ویکی‌پدیا:ابرابزار/فاصله مجازی

روش کار
  • زمانی که یک کلمه را که نیازمند فاصلهٔ مجازی‌ست ولی ابرابزار نمی‌تواند آن را اصلاح کنید، مشاهده کردید آنرا مانند مثال زیر وارد کنید.
  • اگر علاقه‌مند به گسترش ابرابزار هستید با توجه به ویکی‌پدیا:ابرابزار/فاصله مجازی/دیکشنری (متغیر dictionary.complexes) سعی کنید با جستجو در گوگل یا حدس زدن، موارد دیگری را هم پیشنهاد دهید تا کتابخانه ابرابزار پربارتر شود. مثلاً برای یافتن کلماتی که «آنتی» دارند آن را در گوگل که جستجو کنیم، نتایج بدست آمده مثال‌های خوبی برای واژگان دارای «آنتی» هستند.
  • فایل وورد کتاب «فرهنگ املایی خطّ فارسی» را از اینجا دانلود کنید و در آن به دنبال کلمات دارای فاصله مجازی باشید.
  • لطفاً کلمات را براساس حروف الفبا وارد کنید که کلمات تکراری و مشابه وارد نشود.

کلمات ویرایش

  • حرفه (ای)

درحال بررسی ویرایش

پسوند «ای» (با کلمه E) اشتباه می‌شود
  • خانه (ای)
  • (گوشه|کناره) گیری
  • (نمونه|انگیزه|صفحه|جهیزیه) (ای)
  • گوشه (ای)
  • رزومه (ای|اش)
  • سازه (ای)
سایر
  • می (رفته)
  • نمایش (دادن|ها)
  • مکانیزه (شدن|کردن)
  • (آفتاب|آتش|گل) (کاران)
  • (دید|ستار|آواره) (گان)
  • زیست (محیطی)
  • نیم (فاصله)
  • تبدیل فاصلهٔ قبل از «گذار»، «گذاری»، «گزار» و «گزاری» به نیم‌فاصله (در صورتی که «ا، د، ر، ز، ژ، و» بود، حذف فاصله) (حتماً فاصله بعدشون رو هم درنظر بگیرید وگرنه اشتباه میشه. مثلاً ممکنه فاصله قبل از گزارش رو تغییر بده). -به جز «و گذار/گذاری»، مثل «گشت و گذار».
«گذار» چندین استثنا دارد که ممکن است مشکل ایجاد کند. مثل حالتِ گذار.
  • تبدیل فاصلهٔ قبل از «کننده» به نیم‌فاصله (در صورتی که «ا، د، ر، ز، ژ، و» بود، حذف فاصله)
  • حذف نیم فاصله اضافی (بعضاً بعد از حروف «ا، د، ر، ز، ژ، و» نیم فاصله بکار رفته که زاید است و می‌توان حذفشان کرد)
من نمی دونم الان برای تبدیل نیم فاصله‌ها چیکار می‌کنید ولی اگر این رو در انتهای کار در نظر بگیرید، نیازی نیست دیگه برای اصلاح نیم فاصله‌ها (چه برای این موارد و چه موارد پرکاربردتر مثل «ها») این حروف استثنا بشن و آخر کار این موارد رو خودش اصلاح میکنه.
  • تبدیل فاصلهٔ قبل از «سازی» (و احتمالاً «ساز» تحت شرایطی-این را هنوز بررسی نکردم) به نیم‌فاصله (در صورتی که «ا، د، ر، ز، ژ، و» بود، حذف فاصله) (حتماً «ها/های/هایی» و فاصله بعدشون رو هم درنظر بگیرید وگرنه اشتباه میشه).
  • تبدیل فاصلهٔ قبل از «پذیری» (و احتمالاً «پذیر» تحت شرایطی-این را هنوز بررسی نکردم.) به نیم‌فاصله (در صورتی که «ا، د، ر، ز، ژ، و» بود، حذف فاصله) (حتماً «ها/های/هایی» و فاصله بعدشون رو هم درنظر بگیرید وگرنه اشتباه میشه).
  • تبدیل فاصلهٔ قبل از «دهی» به نیم‌فاصله (در صورتی که «ا، د، ر، ز، ژ، و» بود، حذف فاصله) (حتماً «ها/های/هایی» و فاصله بعدشون رو هم درنظر بگیرید.)(ممکن است با «دهی» به معنای «یک دِه» اشتباه شود) -برای این چند مورد اخیر، با ربات تست کردم. می توانید آنها را ببینید.
  • (پیام|سوخت|خون) (رسان) به‌طور کلی تبدیل فاصلهٔ قبل از «رسان» و «رسانی» به نیم فاصله
  • (مسالمت|مناقشه|صلح|اسرار|خشونت|نبوغ|ستایش|فاجعه|موفقیت|...) (آمیز) به‌طور کلی تبدیل فاصلهٔ قبل از «آمیز» به نیم فاصله

افزوده شد ✓ ویرایش

  • سرمایه (داری|گذاری|دار)
  • بی (قرار)
  • ملی (گرایی)
  • نظام (نامه)
  • گاه (شمار|شماری)
  • (چپ|راست|جمهوری|افراط) (گرا)
  • (جغرافی|جغرافیا) (دان)
  • آزادی (بخش)
  • ادامه (دار)
  • به (طور)
  • بیماری (زا|زای)
  • بمب (گذاران|گذاری)
  • (پری|غنی|صفی) (زاده|زاد)
  • تمام (خودکار)
  • توطئه (گر|گران)
  • (حشره|هوا|زمین|دیرینه|باستان|روان) (شناسی)
  • حواس (پرتی)
  • (درد|سوز) (ناک)
  • راه (آهن)
  • رئیس‌ (جمهور)
  • رهایی (بخش)
  • زهر (آگین)
  • (سر|گردن) (فراز)
  • قطب (نما)
  • گروگان (گیر|گیری)
  • مک (کارتی)
  • موفقیت (آمیز)
  • نارنجک (انداز)
  • (نهنگ|شیر|اهریمن) (آسا)
  • هماهنگ (کننده|کردن)
  • همه (پرسی)
  • (هرچیزی) (شناس|شناسی)
  • (ییلاق‏|قشلاق) (نشین)
  • (یهود|یهودی)‏ (ستیزی)
  • یون (‏ساز|رنگی|رسانا|دار)
  • یونجه (‏زار)
  • یونانی (‏گری)
  • یکی (‏سازی)
  • یک‏ (هوایی|هوا|هشتم|وقت|وقتی|وزنی|وری|ور|وجبی|نیمه|نهاد|نفر|نفس|میزان|مهره|لا|گیر|گونه|گوشه|کم|کمی|کله|کلام)
  • یکّه (‏تازی|تاز|چین|بند|بزن|بنداز|زا)
  • یگانه‏ (دلی|دل|پرست|پرستی)
  • پی دی اف (pdf منظورمه. ترجیحاً موارد مشابه که استفاده میشه هم اضافه بشه مثل «اس ام اس»)
  • (بی) (ریا|باک|قاعده|حواس)
  • (آب|جیره|خالی) (بندی)
  • (آذری|ترک|فارسی) (زبان)
  • (آشکار|ساعت|ماشین) (سازی)
  • (الزام|چندش) (آور)
  • ایران (کنترا)
  • ایران (گیت)
  • بار (دار)
  • (برنده|بازنده) (ای)
  • (برنده|بازنده) (اید)
  • بمب (گذار|گذاری)
  • بیت (المقدس)
  • بی (انگیزه|اندازه)
  • بی (ضرر|زیان|خرد)
  • بی (جواب)
  • (تاریخ|رمان|عریضه|قصه|مقاله) (نویس)
  • توافق (نامه)
  • حقوق (بشری)
  • خانه (گردی)
  • خفقان (آور)
  • (دانشنامه|مقاله) (ای)
  • دبیر (کل)
  • (درون|برون|سیاحت|اعتدال|شرق|غرب|وجدان|اعتدال|عقل) (گرا)
  • (راه) (پیما|پیمایی|پیمایان)
  • رود (خانه)
  • (زمینه|دست|ساعت|سبب) (ساز)
  • (زور|نوا|سرد|قهوه) (خانه)
  • (زور|آز) (مند)
  • (زوزه|تیغ) (کشان)
  • سنگین (تر)
  • (سبک|سنگین) (وزن)
  • (صخره|فضا) (نورد)
  • (فوق‌العاده|باانگیزه|بی انگیزه|گرم) (تر)
  • (قایق|کلک|کشتی) (ران|رانی) (سوار)
  • (گل|سنبل|شیرین|پنهان) (کاری)
  • (لوله|ماله|بار|خط|شیره) (کش)
  • (ماست|خالی|سیل|راه) (بند)
  • مونته (نگرو)
  • موافقت (نامه)
  • مونته (نگرو)
  • میان (وعده)
  • میانه (رو)
  • ویت (کنگ)
  • (کمک|فرصت|شادی|غم|ستم|پول|اسکناس|ویرایش|قانون|خانه|ماشین|شب) (هایشان)
  • (زر|درود|سفید|شیشه|حیله) (گر)
  • (دوره|شهر|بیابان|سیاحت|کوچه) (گرد|گردی)
  • (کوه|صخره|دریا|فضا|صحرا) (نورد)
  • (اشتباه|فلز|گنج) (یاب)
  • پیش (درآمد)
  • عالی (رتبه)
  • (دید|شبان|سحر) (گاه)
  • (سیمان|سفید|گل|چمن|مدد|رو|دست‌اندر|زیان|کهنه|کمک) (کار|کاری)
  • (شتر|دیده) (بان|بانی)
  • دست (اندرکاران)
  • بی (آزار|گزند|حاشیه|نیاز|تفاوت|حاصل|ادب|نام|فکر|بازگشت|شکل|کران)
  • شکل (گیری|دادن|پذیر)
  • فضل (فروشی|فروش)
  • صنعت (گرا|گری)
  • طبیعت (ستیز|گریز|گرا|ساز)
  • به (کارگیری)
  • (بازگشت|برگشت) (ناپذیر|پذیر)
  • (پینه|کفش|کلاه|تو|رو|چرخ) (دوزی)
  • ته (استکانی)
  • (تری|دی) (اکسید)
  • (چپ|راست) گرا
  • (دریا|دل|جن|روح) (زده)
  • هیچ (کجا)
  • فیلم (سازی|برداری|شناسی)
  • قاره (پیما)
  • مشگین (شهر)
  • مه (لقا)
  • نجیب (زاده|زادگان)
  • ویکی (نویس)
  • (آب|خواب|جهان) (نما)
  • استاندارد (سازی)
  • (برون|درون) (شهری)
  • به (شمار)
  • پایه (ریزی)
  • پیش (آمد)
  • تماشا (گر|چی|کننده)
  • (تهیه|تعیین|استفاده|کنترل|تسهیل) (کننده)
  • (سیاه|سفید) (پوست)
  • (مسافت|فاصله|جهت|موقعیت|غلط|راه) (یاب|یابی)
  • جهاد (گرا)
  • خرده (پا)
  • رده (ساز)
  • روح (افزا)
  • روش (شناسی)
  • زندگی (نامه)
  • ستیزه (جو|گر)
  • شب (نشینی)
  • شتاب (دهنده)
  • شناخته (شده)
  • ضد (یهودی)
  • علی (الخصوص|رغم)
  • (آب|چشمک|آتش) (بازی)
  • (قانون|ساختار|هنجار) (شکن)
  • آنتی (ژن|بادی|بیوتیک|ویروس|اکسیدان)
  • این (گونه|جا|طور)
  • پر (هیاهو|بیننده|بار)
  • پناه (جو|جویی|جویان)
  • ترانه (سرا|سرایی|نویس|پرداز)
  • تشابه (یاب)
  • دستگیر (شدگان|شده)
  • رده (ساز)
  • (آفریقایی|ایرانی) (تبار) همه «... ی تبار» ها را به «... ی‌تبار» تیدیل می‌کند