محمد تقی خان بختیاری
این مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات در صفحهٔ بحث گفتگو کنید. (دربارهٔ چگونگی و زمان مناسب برداشتن این برچسبها بیشتر بدانید)
|
محمدتقی خان بختیاری از سران ایل بختیاری در دوران قاجار بود. وی در دورهٔ مصادف با سلطنت محمدشاه قاجار و پس از مرگ چراغخان بابادی بختیاری در فاصله سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۵ میلادی و ۱۲۲۶ تا ۱۲۵۷ قمری، ایلخانی بختیاری را بر عهده داشت.[۱]
محمدتقی خان بختیاری | |
---|---|
نام هنگام تولد | محمدتقی خان چهارلنگ کیان ارثی |
زادهٔ | ۱۲۰۸ قمری سرزمین بختیاری |
درگذشت | ۱۲۶۸ قمری تهران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | خان ایل بختیاری |
سالهای فعالیت | ۱۲۲۶ – ۱۲۵۷ قمری |
شناختهشده برای | یکپارچه کردن قبایل بختیاری |
والدین |
|
پیشینه و تاریخ خانوادگی ویرایش
محمدتقی خان، پسر علی خان پسر حبیبالله خان پسر رشید خان پسر زمان خان کیان ارثی بود. اجداد محمدتقی خان از سران ایل بختیاری بودند و در دربار شاهان صفوی صاحب جایگاه و مقام بودند. زمان خان جد چهارم محمدتقی خان، از سرداران نظامی ایران در اواخر صفویه و اوایل افشاریه بود.[۲]
رشید خان فرزند زمان خان نیز از سرداران نادرشاه بود که پس از مرگ نادرشاه و تصرف کلات نادری توسط بختیاریها، به خزاین نادرشاه در کلات دست پیدا کرده و پس از غارت بخشی از آنها عازم بختیاری شد. مادر رشید خان، خواهر علیمردان خان مختارالدوله چهارلنگ بود که پس از مرگ نادرشاه با مدعیان سلطنت ایران بر سر تصاحب قدرت رقابت میکرد. طایفه کیان ارثی در آن زمان ییلاقشان در منطقه فریدن اصفهان و قشلاقشان اندیکا در خوزستان بود؛ اما با کدورت و اختلافی که بین رشید خان و داییاش علیمردان خان چهارلنگ ایجاد شد، به ایذه، هلایگان و قلعهتل مهاجرت کردند و قشلاقشان از اندیکا به جانکی گرمسیر تغییر کرد.[۳]
حبیبالله خان پسر رشید خان، از جمله سرداران ارشد نیروهای بختیاری مبارز با نیروهای آقامحمدخان قاجار بود[۴] که در نبرد کهیز الور تیران و کرون که بین قاجاریان و بختیاریها اتفاق افتاد. او پس از فرار کردن طوایفی از بختیاری که از سوی آقامحمدخان تطمیع شده بودند تا آخرین لحظات نبرد مقاومت کرد و اسیر شد که با شفاعت چراغ خان احمد محمدی بابادی مورد عفو آقامحمدخان قرار گرفت و آزاد شد.[۵] طبق یکی از منابع داخلی ایل بختیاری پس از آزادی ریاست طوایف چهارلنگ به او واگذار شد.[۶] پس از نبرد کهیز حبیبالله خان با دربار قاجاریه نزدیکی پیدا کرده و حتی دخترش بیبی زینب به عقد فتحعلیشاه قاجار که در آن زمان ولیعهد ایران بود درآمد که از این وصلت، یک پسر به نام محمدتقی حسامالسلطنه (که بعدها حاکم لرستان و بختیاری شد) و یک دختر به نام مریم خانم همسر اللهیار خان آصفالدوله و مادر حسنخان سالار به دنیا آمدند.[۴]
پس از حبیبالله خان، پسرش علی خان عهدهدار زمامداری طوایف کیانرسی و طوایف وابسته به آن شد. او با استفاده از نسبت خویشاوندی با حکومت قاجاریه و لیاقت شخصی خود به قدرت فراوانی دست یافت. این قدرت زیاد علیخان سرانجام باعث حساسیت فتحعلیشاه قاجار شد و سرانجام با بدگویی و تحریک فتحعلی خان کیانرسی پسر علیمردان خان کوچک پسر زمان خان، شاه قاجار فرمان عزل علیخان و کور کردنش با میل را صادر کرد و مقام حکومت طوایف چهارلنگ به حسن خان پسر فتحعلی خان کیانرسی سپرده شد.
پس از کور کردن علی خان، او و فرزندانش در یکی از روستاهای منطقه فریدن گوشهنشین شدند. بعدها در زمان به قدرت رسیدن محمدتقی خان همراه پسرش بود و احتمالاً بعد از سال ۱۳۴۵ قمری فوت نمود.[۳][۲]
اوایل زندگی ویرایش
این بخش نیازمند گسترش است. میتوانید با افزودن به آن کمک کنید. |
محمدتقی خان بختیاری در سال ۱۲۰۸ قمری در سرزمین بختیاری به دنیا آمد. او در سن هجده سالگی موفق به گرفتن تقاص پدر خود شد و حسن خان را کشت. محمدتقی خان پس از کشتن حسن خان با دختر او ازدواج کرد تا به اختلاف و دشمنی او و خانواده حسن خان پایان دهد. پس از قتل حسن خان، حکومت قاجار ریاست طوایف چهارلنگ را به فتحعلی خان، برادر حسن خان سپرد که وی نیز توسط محمد تقیخان به قتل رسید.[۷] محمدتقی خان با سیاست، نفوذ خود را در بین طوایف بختیاری گسترش داد و اغلب طوایف بختیاری را یکپارچه نموده و ریاست شاخهٔ چهارلنگ و هفتلنگ و جانکی سردسیر را در اختیار گرفت؛ سپس با پیوستن طوایفی از دورکی و بهداروند، ایلخانی تمامی طوایف بختیاری را به دست گرفت.[۸]
ایلخانی بختیاری ویرایش
راهبرد محمدتقی خان برای گسترش نفوذ و قلمرو خود، ازدواج و پیوندهای خویشاوندی با سران قبایل و طوایف دیگر بود که از جملهٔ آنها، وصلت با نامدارخان منجزی[۳] و خلیل خان بویراحمدی و شفیع خان باورصاد سهونی بود.[۹] محمدتقی خان پس از کمک به میرزا قوامالدین طباطبایی بهبهانی معروف به میرزا قوما، حکمران بهبهان در برابر والی شیراز صاحب اختیار مناطقی از خوزستان شد.[۱۰] او حتی برخی از ایلات و طوایف لرستان را نیز زیر سلطهٔ خود گرفت؛ چنان که یکی از رؤسای طوایف لر ساکن لرستان معروف به توشمال خان، با او همراهی میکرد. از سوی دیگر، محمدتقی خان با شیخ ثامر کعبی رئیس قبیله بنی کعب، رابطه دوستی برقرار کرد و از او پشتیبانی نمود و هنگامی که خرمشهر مورد هجوم امپراتوری عثمانی و رقیبهای شیخ ثامر قرار گرفت، نیرویی به فرماندهی محمدشفیع خان باورصاد و کاید اسماعیل مکوند را به کمک او فرستاد که به پیروزی دست یافته و ارتش عثمانی و اعراب هوادار عثمانی را از خرمشهر بیرون کردند.[۳]
محمدتقی خان پس از استحکام قدرت خود در منطقهٔ بختیاری، در سال ۱۲۴۹ قمری، سلسلهٔ حرکتها و مبارزات خود را علیه حکومت قاجار در کوههای بختیاری و دشتهای خوزستان آغاز کرد که تا سال ۱۲۵۷ قمری ادامه داشت. وی در سال ۱۲۴۹ قمری، ابتدا ۲۰ هزار تومان مالیات اصفهان را که به تهران میرفت، در بنه قهرود نطنز تصرف کرد.[۱۱] محمدتقی خان در همان سال، با همراهی ۸ هزار نفر، شوشتر را محاصره کرد و در پی گریختن اسدالله میرزا، حاکم وقت شوشتر و پسر محمدعلی دولتشاه، شهر را به تصرف درآورد. سپس دزفول، رامهرمز و بهبهان را نیز یکی پس از دیگری، به تصرف خود درآورد. سپس به فارس لشکرکشی کرد و با کمک ولی خان ممسنی و جمال خان دشتی، شمال فارس و کهگیلویه و بویراحمد و بخشهایی از لرستان را نیز تصرف نمود.[۱۲]
فتحعلیشاه که از قدرتگیری محمدتقی خان بیمناک شده بود، در روز سوم جمادیالاول ۱۲۵۰ قمری، تهران را به مقصد اصفهان ترک کرد و در روز چهاردهم جمادیالثانی وارد اصفهان شد و بلافاصله به حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس و حسینعلی میرزا شجاع السلطنه حاکم کرمان، دستور داد تا با قشون تحت فرماندهی خود به او بپیوندند و از سوی دیگر محمدتقی میرزا حسامالسلطنه حاکم بروجرد و سلطان محمد میرزا سیف الدوله حاکم اصفهان نیز خود را آمادهٔ مقابله با خان بختیاری کردند؛ اما اجل به شاه قاجار مهلت نداد و در ۱۹ جمادیالثانی و به قولی دیگر در رجب سال ۱۲۵۰ قمری درگذشت.[۱۳]
اقدامات محمدتقی خان ویرایش
محمدتقی خان به عنوان ایلخان بختیاری، اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری بود. او برای تحقق آرمانهایش دست به اقداماتی زد که مهمترین آنها عبارتاند از: [۱۴]
تشکیل کنفدراسیون ایلی ویرایش
وی معتقد بود با تشکیل یک کنفدراسیون ایلی متحد که طوایف خطهٔ جنوب از کرانههای شمالی خلیج فارس تا دشت خوزستان، اروند رود و کوهستانهای بختیاری را در بر میگرفت، میتوانست امنیت و آرامش را در این منطقه برقرار کند و با رونق تجارت و فعالیتهای اقتصادی، اسباب پیشرفت و ترقی اهالی منطقه را فراهم سازد و از یک سو میتوانست با استبداد و زورگویی شاهان قاجار و عمال آنها به مقابله بپردازد.
جمعآوری مالیات بر اساس وضع اقتصادی طوایف و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی اراضی ویرایش
محمدتقی خان به همین دلیل حاضر نبود تن به مالیاتهای سنگینی که دربار قاجار وضع میکرد بدهد و طوایف حوزه حکمرانی خود را که توان پرداخت مالیات وضع شده را نداشتند، تحت فشار قرار دهد. دفاع از حقوق مردم برایش چنان مهم بود که حاضر بود دولت وی را یاغی و متمرد اعلام کند ولی به مردم فشار نیاورد.
اسکان عشایر ویرایش
وی اعتقاد داشت یکی از زمینههایی که میتوانست باعث پیشرفت و ترقی و قدرت طوایف بختیاری گردد، اسکان آنها و اشتغال به کارهای کشاورزی و تجارت بود.
برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی ویرایش
لایارد در این باره مینویسد: «او میل داشت که امکاناتی فراهم شود تا باب تجارت را با دنیای خارج باز نموده و صلح و آرامش را در میان قبایل صحرانشین برقرار سازد.
اصلاح نژاد دامها به ویژه اسب ویرایش
او تعدادی از بهترین اسبهای نژاد عربی را خریداری کرده و در اصطبل نگهداری و پرورش میداد.
برقراری مبادلات تجاری حتی با خارج از کشور از جمله هندوستان ویرایش
لایارد در این باره نیز مینویسد: «وی حاضر است جادهای جهت حملونقل مالالتجاره و محمولات بازرگانی خارجی در محدودهٔ تحت نفوذش که در آن موقع منطقهٔ وسیعی از بالاترین کرانههای خلیج فارس و سراسر دشت خوزستان تا کنارههای شطالعرب را در بر میگرفت، احداث نماید و امنیت این شاهراه را نیز تضمین نماید و محمدتقی خان همچنین از من خواست تا تجار و بازرگانان انگلیسی را تشویق نمایم تا با مردم بختیاری و حوزه حکمرانیش داد و ستد و تجارت نمایند و تقبل کرد که حفظ جان نمایندگیها و امنیت حملونقل مالالتجارهها را شخصاً بر عهده خواهد گرفت.
جنگ با دولت قاجار ویرایش
پس از درگذشت فتحعلیشاه، محمدشاه بر تخت سلطنت قاجار نشست. اولین اقدام محمدتقی خان پس از تاجگذاری پادشاه جدید، مأمور کردن محمدشفیع خان باورصاد به منظور تصرف راههای فارس تا کاشان و ضبط مالیات دیوانی بود. محمدشاه در سال ۱۲۵۲ قمری، برادر کوچک خود بهرام میرزا را که حاکمیت کرمانشاه، لرستان و خوزستان را برعهده داشت، برای سرکوب نمودن محمدتقی خان با ۵ هزار نیروی نظامی سواره و پیاده و ۶ عراده توپ راهی خوزستان و بختیاری نمود. بهرام میرزا، میرزا علی امینآبادی را جهت گفتگو به قلعهٔ تل فرستاد و خود به شوشتر و دزفول بازگشت؛ اما گفتگوها به جایی نرسید و مجبور گردید دوباره با سپاهش عازم سرکوبی محمدتقی خان شود. محمدتقی خان نیز قلعهٔ تل را رها کرد در کوه «منگشت» در دژ معروف آن پناه گرفت. بهرام میرزا چون نتوانست کاری از پیش ببرد با صوابدید میرزا موسی و راولینسون انگلیسی، با خان بختیاری مصالحه کرد. او یک قبضه شمشیر جواهرنشان و خلعت به محمدتقی خان اهدا کرد و قول داد که از حمایت دولت ایران نیز بهرهمند گردد و خان بختیاری هم تعهد داد تا خواستههای دولت قاجار را انجام دهد.[۱۵] شاهزاده پس از چند روز که مهمان خان بختیاری بود، به شوشتر بازگشت.
در سال ۱۲۵۳ قمری دوباره کشمکش و اختلافات شروع گردید. در این سال محمدشاه قاجار برای سرکوبی معترضان در شهر هرات حرکت کرد. برای اینکه از ناحیهٔ جنوب و جنوب غرب آسیب ندیده و غافلگیر نشود، به سلطانمراد میرزا حسامالسلطنه دستور داد تا با قوای تحت امر خود از راه اصفهان به خوزستان و از آنجا به سواحل خلیج فارس رفته و در خطهٔ جنوبی مراقب حرکات انگلیسیها باشد و قدرت گیری محمدتقی خان را دفع کند. سلطانمراد میرزا با ۶ هزار نیروی جنگی به منطقه چمن گندمان وارد شد. منصور خان فراهانی سرتیپ فوج فراهان، کمره و گلپایگان، علی خان قرهگوزلو سرتیپ فوج همدان، آقاخان سرهنگ گلپایگانی و زینالعابدین خان شاهسون، با ۷۰۰ سوار و اسماعیل خان نایب توپخانه، با ۳ عراده توپ و جماعت خزل با ۴۵۰ نفر به او پیوستند.
طی ۲ ماه اقامت حسامالسلطنه، طوایف هفتلنگی که از فرمانهای حکومت سرپیچی کرده بودند، مطیع و متعهد به پرداخت مالیات و حفاظت از راهها کرد[۱۲] و تعدادی از آنها را نیز به گروگان گرفت و سپس، رهسپار جانکی سردسیر شد. شاهرخ خان، حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت، ولی با مذاکراتی که انجام داد پس از گذشت ۳ ماه، تسلیم شاهزاده قاجار گردید و بار دیگر حکومت جانکی به او سپرده شد و حتی پسرش ملازم شاهزاده شد. پس از آن شاهزاده آهنگ تصرف ایذه و خوزستان را کرد و با پشت سر گذاشتن مناطق صعبالعبور وارد دشت مالمیر شد. سپس در ساحل رودخانه کارون، در کنار پل شالو مستقر گردید.[۱۶] نیروهای محمدتقی خان نیز در آن سوی رودخانه آمادهٔ نبرد بودند. دو طرف طی چند روز گاهی چند گلوله توپ به سوی یکدیگر شلیک میکردند؛ اما عاقبت پس از ۱۵ روز جنگ بینتیجه، از در آشتی درآمدند و شاهزاده وارد دشت ایذه شد و به مدت ۱۰ روز در آنجا توقف کرد.
محمدتقی خان برادر خود علینقی خان و فرزند خود را با آذوقه و علوفه، به رسم هدیه نزد شاهزاده قاجار فرستاد؛ اما شاهزاده اصرار داشت اگر میخواهد یکباره این جنگ و کشمکش خاموش گردد، باید خودش به نزد او بیاید. محمدتقی خان که با پافشاری شاهزاده روبرو گشت، به منوچهر خان معتمدالدوله که با او پیمان بسته بود متوسل شد. معتمدالدوله نیز آقا سید عبدالحسین شوشتری را با شفاعت و وساطت نزد شاهزاده فرستاد و از او خواهش کرد تا از اخذ و قید او درگذرد. با راضی شدن شاهزاده، سید شوشتری موفق گردید بین آنها مسئله برقرار کند، شاهزاده نیز در محرم ۱۲۵۴ قمری به دعوت معتمدالدوله به شوشتر رفت و خانهای بختیاری را گروگان به او سپرد و از آنجا روانهٔ شیراز گردید.[۱۶]
سقوط ویرایش
بر اساس اسناد موجود در فاصله سالهای ۱۲۵۴ تا ۱۲۵۷ قمری، بین محمدتقی خان و حکومت قاجار رابطهٔ آرامی برقرار بود و حتی محمدشاه قاجار، در نامههای خود به معتمدالدوله، از محمدتقی خان تمجید میکرد؛ اما در سال ۱۲۵۷ قمری، مجدداً اختلاف محمدتقی خان با دربار قاجار بالا گرفت. دلیل این تنشها این بود که معتمدالدوله مأمورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرده و از خان بختیاری تقاضای پرداخت تمامی مالیاتهای عقب افتاده را نمود. مالیات مورد نظر مبلغ ۱۰ هزار تومان بود، ولی محمد تقیخان توانایی پرداخت چنین مبلغی را نداشت و نمیخواست طوایف بختیاری زیر نظر خود را برای دریافت چنین مالیاتی، به زحمت بیندازد. لذا سعی میکرد با گذراندن وقت و هر طریقی که ممکن بود، پرداخت مالیات را به تأخیر بیندازد. معتمدالدوله که از این تأخیر محمدتقی خان در پرداخت مالیات عقب افتاده دچار عصبانیت شده بود، از وی به محمدشاه شکایت کرد و او را متهم به داشتن رابطه با شاهزادگان فراری ایران در بغداد نموده و یاغیگری و تمرد و عدم پرداخت مالیات به دولت را به تحریک شاهزادگان فراری دانست.
معتمدالدوله به همراه فوج خوی و فوج ششم تبریز، فوج لرستان، تفنگ چی گلبادی مازندرانی، سوار بختیاری و لرستانی و سپاهی که تحت فرمان سلیمان خان ارمنی بود با ۶ عراده توپ، برای سرکوب محمدتقی خان حرکت کرد.[۱۲] در همین هنگام طوایف بختیاری مخالف با محمدتقی خان، به فرماندهی کلبعلی خان دورکی و پسرش ابدال خان، جعفرقلی خان بهداروند، موسی خان بابادی، علیرضا خان کیانرسی و خواجهعباس خان موگویی، به اردوی معتمدالدوله پیوستند. محمدتقی خان پس از مشورت با مشاوران، با آن که میتوانست به راحتی قشون معتمدالدوله را در کوهساران بختیاری شکست دهد، صلاح را در آن دید که یاغی دولت معرفی نگردد و به شفیع خان سهونی مأموریت داد تا مالیات را از عشایر جمعآوری کرده و در نهایت اجازه داد تا معتمدالدوله از کوههای بختیاری عبور کرده و وارد دشت ایذه شود و خود نیز به پیشواز او رفت.
معتمدالدوله به مدت ۴۰ روز در این دشت اتراق کرد. سپس به محمدتقی خان پیشنهاد کرد که اگر وی مبلغ قابل توجهی به عنوان مالیات عقب مانده بپردازد، او نیز بدون هیچ چشمداشتی روانه شوشتر میشود. معتمدالدوله دو روز در قلعهتل مهمان محمدتقی خان بود و پس از آن با علینقی خان، برادر محمدتقی خان و شفیعخان سهونی، روانه شوشتر شد.[۳] معتمد زمانی که به شوشتر رسید، محمدتقی خان را به آنجا احضار کرد. محمدتقی خان پیام فرستاد در صورتی حاضر به ملاقات است که خانها و گروگانها را آزاد کنند؛ اما معتمدالدوله این اظهارات را دلیل یاغیگری قلمداد کرد. خان بختیاری برای ابراز وفاداری خود، حاضر شد گروگانهای بیشتری به شوشتر بفرستد. معتمدالدوله چون میدانست محمدتقی خان به فرزند بزرگش یعنی حسینقلی خان علاقهمند است، پیشنهاد کرد که او را به همراه پسر علینقی خان یعنی اسد خان، به شوشتر بفرستد. همزمان اعلام داشت که به قرآن سوگند میخورد که دست از هر اقدامی علیه خان بر دارد و به اصفهان مراجعت کند و برای مقصود علینقی خان را روانهٔ قلعهتل کرد.
پس از ورود حسینقلی خان به شوشتر، معتمدالدوله به زیر پیمان خود زد و قاصدی به سوی محمدتقی خان ارسال نمود و گفت اگر تسلیم نشود، گروگانها را به قتل خواهد رساند. محمدتقی خان مطابق قولی که به معتمدالدوله داد در ۹ مایلی شوشتر اتراق کرد و به معتمد پیام داد که تضمین دهد با ورود به شوشتر دستگیر یا زندانی نشود؛ اما معتمد از دادن هر تضمینی خودداری کرد. علینقی خان پیشنهاد کرد محمدتقی خان به قلعهٔ منگشت یا تنگ چویل که هر دو مواضع بسیار مستحکم کوهستانی و صعبالعبوری داشتند برود. در همین اوضاع و احوال، حاکم شیراز نیز علیه میرزا قوما طباطبایی بهبهانی، حاکم بهبهان و سایر عشایر کهگیلویه لشکرکشی کرد و مانع از کمک این طوایف به محمدتقی خان شد. محمدتقی خان در این موقع دو راه بیشتر بیشتر نداشت؛ یا با نفراتی که در اختیار داشت در ارتفاعات منگشت پناه بگیرد، یا نزد شیخ ثامر رئیس قبیلهٔ کعب، که یکی از متحدان وفادار او بود، پناهنده گردد. محمدتقی خان راه دوم را در پیش گرفته و به فلاحیه (شادگان) نزد شیخ ثامر رفت. محمدتقی خان با حدود ۴ تا ۵ هزار نفر سوار تفنگدار بختیاری با احشام اموال خود کوچ کرده به طرف فلاحیه روانه شد؛ اما بارندگیهای پی در پی و طغیان رودخانهها موجب شد بسیاری از آنها نتوانند از رودخانه عبور کنند. سپس محمدتقی خان، ناگریز دستور داد که همراهان به کوهستان بختیاری بازگردند و خود به اتفاق سه تن از متحدین اصلیاش ملامحمد خان عالی محمودی دینارونی، قاید اسماعیل مکوندی و ملا فصیح ممبینی و جمعی سواران، به همراه خانواده و بستگان عازم فلاحیه شد.
با خروج محمدتقی خان از منطقه بختیاری هرج و مرج پدید آمد[۳] و قلعهتل نیز توسط معتمدالدوله تصرف شد و علیرضا خان پسر حسن خان به عنوان حاکم جدید قلعهتل و ایلخان بختیاری منصوب شد. معتمدالدوله پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمدتقی خان را تسلیم کند که شیخ ثامر پاسخ منفی داد. معتمدالدوله پس از این پاسخ منفی به سمت فلاحیه لشکرکشی کرد؛ اما شدت گرما و شیوع بیماری مالاریا و دشواریهای دیگر، او را از جنگ منصرف کرد و شخصی خان را نزد شیخ ثامر فرستاد تا برای محمدتقی خان پیغام بفرستد چنانچه خود را تسلیم نکنند گروگانهایی را که نزد خود دارد به قتل میرساند و چنانچه خود را تسلیم کنند، از تقصیراتش گذشته و در مقام خود ابقا خواهد شد. معتمدالدوله برای جلب رضایت محمدتقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به نزد وی بفرستد و به دنبال آن، مجتهد شوشتری را به فلاحیه فرستاد که دو روز با محمدتقی خان به مذاکره نشست پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد و روانهٔ شوشتر شد. معتمدالدوله به محض دیدن محمدتقی خان بدون توجه به قول و قرارهایی که داده بود دستور داد محمدتقیخان را دستگیر و زندانی کنند.[۳] برادران محمدتقی خان که سخت نگران جان او بودند، نقشهای برای حمله به اردوی معتمدالدوله کشیدند که معتمد به آن پی برد و نیروهای خود را در آمادگی کامل نگه داشت و شب بختیاریها و عربهای وفادار به محمدتقی خان به اردوی معتمد شبیخون زدند؛ اما نتوانستند او را نجات بدهند. بلکه توانستند کریم برادر محمدتقی خان را نجات دهند. همچنین شفیعخان سهونی نیز توانست از اردوگاه فرار کنند.[۳][۱۷] محمدتقی خان پس از مدتی در شوشتر به تهران منتقل شد و پس از ۵ سال یعنی از سال ۱۲۶۰ تا سال ۱۲۶۴ قمری که آخرین سال سلطنت محمدشاه بود، در تهران تحت نظر بود. پس از روی کار آمدن ناصرالدینشاه قاجار، پسر محمدشاه، محمدتقی خان به تبریز انتقال یافت و مدت دو سال در آنجا زندانی بود پس از این دو سال دوباره به تهران بازگردانده شد. تا اینکه در سال ۱۲۶۷ یا ۶۸ هجری قمری پس از تحمل ۱۰ سال زندان در زندانهای شوشتر تهران و تبریز در سن ۶۱ سالگی درگذشت.[۲]
یاران و مشاوران ویرایش
بدون تردید یکی از دلایل موفقیت محمدتقی خان، بهرهمندی از یاری و نظرات مشاوران لایق و کاردانی بود که همیشه همراه و ملازم وی بودند؛ مهمترین این افراد اشخاص زیر هستند:
- «علینقی خان» برادر محمدتقی خان: که بسیار زیرک، باهوش و کاردان بود، در بین بختیاریها به «سردار» معروف بود و اغلب برای مأموریتهای دیپلماسی و سیاسی از طرف خان به تهران و اصفهان فرستاده میشد. چندین سال در تهران به عنوان گروگان بهسر برد. برخی معتقدند اگر وی مانع از انجام عملیات نظامی محمدتقی خان ضد معتمد الدوله در کوهستان بختیاری نمیشد، هیچگاه محمدتقی خان گرفتار و اسیر معتمدالدوله نمیشد.
- «محمدشفیع خان» معروف به شفیع خان رئیس ایل سهونی: ایل سهونی از شاخههای مهم شاخه کنورسی چهارلنگ است و شامل سه طایفه حموله، کهیش و باورصاد میشود. شفیع خان منصب وزارت محمد تقی خان را داشت مالیات طوایف را او جمعآوری میکرد و به اختلافات طوایف بختیاری او رسیدگی میکرد. شفیع در اکثر نبردهای محمد تقی خان حضور داشته و ماموریتهای مهمی را از سوی محمد تقی خان به عهده داشت. وی همچنین داماد علی خان کیانرسی پدر محمد تقی خان بود.
- «ملامحمد خان دینارونی» معروف به محمدخان قمه طلا: وی که رئیس ایل دینارون بود به دلیل لیاقت و شجاعت در ایل دیناران از احترام زیادی برخوردار بود سردارظفر بختیاری در کتاب تاریخ بختیاری او را جز افرادی میداند که لیاقت ریاست بر بختیاری را داشتند
- «قاید اسماعیل مکوند»: او به دلیل شجاعت و توانایی در فرماندهی جنگها، در نزد محمدتقی خان از احترام خاصی برخوردار بود.[۱۸]
سقوط ویرایش
پیشزمینه:
محمدشاه، معتمد الدوله و هیئتی را جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرد. مالیات مورد نظر مبلغ ده هزار تومان بود که سه هزار تومان آن به خزانه شاه واریز میشد. سه هزار تومان به شخص معتمد پرداخت میگردید و مابقی به خزانه عمومی دولت واریز میشد. محمد تقیخان از پرداخت مالیات خوداری میکرد؛ زیرا نه خود پولی داشت نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت این مبلغ بودند. از طرفی محمد تقیخان نمیخواست خود را درگیر این موضوع کند و طوایف بختیاری را تحت فشار قرار دهد.[۱۹] وی تلاش میکرد تا به هر نحو ممکن پرداخت مالیات را به تأخیر اندازد. معتمد از وی به شاه شکایت کرد و وی را متهم کرد که با شاهزادگان فراری (رضاقلی میرزا و تیمور میرزا) روابط محرمانه برقرار کرده، تمرد و یاغیگری نموده و از پرداخت مالیات خودداری میکند! علی نقیخان که به عنوان گروگان در تهران به سر میبرد، موضوع را به اطلاع محمد تقیخان رساند.
سرکوب از سوی حکومت:
معتمد پس از اخذ نظر شاه، برای سرکوب محمد تقیخان به طرف بختیاری حرکت کرد و طوایف بختیاری مخالف محمد تقیخان را نیز با خود همراه ساخت. کلبعلیخان دورکی، جعفرقلی خان بهداروند و علیرضا خان چهارلنگ پسر حسنخان، به اردوی وی پیوستند. محمد تقیخان پس از رایزنی با مشاورانش صلاح در آن دید که بهتر است یاغی دولت معرفی نگردد. به همین خاطر شفیعخان مأموریت یافت تا مالیات را از عشایر جمعآوری کند. از طرفی در همین زمان مناقشه بین دولت ایران و انگلیس بر سر مسئله هرات بالا گرفته بود و انگلیسیها جزیره خارک را به تصرف درآورده بودند. محمد تقیخان مایل بود چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک، تماس حاصل کند، تا بداند آیا در صورت بروز جنگ، انگلیسیها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت مینمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان میشناسند یا خیر؟ برای این مقصود لایارد را که مورد اعتمادش بود، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمد تقیخان با پاسخ کلنل «هل» مواجه شد که گفت: «جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافتهاست و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمیتواند از خان بختیاری حمایت نماید؛ ولی او میتواند برنامههای اقتصادیاش را به مرحله اجرا درآورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود».[۲۰]
خان بختیاری که از کمک انگلیسیها مأیوس شده بود، تصمیم گرفت وفاداری و اطاعت خود را به شاه اعلام کند. وی به همراه هشت هزار سوار و پیاده بختیاری در «دشت مالمیر» به انتظار معتمد نشست. اگرچه میتوانست در کوههای بختیاری نیروهای معتمد را نابود سازد؛ ولی وقتی از انگلیسیها مأیوس گردید، از این کار نیز صرف نظر کرد. محمد تقیخان در دشت مالمیر از معتمدالدوله به گرمی استقبال و چهل شبانه روز از وی و اردوی نظامیاش پذیرایی کرد. معتمد از خان خواست تا نیروهایش را ترخیص کند و حاضر است به قرآن سوگند یاد کند که هیچ گونه صدمه و آزاری به خان بختیاری و بستگانش نرساند و وی را مجدداً با احترام در مقام حکمرانی بختیاری و خوزستان ابقاء نماید. محمد تقیخان که اعتمادی به گفتههای وی نداشت، از قبول پیشنهادش خودداری نمود و دریافت که معتمد قصد حمله به اردوگاهش را دارد. به همین دلیل تصمیم گرفت که پیشدستی کرده به اردوی معتمد حمله کند. همه سران بختیاری پذیرفتند؛ اما برادرش علی نقی خان قبول نکرد و گفت: حتی اگر در این جنگ پیروز شویم، شاه از ما انتقام خواهد گرفت و این عمل باعث خرابی بختیاری و نابودی محمد تقیخان میشود.
سرانجام معتمد که نتوانست کاری از پیش ببرد، قبل از اینکه مورد حمله بختیاریها قرار گیرد، اعلام کرد حاضر است در ازاء دریافت مبلغی قابل توجه به عنوان پیشکش، روانه شوشتر گردد. با اینکار محمد تقیخان از حمله به اردوی معتمد منصرف گردید و در قلعه تل دو روز از معتمد پذیرایی کرد. پنج راس اسب اصیل عربی، دوازده راس قاطر، یک تخته شال کشمیر نفیس و دویست تومان پول نقد به معتمد پیشکش داد و هدایایی نیز به همراهانش اهدا گردید. معتمد روانه شوشتر شد و علی نقیخان را به همراه خود برد. اردوی معتمد وقتی از میان طایفه گندزلو عبور میکرد با خدعه شفیع خان و دیگر خانهای طایفه سهونی را دستگیر و با خود به شوشتر بردند. با اینکار دو نفر از مشاوران و نزدیکان محمد تقیخان را اسیر و به وی اعلام جنگ کردند. وقتی معتمدالدوله به شوشتر رسید، محمد تقیخان را به شوشتر احضار کرد؛ اما محمد تقیخان حاضر نشد به شوشتر برود. معتمد نیز در مقابل، محمد تقیخان را یاغی دولت اعلام کرد. با اوضاع پیش آمده، خان بختیاری پیشنهاد کرد حاضر است گروگان بیشتری به شوشتر بفرستد و معتمد که از علاقه محمد تقیخان به پسرش حسینقلیخان مطلع بود، پیشنهاد کرد که آن پسرش و فرزند برادرش علی نقیخان را به عنوان گروگان به شوشتر اعزام کند و همزمان با این تقاضا به قرآن سوگند یاد کرد اگر خان چنین کند، دست از هر گونه اقدام علیه وی برخواهد داشت.[۲۱] محمد تقیخان علیرغم مخالفت خانوادهاش فرزندش را به همراه لایارد به شوشتر اعزام کرد.
تسلیم شدن:
معتمد با بیاعتنایی به سوگند خود، چند روز بعد توسط محمدحسین خان برای محمدتقی خان پیام فرستاد اگر تسلیم نشود گروگانها را به قتل میرساند. محمدتقی خان برادرش محمدکریم خان را نزد معتمد فرستاد تا شاید با مذاکره از جنگ و خونریزی جلوگیری کنند و پیام داد تا چند روزی دیگر در شوشتر به ملاقاتش خواهد آمد. اما وقتی آکریم وارد شوشتر گردید، توقیف و زندانی شد. محمدتقی خان که در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود و بسیاری از سران بختیاری نیز از دور او پراکنده شده بودند، به ناچار برای معتمد پیام فرستاد که اگر تضمین کافی دهد که وی را دستگیر نمیکند، حاضر است به شوشتر بیاید. معتمد از دادن چنین تضمینی نیز خودداری کرد. علینقی خان به برادرش توصیه کرد که به قلعه منگشت یا تنگه چویل برود. اما محمدتقی خان به فلاحیه نزد شیخ ثامر رئیس قبیله کعب که تابع هیچ فرمانروایی نبود و با وی رابطه دوستانهای داشت رفت. با خروج او از منطقه بختیاری، هرج و مرج و ناامنی رواج پیدا کرد. معتمد علیرضا خان را به عنوان حاکم جدید به قلعه تل روانه کرد. همچنین پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمدتقی خان را تسلیم وی کند؛ ولی شیخ در پاسخ گفت: هرگز میهمان خود که یک خان بختیاری است را تسلیم نخواهد کرد. معتمد که نتوانست شیخ ثامر را متقاعد کند تا خان بختیاری را تحویل دهد، با نیروهای تحت امرش به فلاحیه حمله کرد. اما شدت گرما، شیوع مالاریا و دشواریهای دیگر، معتمد را از جنگ منصرف کرد و شفیع خان را نزد شیخ ثامر فرستاد و برای محمدتقی خان پیام فرستاد چنانچه فرمان شاه را نپذیرد و به قرارگاهش نیاید بلافاصله سه تن گروگان (حسینقلی خان پسرش، اسدخان پسر برادرش و برادرش آکریم) را به قتل خواهد رساند و چنانچه خود را تسلیم کند از تقصیراتش گذشته و در مقام خود ابقاء خواهد شد و در هر صورت جانش در امان خواهد بود. معتمد برای جلب اعتماد محمدتقی خان اعلام کرد حاضر است، یکی از مجتهدین را به همراه برادرزادهاش سلیمان خان نزد وی بفرستد. به دنبال آن سلیمان خان با مجتهد شوشتری به فلاحیه رفت دو روز با محمدتقی خان به مذاکره نشست، پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خودش را تسلیم معتمدالدوله کرد.
تلاش برای آزاد کردن:
برادران محمدتقی خان که نگران جان او بودند، به همراه اعراب قبیله کعب، تلاشهای فراوانی برای نجاتش بکار بستند. علینقی خان و خان باباخان با کمک اعراب به اردوی معتمد شبیخون زدند ولی علیرغم رشادتهای فراوان، نتوانستند محمدتقی خان را که در چادر معتمدالدوله به شدت حفاظت میشد و مجروح نیز شده بود، نجات دهند و فقط توانستند برادر دیگر خود آکریم را آزاد کنند.
نابودی:
محمدکریم خان درحالیکه قصد داشت به ایل قشقایی برود و از آنان درخواست پناهندگی کند و خانواده محمد تقیخان را به آنجا ببرد، پس از اینکه از دست خلیل خان بهمئی نجات یافت، اسیر سواران علیرضا خان شد و کشته گردید. محمد شفیع خان سهونی در قلمرو ایل دیناران بهدست سوران معتمد اسیر گردید، علی نقی خان با کمک محمدخان قمه طلا عالی محمودی دینارانی توانستند، شفیع خان را از بند نجات دهند؛ اما علیرضا خان به جنگ آنان رفت و در پای سراک جنگی درگرفت. ملا محمدخان قمه طلا که زخمی کاری بر تن داشت، افت و خیزان خود را به نیزاری رساند، سواران علیرضا خان وی را یافتند، سرش را از تن جدا کردند برای معتمدالدوله فرستادند و نیزار را به آتش کشیدند و جسد ملا محمدخان در آتش سوخت. در جنگ و گریزی دیگر شفیعخان نیز کشته شد. در سال ۱۲۵۸ قمری، علی نقی خان به فرهاد میرزا حاکم فارس پناه برد و پس از آن روانه تهران شد. محمد تقیخان نیز پس از تحمل ده سال زندان در زندانهای شوشتر، تهران، و اردبیل در سال ۱۲۷۰ قمری درگذشت.
ظاهر و رفتار ویرایش
سر اوستین لایارد انگلیسی، که در سال ۱۸۴۰ میلادی از نزدیک محمدتقی خان را ملاقات کرده بود، سیمای ظاهری او را چنین توصیف کردهاست:[۲۲]
«محمدتقی خان مردی پنجاه ساله، میانه بالا و تا اندازهای تنومند بود. او قیافهای موقر و آمرانه و چهرهای زیبا و جذاب داشت؛ ولی بینی او که در یکی از جنگها بر اثر اصابت گلوله دچار شکستگی شده بود تا اندازهای از زیبایی صورت او کاسته بود. همیشه تبسم ملیحی بر لب داشت و هنگام خندیدن شاد و بانشاط بود. دارای صدای خوش و دلنشینی بود. وی ملبس به یک نوع لباس سفر یا نظامی بود که معمولاً رؤسای بختیاری در هنگام مسافرت میپوشیدند. یک قبای آستینکوتاه تنگ و چسبان تا حد زانو روی خرقهٔ بلند ابریشمی که دامن آن در زیر شلوار گشادش که دارای حاشیهٔ ملیلهدوزی و روی قوزک پایش بسته بود پنهان شده. دور کلاه بلندش یک لنگ یا شال مخطط پیچیده شده بود. اسلحهاش عبارت بود از یک تفنگ با لول بسیار نادر و ممتاز دمشقی که قنداقش به طرز جالبی با طلا و عاج تذهیبکاری شده بود، یک شمشیر از بهترین فولادکارهای خراسان با غلافی جوهرنشان، یک خنجر مرصع و گرانبها و یک پیشتاب بلند که بهطرز استادانهای تزئین کاری شده بود و به «کیس کمر» یا کمربندش آویزان کرده بود. سر و گردن مادیان عربی زیبا و قشنگش با منگولههای سرخ و دکمههای نقرهای آرایش داده شده بود. زین و برگش نیز تذهیب کاری شده و در تنگ زین و بغل مادیانش یک شمشیر دیگر آویزان و در طرف مقابل، یک گرز آهنی که معمولاً ایرانیها در جنگ بکار میبردند دیده میشد. محمدتقی خان از اسلحه و یراق خود بسیار راضی بود. او صاحب یک قیافهٔ اشرافی و رفتار و حرکاتش مانند فئودالهای بزرگ بود. هر چند محمدتقی خان فردی بیسواد و فرزند کوهستان بود؛ اما از اندیشه و افکاری نو و مترقی برخوردار بود و در صدد سر و سامان دادن به وضعیت اجتماعی منطقه بختیاری بود.»
بر اساس نوشتهٔ لایارد و نقل سینه به سینهٔ بختیاریها، محمد تقی خان از خصوصیات اخلاقی برجستهای برخوردار بود. وی نبوغ، شخصیت و شهامت فوقالعادهای داشت. رزمندهای بیباک، شمشیرزنی ماهر، تیراندازی ممتاز و سوارکاری بیهمتا بود. مردی لایق، کاردان و یک کارشناس مطلع بود. باهوش و بینهایت مشتاق و علاقمند به شعر بود. مردی سخی و بزرگوار، دشمنی کریم و باگذشت، رئیسی عادل و کاملاً موفق و مورد اعتماد و انسانی به تمام معنی بود. اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت. و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری و علاقمند به حفظ امنیت و گسترش تجارت در قلمرو و منطقهٔ حکومتی خود بود. محمد تقیخان شخصاً یک مسلمان به تمام معنی و در مسایل مذهبی بسیار دقیق و سختگیر بود. به دستور خان، استعمال مشروبات الکلی در قلعه ممنوع بود. از هیئت حاکمهٔ فاسد و رشوهخوار ایران و حاکم اصفهان که بهطور دائم پول از او مطالبه میکردند، بسیار آزردهخاطر و خشمگین بود.[۱۸]
وی علاقمندی فراوانی به آشنایی و استفاده از تکنولوژی جدید در حوزهٔ حکمرانیاش داشت. لایارد در این زمینه نیز مینویسد: «از من میخواست که در مورد فواید راهآهن و سایر اختراعات جدید اروپا و علم هیئت و زمینشناسی و غیره به بحث و گفتگو بپردازم.
مرگ ویرایش
همسر و فرزندان ویرایش
این بخش نیازمند گسترش است. میتوانید با افزودن به آن کمک کنید. |
همسر بزرگ او، بیبی خاتون جان خانم بود. او دختر یکی از خانهای بزرگ لرستان بود و صاحب مرتبت و احترام بسیاری بودهاست. محمدتقی خان از این زن، صاحب سه فرزند به نامهای حسینقلی خان، مهدیقلی خان، رضاقلی خان شدهاست. یکی دیگر از همسران او دختر حسنخان، عموزادهاش بوده که در قلعهٔ پدرش زندگی میکرد.
ارزیابی ویرایش
داراب رئیسی شاعر فقید بختیاری، در وصف دلاوریهای محمدتقی خان شعری سرودهاست:
نِگه کن به تاریخ این دودمان | پس از آریو برزن پهلوان | |
که اسکندر و خیل مقدونیان | به زحمت ز دستش ببردند جان | |
چنان داد درسی به مقدونیان | که شد نام او تا ابد جاودان | |
نیامد چو او پهلوانی رشید | بجز از محمد تقی خان پدید | |
محمد تقی خان بُود افتخار | برای دلیران این روزگار | |
چو مادر دهر هرگز نزاد | ندارد چو او بختیاری به یاد | |
سر بختیاری به کیوان رسید | چو او را به دامان خود پرورید | |
هماکنون سراسر دیار جنوب | دیار پر از افتخارِ جنوب | |
ز اهواز تا شوشتر و بهبهان | ز سردشت و دزفول تا شادگان | |
سراسر همه دهدز و مالمیر | بُود جمله فرمانبر آن امیر | |
به او خطه لر دارد امید | چو باران رحمت ببارد امید | |
چنین پهلوانی به این فر و جاه | سزاوار تخت است و تاج و کلاه | |
چرا کلبعلی خان و جعفر قلی | یا پهلوانی چو آ نادعلی | |
در این رزم سختی که این دادخواه | نمودهاست با والی پادشاه | |
نکردند با او دمی یاوری؟ | به یزدان گذاریم این داوری… |
جستارهای وابسته ویرایش
پانویس ویرایش
- ↑ «نسبت برخی از خانهای بختیاری». دانشنامه ایرانیکا.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ علیزاده گلسفیدی، مصطفی. ایل کیان ارثی فراز و فرود محمد تقی خان بختیاری.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ سفرنامه هنری لایارد.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ رضا قلی خان هدایت. رو ضه الصفای ناصری.
- ↑ محمد تقی سپهر. ناسخ التواریخ.
- ↑ نجفقلی خان عالیپور. تاریخ بختیاری از آغار تا مشروطیت.
- ↑ سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری.
- ↑ بختیاریها عشایر کوه نشین ایرانی در پویه تاریخ.
- ↑ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری.
- ↑ بختیاریها عشایر کوه نشین ایرانی در پویه تاریخ.
- ↑ روضه الصفا.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ تاریخ بختیاری.
- ↑ حکومتگران بختیاری.
- ↑ سر اوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- ↑ تاریخ بختیاری.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ناسخ التواریخ.
- ↑ لرهای ایران.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ سر آوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- ↑ همان :۱۵۱
- ↑ لایارد، ۱۳۷۶ :۱۶۲
- ↑ لایارد، ۱۳۷۶: ۱۷۸.
- ↑ سر اوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
منابع ویرایش
- بامداد، مهدی (۱۳۷۱). شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری. انتشارات زوار.
- سردار اسعد بختیاری، علیقلی خان (۱۳۸۶). تاریخ بختیاری. انتشارات اساطیر.
- گارثویت، جن. راف (۱۳۷۳). تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. انشارات سهند.
- گلسفیدی، مصطفی علیرضا (۱۳۹۵). ایل کیان ارثی: فراز و فرود محمدتقی خان بختیاری. انتشارات سرو چمان.
- امینی، مهراب (۱۳۶۷). حکومتگران بختیاری. انتشارات وحید.
- سردار ظفر، خاطرات و یاداشتهای سردار ظفر
- دیتر امان، بختیاریها عشایر کوهنشین ایرانی در پویه تاریخ
- سر اوستین لایارد، سفرنامه لایارد
- جواد صفینژاد، لرهای ایران
- هدایت، روضه الصفا
- هدایت، ناسخ التواریخ