درگاه:اروپا/زندگینامه برگزیده/۶
زوسیموس (به یونانی: Ζώσιμος) تاریخنگار اهل بیزانس بود که در دورهٔ آناستاسیوس یکم، در کنستانتینوپل زندگی میکرد. او کتابی شش جلدی بهنام تاریخ جدید دارد که تاریخ امپراتوری روم از آگوستوس در سال ۲۷ پیش از میلاد، تا پایان سال ۴۱۰ میلادی، درست پیش از هجوم آلاریک یکم پادشاه ویزیگوتها به روم را در بر میگیرد. هدف زوسیموس از نگارش تاریخ جدید، بررسی رویدادها و دلایل سقوط امپراتوری روم است.
کتابخانهٔ فوتیوس مهمترین منبع برای شناخت زوسیموس و اثر اوست؛ هرچند که تاریخ تولد و مرگ زوسیموس نامشخص است و اطلاعات زیادی از چگونگی زندگی وی برجای نمانده است. با توجه به محتوای کتاب زوسیموس میتوان نتیجه گرفت که او کتابش را در حدود سالهای ۴۹۸ تا ۵۱۸ نوشتهاست. او متعلق به خانوادهای با موقعیت مالی و اجتماعی بالا بوده و احتمالاً اهل اَشکِلون و غزه بود.
تاریخ جدید شامل ۶ کتاب است که کتاب نخست خلاصهای از سه سدهٔ نخستین امپراتوری روم است که از آگوستوس آغاز میشود و تا پایان دورهٔ دیوکلسین را در بر میگیرد. در کتابهای ۲–۴ گزارشهای دقیقتری از سدهٔ چهارم بهدست میدهد و از دورهٔ آغاز امپراتوری کنستانتیوس کلوروس و گالریوس تا مرگ تئودئوس یکم را شامل میشود. در کتابهای ۵–۶ رویدادهای سالهای ۳۹۵–۴۱۰ یعنی زمانی که پریسکوس آتالوس از سلطنت خلع شد را روایت میکند که مهمترین منبع تاریخی برای این دوره محسوب میشود. در این دوره، او تنها منبع زنده و مهم غیرکلیسایی است. ادامهٔ رویدادها در کتاب وی به ناگاه در تابستان ۴۱۰ در آغاز کتاب ششم و درست پیش از سقوط روم به پایان میرسد.
سبک و شیوهٔ نگارش زوسیموس، مختصر، روشن و گویاست و در مورد آنچه روایت کرده، تنها منبع غیرمسیحی است. زوسیموس شاید به تقلید از پولیبیوس، دربارهٔ رویدادهای مرتبط با تاریخ ایرانیها، یونانیان و مقدونیان نیز مطالبی را آوردهاست. این کاملاً روشن است که فوتیوس و اواگریوس اسکولاستیکوس چیز بیشتری از آنچه امروزه از آثار زوسیموس باقی ماندهاست، در اختیار نداشتند.
اثر او یکی از آثار عمده دربارهٔ تاریخ رومیان در سدهٔ چهارم است؛ هرچند که توضیحات شخصی او دربارهٔ دوران متقدم نیز دارای اهمیت است. اثر وی دارای انتقادهای معقول است و نگاه تیز نویسنده را نشان میدهد. زوسیموس مسیحی نبود و خدایان رومی را میپرستید و به تأثیر ستارهها بر زندگی انسانها و طالعبینی آنها معتقد بود؛ به همین دلیل، این گرایشش بر روی شیوهٔ تاریخنگاری او نیز تأثیر داشت. برای نمونه، دست کشیدن رومیان از پرستش خدایان باستانی روم را دلیل اصلی سقوط و زوال تدریجی امپراتوری روم میداند.