فردیناند هودلر

نقاش سوئیسی

فردیناند هودلر (انگلیسی: Ferdinand Hodler; ۱۴ مارس ۱۸۵۳ – ۱۹ مهٔ ۱۹۱۸) یکی از بزرگ‌ترین نقاشان سوئیسی در قرن نوزدهم میلادی بود. او به دنبال نوعی «هماهنگی دینی» بود.

فردیناند هودلر
خودنگاره
زادهٔ۱۴ مارس ۱۸۵۳
برن
درگذشت۱۹ مهٔ ۱۹۱۸ (۶۵ سال)
ژنو
ملیتسوئیس
شناخته‌شده براینقاشی
جنبشنمادگرایی

« در چنین حضور و غیابی از پیشتازان بزرگ هنر مدرن، به ندرت ذکری از فردینان هودلر، نقاش سوییسی به میان می‌آید. با این همه، او در پاریس و نیز خارج از فرانسه شهرت داشت، و بدون شک یکی از محرک‌های اصلیِ [هنر مدرن]، خاصه در کشورهای غیر از فرانسه بود. هودلر نیز از امپرسیونیسم فاصله گرفت و به هنری روی آورد که از جهاتی به شدت کهنه و مهجور بود. او با این کار جامعه‌ی هنری سوییس را تکان داد و تاثیر عمیقی بر محیط‌های هنری پاریس(۱۸۹۱ و پس از آن)، وین(۱۹۰۴)، و آلمان نهاد. هودلر در کارش به دنبال نوعی «هماهنگی دینی» بود که آن را به آشکار ساختن «شباهت‌های بین انسان‌ها» ربط می‌داد. او می‌خواست به «هماهنگی‌های بزرگ و ساده» برسد و از سوژه‌های بزرگ و ساده استفاده می‌کرد. هودلر دقت و صراحت نقاشان بزرگ پیش از قرن هجدهم را ارج می‌نهاد و وضوحِ به ویژه دورِر، هولباین و «بدویانِ ایتالیایی»(نقاشان صدر رنسانس) را ارزشمند می‌شمرد. او موشکافانه واقعیت‌ها را می‌نگریست و در انتخاب مدل‌ها و ژست‌های آن‌ها برای کمپوزیسیون‌های بزرگ خود زحمت زیادی می‌کشید، و به همین میزان حرکات بیانگرانه[یا اکسپرسیو] رقصندگان را مطالعه می‌کرد. در نتیجه مجموعه‌ای از تابلوهای بزرگ را درباره‌ی درون مایه‌های تمثیلی بزرگ پدید آورد: شب، روز، عشق، حقیقت و جز این‌ها، که مورد خطابشان انسان‌هایی همچون خودِ او بودند که تبار ساده‌ای داشتند. . تابلوی سرخوردگان او نمونه‌ی اعلای ترکیب واقع‌نمایی با یک کمپوزیسیون محکم و مؤکد است. انسان‌های متفاوت و حالت‌های آن‌ها با ترتیب دقیق و گویایی به تصویر درآمده‌اند. ترتیب مشابهی را می‌توانیم در دیگر تابلوهای این مجموعه مشاهده کنیم- پنج پرسوناژ که به گونه‌ای متقارن در طول تصویر بازنمود شده‌اند. هودلر برای این‌گونه از شکل‌ها و خطوط تکرار شونده، که از نقاشی مصری و معرق‌کاری بیزانسی اقتباس کرده بود، اصطلاح پاراللیزم[نظیرنگاری] را به کار برد. او چند سال پیش از کشیدن تابلوی سرخوردگان، که در سال ۱۸۹۲ در نمایشگاه سمبولیستی مهمی در پاریس به نمایش نهاده شد، رابطه‌ای دوستانه‌ای با امیل ژاک-دالکروز برقرار کرد. وی که یک استاد موسیقی بود شیوه‌ی رقص و حرکات معروف به وشت‌گری[یوریتمی] را تکامل بخشیده بود که به کمک آن می‌توانست حرکات بیانگرانه‌ی موسیقی و کلمات را، از طریق تمرینات بدنی مرتبط با حرکات ابتدایی و غریزیِ رقص، مطالعه کند.»

برخی آثار ویرایش

منابع ویرایش

[۱]

  1. هنرِ مدرن/نوربرت لینتن؛ترجمه علی رامین،تهران،نشر نی

پیوند به بیرون ویرایش