انقلاب آمریکا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برای جداسازی بازه‌های عددی از سه چهارم خط استفاده می‌شود.
Savastano-X (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح تاریخ، افزودن پیوند، افزودن دیدگاه هانا آرنت
برچسب‌ها: برگردانده‌شده افزودن پیوند بیرونی به جای ویکی‌پیوند ویرایشگر دیداری
خط ۱۱۱:
[[اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا|اعلامیه استقلال]] عمدتا توسط [[توماس جفرسون]] نوشته و از سوی کمیته مذکور در کنگره ارائه شد. اعضای کنگره در تاریخ ۴ ژوئیه متفقا به این اعلامیه رأی مثبت دادند و بدین شکل هر مستعمره تبدیل به یک ایالت مستقل و خودمختار شد. قدم بعدی تشکیل یک اتحادیه برای تسهیل روابط بین‌المللی بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Armitage, David. The Declaration of Independence: A Global History. Harvard University Press, London. 2007. "The Articles of Confederation safeguarded it for each of the thirteen states in Article II ("Each State retains its sovereignty, freedom and independence"), but confined its international expression to Congress alone."}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Tesesis, Alexander. Self-Government and the Declaration of Independence. Cornell Law Review, Volume 97 Issue 4. May 2012. (applying the Declaration in the context of state sovereignty while dealing with personal liberty laws, noting that "after the declaration of independence in 1776, each state, at least before the confederation, was a sovereign, independent body").}}</ref>
 
[[دومین کنگره قاره‌ای]] در ۱۵ نوامبر ۱۵۷۷،۱۷۷۷، [[اصول کنفدراسیون]] را برای تصویب از سوی ایالت‌ها تایید نمود. این اصول در یکم مارس ۱۷۸۱ به طور کامل تصویب شدند. پس از آن کنگره قاره‌ای منحل شد و کنگره فدرال جای آن را گرفت که [[ساموئل هانتینگتون (سیاستمدار کنتیکت)|ساموئل هانتینگتون]] مقام ارشد آن بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Greene and Pole (1994) chapter 30}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Klos, President Who? Forgotten Founders (2004)}}</ref>
 
== هدف از انقلاب ==
خط ۱۱۷:
 
فیلسوف انگلیسی [[توماس پین]] دلیل انقلاب آمریکا را نبرد برای حفظ آمریکا به عنوان پناهگاه آزادی و مقاومت عقل سلیم آدمی در برابر تهدیدهای خودکامگان می‌دانست. پین می‌گوید «انقلاب آمریکا بر این اساس شکل گرفت که دولت یک قرارداد اجتماعی بین مردم است و نه یک حاکمیت ذاتی که از سوی خدا به کسی اهدا شده باشد.»<ref>{{Cite journal |author=Robert A. Ferguson |date=July 2000 |title=The Commonalities of Common Sense |journal=[[William and Mary Quarterly]] |volume=57#3 |pages=465–504 |jstor=2674263}}</ref>
 
[[هانا آرنت]] در کتاب «[[درباره انقلاب]]» که در آن مقایسه‌ای تطبیقی میان دو انقلاب بزرگ عصر مدرن یعنی [[انقلاب فرانسه]] و [[انقلاب آمریکا]] پرداخته است، جوهر انقلاب فرانسه را «امر اجتماعی» و جوهر انقلاب آمریکا را «امر سیاسی» می‌داند.
 
به زعم آرنت، انقلاب امریکا، انقلابی موفق بود چون برخلاف انقلاب فرانسه که مسئله محوری آن «رهایی»(Liberation) بود، به دنبال «آزادی»(Freedom) و تاسیس بنیانی حقوقی-سیاسی برای صیانت و حراست از این فضیلت بود.
 
در نگاه آرنت رهائی و آزادی یکی نیستند و گرچه رهائی ممکن است شرط آزادی باشد ولی به هیچ وجه خود به خود به آن نمی‌انجامد و قصد رهائی مساوی با تمنای آزادی نیست.
 
آرنت با وام گرفتن از جمله [[جان آدامز]]، دومین رئیس جمهور آمریکا، در توصیف مرد تهیدست، فقر را نوعی نامرئی شدن(non visibility) انسان در سپهر عمومی می‌داند. آدامز می‌گوید «وجدان مرد تهیدست آسوده، اما خود او سر افکنده و شرم زده است و احساس می‌کند از نظرها به دور است و باید در گمنامی بسر ببرد».
 
به باور آرنت « فقر، پستی و خواری می‌آرود چون تن آدمی را حاکم بر او قرار می‌دهد و همانگونه که هرکس می تواند به تجربه شخصی و بدون نیاز به هیچ نوع تفکر و تامل دریابد.انسان را به زیر مهمیز بی اساس ضرورت می کشاند.»
 
این نیازمندی و احتیاج، ناگزیر در قامت خشم خود را متجلی می‌سازد، گو اینکه در انقلاب فرانسه نیز حتی جریانی پارلمانتاریستی به نام «[[خشمگینان]]» نیز وجود داشت. از اینرو، چون انقلاب فرانسه به دنبال رهایی از سلطه و رهایی از فقر بود، همواره آزادی را به شکلی سلبی فرامی‌خواند و هرگز نتوانست به تاسیس نهادی برای صیانت از آزادی دست یابد و از همین رو در دوری از خشونت و ترور و سرانجام [[ترمیدور]] و شکست غوطه‌ور شد. در حالی که انقلاب آمریکا توانست یک بعد ایجابی برای آزادی تدوین کند و پیرامون آن دست به تاسیس یک ساختار حقوقی-سیاسی برای صیانت از آن بزند.
 
آرنت می گوید:« محرک انقلابیون فرانسه تیره‌روزی نامتناهی مردم بود و همچنین ترحم بیکرانی که از مشاهده این تیره روزی سرچشمه می‌گرفت. بی قانونی نهفته در این قول که “همه چیز مجاز است” از قلبی بر می‌خواست که با احساسات نامتناهی به جاری شدن سیل بیکران خشونت کمک می‌کرد... [[ماکسیمیلیان روبسپیر|روبسپیر]] از آغاز حکومت به علت آنکه ترحم را اساس فضیلت قرار داد، عدالت را از میان برد و قوانین را به بازی گرفت... عزم مردان انقلاب فرانسه نادانسته بر این جزم شد که مردم را نه به عنوان شهروندان آینده بلکه همچون گروهی”تیره بخت” رهائی بخشند چون به جای آزاد کردن مردم، مساله رهانیدن توده‌های رنج‎دیده مطرح بود»
 
علاوه بر این، انقلاب فرانسه می‌خواست یک قدرت مطلق را جایگزین قدرت الهی کند؛ قدرت الهی که همه جا هست. از همین رو انقلابیون از روبسپیر و [[لوئی آنتوان دو سن-ژوست|سن ژوست]] گرفته تا [[ژاک ابر]] و دیگران، جملگی با اتکاء به آرای [[ژان-ژاک روسو|روسو]] درباره «اراده کلی»، از دال «مردم» به عنوان نام جدید «خدا» بهره بردند و هر اقدامی را ذیل نام «مردم» مجاز برشمردند و عملا با رادیکالیسم کورشان، انقلاب را به شکست کشانیدند. [https://en.wikipedia.org/wiki/On_Revolution]
 
== منابع ==