قصه‌خوانی یا نقالی

ویرایش

در گذشته قصه خوانی از جمله شغلهای رایج بوده است. ابن ندیم[۱] داستان‌سرایی را به اسکندرمقدونی نسبت داده است. گویا کهن‌ترین نمونه از قصه‌گویی که در دست است، داستان‌سرایی بیدپای برهمن برای دابشلیم، رای هندوستان است.[۲]

در جامعه اسلامی کار قصه‌گو در برخی دوره‌ها به عنوان شغل مورد نظر بوده است و در کتابهایی که درباره وظایف اجتماعی طبقات مختلف نوشته شده (همچون معیدالنعم سبکی)، وظیفه قصه‌گویان شرح داده شده است. از ضرب‌المثل اَلقاصُ لا یُحِبُّ القاص[۳] چنین برمی‌آید که از حدود قرن چهارم هجری و شاید قبل از آن، در جوامع اسلامی تعداد قصه‌گویان به حدی بوده است که در کنار هم یا در اماکنی نزدیک به یکدیگر به قصه‌گویی و رقابت می‌پرداخته‌اند.[۴]

قصه‌خوانان در دوره صفویه، داستانهای رموز حمزه، ابومسلم‌نامه، اسکندرنامه و شاهنامه را برای مردم می‌گفته‌اند. عبدالنبی فخرالزمانی[۵] به سبب علاقه بسیار جلال‌الدین اکبر پادشاه هندوستان، کتابی در آداب نقالی و قصه‌خوانی به نام دستورالفصی تألیف کرده است (خصوصاً در آداب روایت قصه امیرحمزه) امروزه اثری از این کتاب نیست.[۶]

واعظ کاشفی قصه‌خوانی را به دو بخش تقسیم کرده: حکایت‌گویی و نظم‌خوانی و درباره ابزار کار قصه‌خوانان گفته است:

اگر پرسند که مخصوص قصه‌خوانان چیست، بگوی صندلی.[۷]

توضیحات

ویرایش
  1. در الفهرست
  2. داستانهای پنجه تنتره یا کلیله و دمنه
  3. قصه‌گو، قصه‌گو را دوست ندارد.
  4. رجوع کنید به دائرةالمعارف مصاحب
  5. نویسنده تذکره میخانه
  6. مجله انجمن فرهنگ باستان
  7. فتوت‌نامه

منابع

ویرایش