ابوالمفاخر رازی

ابوالمفاخر رازی شاعر پارسی گوی دورهٔ سلجوقی و هم دورهٔ محمد بن ملک شاه و پسرش مسعود می‌باشد. اطلاعات زیادی از زندگی او در دست نیست. او در نیمهٔ اول سدهٔ ششم قمری در ری می زیسته است. دولت شاه سمرقندی او را اندیشمندی کامل و ادیبی فاضل شمرده است. و از او با عنوان استاد الشعرا یاد کرده است.[۱]

قصاید ویرایش

او در مدح امام علی موسی الرضا چند قصیدهٔ مصنوع دارد.[۱]

ملا حسین واعظ کاشفی این اشعار را از او در کتاب روضه الشهدا نقل کرده است:[۲]

شاه و برادر منست اختر آسمان دینمهتر و بهتر زمان قبله و قدوه زمین
لاله روضه صفا گلبن باغ اصطفاچشم و چراغ مصطفی میر و امام راستین
گوهر کان اجتبا مهر سپهر اهتدیطره نشان طا و ه چهره‌گشای یا و سین
من نه برادر ویم خادم و چاکر ویمپیش دو دیده شما خارجیان تیره دین
در گذر مخاصمت صاعقه اجل کمانبر فلک مقاومت مشتری زحل کمین
تحفه جان و دل به کف آمده به درگهشدیده و رخ بر آستان تیغ و کفن در آستین
*

قصیدهٔ بال مرصع از قصاید معروف اوست:

بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدناشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن
صفحهٔ صندوق چرخ کرد نگونسار بازکرد برون مار صبح مهرهٔ مهر از دهن
صبح برآمد ز کوه دامن اطلس کشانچون نفس جبرئیل از گلوی اهرمن
شعلهٔ خاور گرفت از سر کبریت دوددوده فرو شست پاک تیغ شعاع از مسن
دوش دگر باره داشت گنبد نیلوفریدر بن طاس دو مرد بر سر نعش سه زن
کوههٔ دستان ثور سوخته در مجمرهران فریب حمل دوخته برباب زن
تایزک باد صبح دست بیغما نبردچاک نزد پرنیان بر تن نازک پرن
چون تف آتش فتاد از کف مغرب در آبزلف بنفشه به دست از گلوی یاسمن
چرخ چو پروانه بود قطب چو شمع از قیاسجرم زحل چون دخان دور قمر چون لگن
صولت بهرام رام مهر شهی در نگیندولت کیوان پیر دلو تهی بر رسن
ناخنک جوشنی بر تن بهرام شباز شفق برهمان از افق برهمن
دایرهٔ اژدها بر تن گردون کمندنایرهٔ فرقدان در چه هامون شطن
قاضی شب را صواب از فرجی حله بافمنشی غم را دبیر شطوی خامه زن
خامهٔ تیر از کمان بهر نظام زمانبر کمر تو امان بافته در عدن
دفتر اوج ارغوان آمده در ارغنوناز لب چون ناردان تافته بر نارون
*

منابع ویرایش

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ http://lib.eshia.ir/23022/6/2565
  2. روضه الشهدا، ذکر شهادت عبدالله بن حسن علیهما السلام با سه تن از غلامان