالینا

سیاست‌مدار ایتالیایی

والریا مسالینا (انگلیسی: Valeria Messalina؛ ۲۵ ژانویه ۱۷ یا ۲۰ پس از میلاد– ۴۸ پس از میلاد (۲۸ سال) سومین همسر کلودیوس، امپراتور روم باستان بود و برای ۷ سال سیاستمدار و امپراتریس روم بود، او یک زن قدرتمند و بانفوذ در امپراتوری روم بود که برای قدرت سخت جنگید و در طول ۷ سال امپراتریس روم بودن در حقیقت حاکم بالقوه (پنهان) روم بود و امپراتوری روم در اختیار سیادت او بود و می‌خواست با استفاده از نفوذ و قدرتش شخصیت ضعیف شوهرش امپراتور کلودیوس را از قدرت‌های مطلق جدا کند و معشوقه زیبای خود به نام گایوس سیلیوس را جانشین کند و در آن تلاش زیادی کرد، او همچنین بخاطر بی‌بندوباری و شهوترانی بی‌حدش بسیار مشهور بود و در طول زندگیش برای کسب حمایت از خود و پسرش با مردان نیرومند، برجسته و بانفوذ بسیاری رابطه عاشقانه، عاطفی و پرشوری داشت، او بعد از کشف توطئه ای که بر ضد شوهرش انجام داده بود توسط دشمن خونینش اگریپینا کشف شد با تحریک و اصرار تیبریوس کلودیوس نرگس متحد سابق مسالینا و اگریپینا برادرزاده شوهرش در باغ‌های زیبا و باشکوه لوکولوس خود به طرز بسیار بی‌رحمانه‌ای کشته شد. بعد از آن اگریپینا به عنوان امپراتریس روم حتی با قدرت بیشتر از خود مسالینا جایگزین شد.

مسالینا (شخصیت)
امپراتریس امپراتوری روم
سلطنت۲۴ ژانویه ۴۱–۲۵ ژانویه ۴۸
پیشینجولیا اگوستا، امپراتریس روم
جانشیناگریپینا آگوستا، امپراتریس روم
زاده25 January AD 17 or ۲۰
رم
درگذشته۴۸ میلادی (۲۸ سالگی)
همسر(ان)کلودیوس
فرزند(ان)Claudia Octavia, Empress of Rome
Tiberius Claudius Caesar Britannicus
خاندانJulio-Claudian (by marriage)
gens Valeria (by birth)
پدرMarcus Valerius Messalla Barbatus
مادرDomitia Lepida the Younger

حاکم پنهانی روم و قربانیانش در قدرت ویرایش

ظهور مسالینا در قدرت او را به شکل یک زن بی رحمانه، فتنه گر، توهین آمیز و با میل شدید رابطه جنسی متهم می‌کنند، اتهامات علیه مسالینا عمدتاً در سه زمینه است: دشمنی وی با اعضای دیگر خانواده امپراتوری. دشمنی وی با اعضای سناتورها و آزادیخواهان؛ و رفتار جنسی بی حد و حصر او به نظر می‌رسید که خانواده شوهرش، به ویژه در مورد یک زن، کاملاً مورد توجه ویژه مسالینا قرار گرفته‌اند. در سال اول سلطنت کلودیوس، خواهرزاده وی جولیا لیویا، که اخیراً با مرگ برادرش کالیگولا، از تبعید خود بازگذشته بود، دوباره به اتهام زنا این بار با سنکای جوان تبعید شد. پس از مرگ مسالینا، یک سال بعد پس از مرگ او سنکا به فرمان اگریپینا اجازه به بازگشت به رم صادر شد. جولیا لیویا، در سال ۴۳ به دلیل بی‌اخلاقی و محارم توسط مسالینا مورد حمله و اتهامات دروغین قرار گرفت - احتمالاً به دلیل ترس از پسر جولیا، گایوس روبلیوس پلوتوس، به عنوان مدعی رقیب جانشینی امپراتوری برای پسرش بریتانیک است یا برای زیبایی لیویا بوده‌است با این نتیجه زنا با محارم و خیانت بر زده امپراتور وقت کلودیوس دستور اجرای حکم اعدام وی را صادر کرد و سر لیویا به مسالینا داده شد که او هم بر سرنیزه به کوچه و شهر گردانید.

مسالینا از لحاظ شخصیتی یک ملکه‌ای بی‌اندازه خوشگذران، مستقل از شوهرش، فاسد و عشرت‌طلب بوده‌است و بر کلودیوس سلطه کامل داشته و در تمام عزل و نصب‌های دربار نظارت داشت و در شیوه اداره امور کشور دخالت‌های فراوانی می‌کرد. در دو سال پایانی زندگی، او برای ارضای امور جنسی خود به صورت فاسد و بی رحمانه در فاحشه خانه‌های روم برای اهداف نیازهای خود با چندین مرد ارتباط رسمی داشت و حتی اجازه می‌داد آن‌ها هرکاری که می‌خواهند با بدن او انجام دهند.

او در اواخر سالهای پایانی خود به‌طور کامل حملات خود را به تنها برادرزاده زنده مانده شوهرش، آگریپینا جوان، و پسر خردسال اگریپینا لوسیوس دومیتوس آهنوباربوس (امپراتور بعدی نرون) بسیار شدت بخشید و به زیبایی اگریپینا حسادت داشت و از پسر او هم بخاطر مدعی امپراتوری هراس داشت. پس از پیروزی مسالینا در اعدام جولیا لیویا، عموم مردم با آگریپینا که دو بار تبعید شده بود و تنها دختر بازمانده از ژرنیکوس و اگریپینا بزرگتر بود، بشدت همدردی کردند. آگریپینا در جنایات ادعا شده استاتیلیوس توروس دخیل بود، که گفته می‌شود وی به منظور شرکت در «اعمال جادویی و خرافات» شرکت کرده‌است. تائوروس به فرمان مسالینا خودکشی کرد و به گفته تاسیتوس، مسالینا فقط از ادامه آزار و اذیت آگریپینا جلوگیری کرد، زیرا او از معشوقه جدید خود یعنی گایوس سیلیوس بشدت پریشان شد و حوصله جنگیدن با اگریپینا را برای یک‌مدت کوتاهی نداشت.

طبق گفته سوئیتونیوس، مسالینا از مقام عالیرتبه و نفوذ گسترده خود بر امپراتور در دربار و دادگاه سیاسی کاملاً سئواستفاده می‌کرد، او خیلی زود از پریشانی و اشتیاق با معشوقه جدیدش بیرون آمد و سریع متوجه شد که نرون جوان می‌تواند رقیب فوقالعاده سرسخت و بالقوه برای پسرش باشد، که سه سال از نرون جوان تر بود. او این حرف را تکرار کرد که مسالینا چندین قاتل را به داخل اتاق زیربنای نرون فرستاد تا او را به قتل برسانند، اما آنها از آنچه که تصور می‌کردند مار از زیر تختخوابش بیرون زده وحشت کردند و گریختن. در بازی‌های سکولار ۴۸، نرون بیش از آنکه پسر خود مسالینا، بریتانیکوس باشد، تشویق و احترام بیشتری به دست آورد، چیزی که دانشمندان حدس می‌زنند، باعث شد که مسالینا یک بار برای همیشه علیه نرون و مادرش توطئه کند.

دو سناتور بسیار برجسته به نام‌های اتیوس سیلانوس و والریوس آسیاتیوس نیز با تحریک و خواسته مسالینا محکوم به نابودی شدند؛ زیرا اتیوس سیلانوس با مادر مسالینا، دومیتیا لپیدا ازدواج کرده بود، اما طبق گفته‌های دیو و تاسیتوس، مسالینا شوهرمادر خود را به خاطر خودش در هم خوابی آرزو می‌کند و بخاطر این نمی‌خواست اتیوس سیلانوس زنده بماند. در سال ۴۲، مسالینا و نرگس آزادخواه یک کارخانه عمیق و باریک را ابداع کردند، به موجب آن هر کس به کلودئوس اطلاع داد که در طول شب رویاهای یکسانی داشته‌اند و به این معنی بودند که سیلانوس، امپراتور کلودیوس را به قتل می‌رساند. هنگامی که سیلانوس در آن روز وارد شد (پس از آنکه یا توسط مسالینا یا نرگس احضار شد)، او خبر آنها را تأیید کرد و کلودیوس او را اعدام کرد.

والریوس آسیاتیوس یکی از قربانیان نهایی مسالینا بود. آسیاتیوس بسیار قدرتمند، پرنفوذ، فوق‌العاده ثروتمند و دارای زمین‌های بشدت وسیع و گرانبها بود و خشم مسیالینا را تحمل می‌کرد، زیرا او صاحب باغ‌های باشکوه و زیبای لوکولوس بود که او برای خود می‌خواست و به دلیل اینکه او معشوقه و عاشق رقیب تنفرانگیز او پوپایا سابینا بزرگتر بود، با او درگیر رقابت فوقالعاده شدیدی در مورد محبت‌ها و ثروتمندی شد. در سال ۴۶، مسالینا کلودئوس را به راحتی متقاعد کرد که به اتهام عدم حفظ نظم و انضباط در بین سربازانش، زنای محصنه با سابینا و مشارکت در اقدامات همجنس‌گرا وی، دستور بازداشت وی را صادر کند. اگرچه کلودیوس از محکوم کردن او به اعدام دریغ کرد، اما در نهایت این کار را به توصیه متحدین مسالینا، و شریک کلودیوس در مقام کنسولگری در همان سال، یعنی لوسیوس ویتلیوس انجام داد. قتل آسیاتیوس، بدون اطلاع مجلس سنا و بدون محاکمه، خشم بزرگی را در میان سناتورها ایجاد کرد، آنها هم مسالینا و هم کلودیوس را مقصر دانستند. با وجود این، مسالینا تا زمانی که اعدام شد، پوپایا سابینا را هدف قرار داد.

در همان سال اعدام، آسیاتیوس مسالینا دستور مسمومیت مارکوس وینیسیوس را صادر کرد - زیرا او طبق شایعات از خوابیدن با او امتناع ورزید. در همین زمان او همچنین دستور داد که یکی از دبیران آزادیخواه کلودیوس، پلیبیوس، اعدام شود. به گفته دیو، این قتل یکی از آنها آزادیخواهان دیگر، که قبلاً متحدان نزدیک او بودند، علیه مسالینا به خیرخواهی دست زده بود.

سقوط از قدرت ویرایش

 
مسالینا در سال ۴۶ میلادی در سن ۲۶ سالگی در مراسم سال نو

در سال ۴۸ پس از میلاد، کلودئوس برای بازدید از بندر جدیدی که در حال ساخت بود به اوستیا رفت و در آنجا مطلع شد که مسالینا تا آنجا پیش رفته‌است تا با آخرین عاشق خود سناتور گایوس سیلیوس در رم ازدواج کند. تنها زمانی بود که مسالینا در غیاب کلودئوس یک ضیافت عروسی گران‌قیمت را برگزار کرد که نرگس آزاد شده تصمیم گرفت او را مطلع کند. انگیزه‌های دقیق برای اقدامات مسالینا ناشناخته است - آن را به عنوان حرکتی برای سرنگونی کلودیوس و نصب سیلیوس به عنوان امپراتور تفسیر کرد، با این منظور که زمانی که سیلیوس امپراتور شود بریتانیک را به عنوان ولیعهد به تصویب می‌رساند و بدین ترتیب از آینده فرزند پسرش اطمینان می‌یابد. مورخان دیگر گمانه زنی کردند که سیلیوس مسالینا را متقاعد کرد که سرنگونی کلودیوس امری اجتناب ناپذیر است و بهترین امیدها برای زنده ماندن در اتحادی با او پدید می‌آید. تاسیتوس اظهار داشت که مسالینا حتی تا زمانی که سیلیوس در ازدواج اصرار داشت مردد شد، اما سرانجام اعتراف کرد زیرا «او نام همسر را طلب کرده‌است»، و به دلیل اینکه سیلیوس در سال گذشته همسر خود را به دلیل پیش‌بینی اتحاد با مسالینا طلاق داده بود. نظریه دیگر این است که مسالینا و سیلیوس صرفاً به عنوان بخشی از یک مراسم باکچی در یک ازدواج شرعی شرکت کردند، زیرا در میانه جشن وینالیا، جشنواره ای از برداشت انگور بودند.

تاسیتوس و دیو اظهار داشتند که نرگس کلودئوس را متقاعد کرد که این اقدام برای براندازی او بوده‌است و مسالینا برای این کلودیوس را ترغیب کرده‌است که ریاست گارد پرتورین، را به لوسیوس گیتا به عنوان رئیس گارد سلطنتی منصوب کند زیرا مسالینا از وفاداری به بخشدار ارشد روفریوس کریسپینوس در این امر تردید داشت. کلودیوس با عجله به رم بازگشت و در آنجا با مسالینا در جاده با فرزندان خود ملاقات کرد. همسر رئیس گارد پرتورین به نام ویبیدیا وستال، به دعوت کلودئوس مبنی بر عجله در محکوم کردن مسالینا نیامد. وی سپس به خانه سیلیوس رفت و در آنجا تعداد بسیار زیادی از ارث‌های پیشینیان کلودیوس و دروزیلا را یافت که از خانه وی گرفته شده و توسط مسالینا به سیلیوس هدیه شد. هنگامی که مسالینا تلاش کرد تا به همسر خود در کاخ دسترسی پیدا کند، توسط نارسیسوس دفع شد و لیستی از جرائم مختلف خود را که توسط فرد آزادیبخش تهیه شده بود، فریاد زد. علیرغم شواهد ثابت علیه او، احساسات کلودیوس در حال نرم شدن بود و از وی خواست که صبح را برای مصاحبه خصوصی ببیند. نرگس با تظاهر به عمل به دستورالعمل‌های کلودیوس، به یک افسر گارد پرتورین دستور داد که او را اعدام کنند. وقتی گارد پرتورین به باغهای لوکولوس رسید، جایی که مسالینا به همراه مادرش پناه برده بود، به او گزینه شرافتمندانه ای برای گرفتن جان خود داده شد. وی توسط شمشیر یکی از نگهبانان اعدام شد. با شنیدن این خبر، امپراتور هیچ واکنشی نشان نداد و به سادگی طعم شراب دیگری خواست. سنای روم سپس دستور داد تا یک یادداشت دروغین بنویسد تا نام ماسالینا از همه اماکن عمومی و خصوصی برداشته شود و تمام مجسمه‌های او از بین برود، هرچند این امور پذیرفته نشد.

منابع ویرایش

پیوند به بیرون ویرایش