قباد بیک گرجی
قباد بیک گرجی متخلص به کوکبی از شعرای فارسی سرای گرجی ایران در دورهٔ صفویه است.[۱]
قباد بیک گرجی | |
---|---|
زاده | گرجستان |
محل زندگی | گرجستان، ایران، دکن هندوستان |
درگذشته | هندوستان |
تخلص | کوکبی |
پیشه | شاعر، ادیب |
زمینه کاری | شعر، ادبیات |
دوره | شاه عباس یکم |
کتابها | اردشیرنامه، خسرو و شیرین |
زندگی
ویرایشاو در دوران سلطنت شاه عباس یکم میزیستهاست. وی در کودکی به ایران آمد و هیچگاه از یاد وطن غافل نبودهاست. چنانکه میگوید:
سوزد وطن ز آهم، هرگاه کوکبی من | در محنت غریبی، یاد آورم وطن را |
کوکبی در ایران در تنگدستی روزگار میگذرانید و آنچه وی را در ایران مقیم ساخته بود عشق فراوان وی به استادش بود. بعداً از ده سال وی عازم هندوستان گردید و در دکن که آنجا را بسیار دوست داشت اقامت گزید. اما بعد از یک سال و نیم اقامت در هند، هنوز در تنگدستی روزگار میگذرانید. او چنین شکوه میکند: در ایران اگر نان نداشتم قدر ارزش داشتم، اما در هند نه نانی هست و نه قدر و ارزشی. او بعضی از اشعارش را نیز در هند سرود.
آثار
ویرایشکلیات وی ۶۴۴ صفحه و ۹ بخش شامل: قطعات، رباعیات، غزلیات، قصاید، ترجیع بند، ترکیب بند، اردشیرنامه و خسرو و شیرین میباشد.
از اشعار اوست:
گشت تا در غم او کوهکنی پیشهٔ ما | دهر آتشکده شد از شرر تیشهٔ ما | |
تا خیال رخ تو در دل ما جای گرفت | میتراود همه خورشید ز اندیشهٔ ما | |
عکس خود را همه بینند ز مستی در رقص | گر شود آیینه سیمبران تیشهٔ ما | |
آن نهالیم که از تشنگی ار خشک شویم | به جز از خون جگر نم نکشد ریشهٔ ما | |
گر چه شیریم ولی کوکبی از رحم دلی | نیش بر ما زند خاربن پیشهٔ ما[۲] |
بی پیروی شرع خرد رسوا شد | نی هر که حکم گشت او دانا شد | |
از شرع بجوی ره که این جادهها | از نقش پیگم شدگان پیدا شد[۳] |
هجرت صنما چو مهر کین بر من تاخت | در دیده غمم صد نمکستان بگداخت | |
دستم سر جیب و آستین جست و ندید | اشکم ره داغ و دیده از هم نشناخت[۳] |
پانویس
ویرایشمنابع
ویرایش- مولیانی، سعید. جایگاه گرجیها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران. اصفهان: یکتا، ۱۳۷۹.
- تودوا، ماگالی. اتیودبی. تفلیس: ۱۹۷۵.