نظریه دلبستگی یا نظریه پیوستگی (به انگلیسی: Attachment theoryنظریه‌ای در روان‌شناسی است که سعی در بررسی رابطه فرزند – والدین و وابستگی‌های اجتماعی – عاطفی انسان‌ها به یکدیگر دارد. این اصطلاح برای اشاره به روابط اجتماعی-عاطفی محکم و دائمی به کار می‌رود. کودکان تمایل دارند به برخی اشخاص به ویژه مادرشان بچسبند و در حضور آن‌ها احساس امنیت کنند. بر اساس این نظریه، وابستگی کودک به مادر دارای یک کارکرد طبیعی و غریزی برای بدست آوردن و حفظ کردن احساس امنیت است. برخی حیوانات به ویژه پرندگان، نیدی فوژ یعنی لانه گریز هستند و بچه‌های آن‌ها بلافاصله پس از آنکه به دنیا می‌آیند یا سر از تخم درمی‌آورند، از لانه بیرون می‌روند و غذای خود را خودشان به دست می‌آورند؛ مثلاً جوجه اردک و جوجه مرغ، از همان بدو تولد خودشان غذا می‌خورند، اما با این حال باز هم به دنبال مادرشان می‌روند. احساس راحتی از حضور مادر نمی‌تواند به دلیل نقش وی در تغذیه بچه‌ها باشد. طیفی از آزمایش‌های بسیار معروف دربارهٔ میمون‌ها نشان داده‌است که در رابطهٔ مادر فرزندی، نیازهای دیگری جز نیاز به تغذیه وجود دارد.

An Inuit family is sitting on a log outside their tent.

این پژوهش زمانی بسیار مورد توجه قرار گرفت که خانواده‌ها بخاطر جنگ جهانی دوم از هم‌گسیخته شده بودند، ریشه‌های نظری آن را می‌توان در نظریه تکاملی نوین ردیابی کرد.[۱] همانگونه که جان بالبی مشاهده کرد، مجاورت مادر و کودک برای بقای ژنتیکی ضروری است.[۲] نوزادان می‌توانند با تولید صداهای ناراحت‌کننده هنگام جداشدن از مراقبشان و درخواست نیرومند برای بازگشت آنها در حفظ مجاورت نقش داشته باشند. بالبی این را یک راهبرد خوب برای تضمین زنده ماندن نوزاد کوچک و درمانده می‌داند. نظریهٔ پیوستگی به اهمیت کارکردی پیوند عاطفی در فرزندان شیرخوار توجه نشان می‌دهد و آنرا برای تقویت امینت و ثبات روحی و روانی فرزندان در سن رشد و بروز خلاقیت‌ها مهم می‌شمارد.

منابع ویرایش

  1. (سیمپسون، ۱۹۹۹؛ فرالی، ۲۰۰۲)
  2. (بالبی، ۱۹۶۹،۱۹۸۲)
  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Attachment theory». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۲.
  • ادوارد دی اسمیت. سوزان نولن. باربارا ل فردریکسون. جفری ل لافتوس. داریل ج بم. استیفن مارن. دکتر حمزه گنجی، ویراستار. زمینه روان‌شناسی اتکینسون و هیلگارد. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۶۰۹-۶۴-۷.