خنجر ظریف
خنجر ظریف دومین بخش سهگانه نیروی اهریمنیاش است.
نویسنده(ها) | فیلیپ پولمن |
---|---|
زبان | انگلیسی |
مجموعه | نیروی اهریمنی اش |
موضوع(ها) | فانتزی |
ناشر | ناشر فارسی: کتاب پنجره |
شابک | شابک ۹۶۴−۷۸۲۲−۱۸−۹ |
خلاصه داستان ویرایش
پسری به نام ویل که مادری عصبی دارد به دنبال پدرش، جان پری از پنجرهای درون هوا میگذرد و به چیتاگاتزه وارد میشود. اشباح بزرگ سالان چیتاگاتزه را از بین بردهاند و او طی اتفاقاتی با لایرا آشنا شده و حامل خنجر ظریف میشود. لی اسکورسبی هوانورد جان پری یا استانیسلاوس گرومن را از میان تاتارها برده و خود کشته میشود و اتفاقاتی دیگر…
خانم کالترا، مادر لایرا، جادوگری را به دلیل پیشگویی که مربوط به دخترش گفته شدهاست را شکنجه میکند را قبل از اینکه قربانی جزئیات را فاش کند توسط جادوگر سرافینا پک لا کشته میشود.
با فهمیدن اهمیت لایرا، یرافینا پلاکا به جستجوی او میرود. در همین حال، هوانورد لی لی اسکوربی به جستجوی او میرود اعتقاد دارد قبلاً مردهاست میرود کسی که ازش قدرتمند که میتواند از لابرا محافظت کند، اطلاعاتی دارد.
ویل به دنیای خودش بازمیگردد تا در مورد پدرش که سالها قبل در یک سفر گم شده بود اطلاعاتی پیدا کند لایرا که با او آمدهاست میخواهد در مورد غبار- ذرات مربوز متصل به هوشیاری- بیاموزده لایرا به توصیه آلتیو شرش که وسیله ای برای گفتن حقیقت است به دیدار دکتر جاری فانون فیزیکدان میرود که رایانه ای دارد که میتواند با جاده تاریک ارتباط برقرار کند میرود لیرا متوجه میشود که ماده ای که تاریک به نظر میرسد با آنچه او به عنوان گرد و غبار میشناسد مطابقت دارد.
پس بعد از قبول کردن بالابر از سمت یک پیرمرد که خود را آقای چاراز لاتروم معرفی میکند متوجه میشود که لارا آلتیولتر را دزدیدهاست آقای چارلز قول میدهد که ساز را در ازای خنجر نیرومندی که اکنون در سیتا گازه تملک خودش درآورده برگرداند ویل جوانی را که خنجر را از صاحب آن گرفتهاست، شکست میدهد.
جاکومو پارادایسی، اما در این مبارزه دو انگشت خود را از دست میدهد که این نشانه ای است که ویل حامل جدید خنجر است. و او قدرت آن را در توانایی بریدن هر ماده، حتی اساس بین جهان توضیح میدهد ویل و لایرا میفهمند سیتاگاز شکار شدهاست با روح خواران تماشاگران ف که نوجوانان و بزرگسالان را قربانی میکنند اما کودکان را نادیده میگیرند
ویل با استفاده از چاقو پنجرهٔ خانه آقای چارلز را شکست و در آنجا مکالمهٔ او را با خانم کولتر را شنید لیرا متوجه میشود که آقای چارلز لرد پورشال است، اصالتاً از دنیای خودش است و ویل خبر جدیدی از پدرش میشنود که پس از کشف یک حفره ای بین جهانها ناپدیدشده بود ویل و لایرا با فشارسنج به سیتاگازه فرار میکنند و توسط سرامیناپلاکا از بچههای غارتگر نجات مییابند او بهطور ناموفق تلاش میکند تا دست آسیب دیده ویل را بهبود بخشد.
منابع ویرایش
خنجر ظریف، فیلیپ پولمن، فرزاد فربد، نشر پنجره