مبلمان مدرن (به انگلیسی: Modern Furniture) به مبلمانی اطلاق می‌شود که از اواخر قرن نوزدهم تا کنون ساخته شده‌ است که تحت تأثیر مدرنیسم است. ایده‌آل‌های پس از جنگ جهانی دوم برای حذف اضافات، کالایی‌سازی[یادداشت ۱] و کاربردی بودن مواد در طراحی به شدت بر زیبایی‌شناسی مبلمان تأثیر گذاشت. این یک انحراف فوق‌العاده از تمام طراحی مبلمانی بود که قبل از آن پیش رفته بود. مخالفت با هنرهای تزئینی وجود داشت که شامل سبک‌های آر نوو، نئوکلاسیک و ویکتوریایی بود. چوب حکاکی شده تیره یا طلاکاری شده و پارچه‌های پر نقش و نگار جای خود را به سادگی و هندسه درخشان فلز جلا داده‌ است. اشکال مبلمان از بصری سنگین به سبک بصری تبدیل شدند. این تغییر از اصول تزئینی به مینیمالیست طراحی را می‌توان به معرفی فن‌آوری جدید، تغییرات در فلسفه و تأثیرات اصول معماری نسبت داد. همان‌ طور که فیلیپ جانسون، بنیانگذار دپارتمان معماری و طراحی در موزۀ هنر مدرن بیان می‌کند:[۱]

سه نسخه از «صندلی واسیلی» اثر: مارسل بروئر
سه نسخه از «صندلی واسیلی» اثر: مارسل بروئر

«امروزه طراحی صنعتی انگیزه عملکردی دارد و از همان اصول معماری مدرن پیروی می‌کند: سادگی ماشینی، صافی سطح، اجتناب از زینت... شاید این اساسی‌ترین تضاد بین دو دورۀ طراحی باشد که در سال ۱۹۰۰ میلادی مجذوب هنرهای تزئینی بود …»

با زیبایی‌شناسی ماشین، مبلمان مدرن به راحتی ماژول‌های کارخانه را ارتقا دادند، که بر مدیریت زمان و ایده‌آل‌های کارآمد آن دوره تأکید داشت. طراحی مدرن توانسته‌است عناصر تزئینی را از بین ببرد و بر طراحی شی تمرکز کند تا در زمان، پول، مواد و کار صرفه جویی کند. هدف از طراحی مدرن این بود که زیبایی جاودانه را با دقت اضافی به تصویر بکشد.[۲]

فلسفه ویرایش

قبل از جنبش طراحی مدرنیستی، تأکید بر مبلمان به عنوان یک زینت وجود داشت. مدت زمانی که برای خلق یک قطعه صرف می‌شد، اغلب معیار ارزش و مطلوبیت آن بود. خاستگاه طراحی مدرنیستی را می‌توان در انقلاب صنعتی و تولد تولید مکانیزه جستجو کرد. با منابع و پیشرفت‌های جدید، فلسفۀ جدیدی پدیدار شد، فلسفه‌ای که تأکید بر اشیایی که برای اهداف تزئینی ایجاد می‌شوند را به طرح‌هایی تغییر داد که کارکرد، دسترسی و تولید را ارتقاء دهند.[۳]

ایدۀ طراحی قابل دسترس و تولید-انبوه که برای همه مقرون به صرفه باشد، نه تنها در مکانیک صنعتی، بلکه در زیبایی‌شناسی معماری و مبلمان نیز به کار رفت. این فلسفۀ عملی بودن، کارکردگرایی نامیده شد. این یک «تکیه کلام» محبوب شد و نقش زیادی در تئوری‌های طراحی مدرن ایفا کرد. کارکردگرایی تقلید از فرم‌های سبکی و تاریخی را رد کرد و به دنبال تثبیت کارکرد در یک قطعه بود. طراحان کارکردگرا، تعامل طرح با کاربر و اینکه چه تعداد از ویژگی‌ها، مانند شکل، رنگ و اندازه، با وضعیت بدن انسان مطابقت دارند را در نظر می‌گیرند.[۴] طراحی غربی به‌ طور کلی، چه معماری و چه طراحی مبلمان، برای هزاران سال به دنبال انتقال ایده‌ای از اصل و نسب، ارتباط با سنت و تاریخ بود. با این حال، جنبش مدرن به دنبال تازگی، اصالت، نوآوری فنی و در نهایت پیامی بود که منتقل می‌کرد، به جای آنچه که پیش از آن گذشته، از حال و آینده صحبت می‌کرد.[۲]

جستارهای وابسته ویرایش

یادداشت ویرایش

  1. در یک نظام اقتصادی سرمایه‌داری، کالایی‌سازی، تبدیل چیزهایی مانند کالاها، خدمات، ایده‌ها، طبیعت، اطلاعات شخصی، افراد یا حیوانات به اشیاء تجاری یا کالاها است.

منابع ویرایش

  1. Johnson, Philip (1933). Objects 1900 and Today: An Exhibition of Decorative and Useful Objects Contrasting Two Periods of Design. New York, NY: Museum of Modern Art. p. 14.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Kaplan, Wendy, ed. (1995). Designing modernity : the arts of reform and persuasion : 1885–1945 ; selections from the Wolfsonian ; [the Wolfsonian, Miami Beach, November 11, 1995 – April 28, 1996 ...] London: Thames and Hudson. ISBN 0-500-23706-9.
  3. Fiell, Charlotte & Peter (1999). Design of the 20th century. Köln [u.a.]: Taschen. pp. 6–768. ISBN 3-8228-5873-0.

پیوند به بیرون ویرایش