در کتاب تاریخ کاشمر دربارهٔ [[ریشهشناسی|وجه تسمیه]] این شهر گفته شدهاست: ریوش را قبلاً «'''ری»''' '''«وش»''' به معنای محل رویش رود گفتهاند.<ref>{{یادکرد|فصل=|کتاب=تاریخ کاشمر|نویسنده=محمدرضا خسروی|ترجمه=|ناشر=موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی|شهر=مشهد|کوشش=|ویرایش=|صفحه=|سال=1376|شابک=964-434-007-8}}</ref>
با توجه به شواهد این منطقه؛ [[تاریخ ایران باستان|قبل از ورود دین اسلام]] نیز مسکونی بوده و با توجه به این که راه قدیم شهرهای جنوبی [[خراسان]] به [[تهران]] از این منطقه میگذشته، درگذشته دارای رونق بیشتری بودهاست. از مهمترین حوادث تاریخی میتوان به [[حمله مغول به ایران|حمله مغول]] اشاره کرد که پس از اشغال [[نیشابور]]،که، به دلیل صعبالعبور بودن و [[مار]]های فراوان این منطقه [[اسب|اسبان]] و سربازان [[مغول]] نتوانستهاند از این منطقه عبور کنند و از گزند آن در امان ماندهاند.{{مدرک}}
== مردم ==
=== عصر سربداران ===
اسناد تاریخی نشان میدهد که [[ترشیز]] (از جمله '''ریوش''') در دوره حکومت [[سربداران]] یکی از مناطق مهم و پررونق این حکومت بوده و در اوج آبادانی قرار داشتهاست. فقر فرهنگی [[ایلخانان]] و نارضایتی مردم ایران از بازماندگان حکومت ایلخانی و از جهتی برخوردهای نادرست ایلخانان [[مغول]] با مردم ایران زمینه یک سری مخالفتهای ریشه ای را علیه آنان برانگیخت. در زمان آخرین ایلخانان مغول سلطان ابوسعید بهادرخان و در اواخر حکومت او عده ای از مردم روستای [[باشتین]] از توابع [[بیهق]]([[سبزوار]] امروزی) علیه [[ایلخانان]] شورش کردند. آنان اعلام کردند سر به دار میدهند اما تن به ذلت نمیدهند. در سال ۷۳۷ ه شخصی با نام عبدالرزاق را به عنوان امیر خود برگزیدند.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref>
پتروشفسکی نوشتهاست: «در قرن چهاردهم (قرن هشتم ه.ق) خروج [[سربداران]] از لحاظ وسعت و از نظر تاریخی مهمترین نهضت آزادی [[خاورمیانه]] و بلاتردید تأثیر حتمی در جنبشهای دیگر که از لحاظ وضع اجتماعی شرکت کنندگان و هدفهای سیاسی همانند آن بودند، داشتهاست. از این نهضت به عنوان بزرگترین نهضت ظلم ستیزی و عدالتخواهی [[ایرانیان]] در برابر بیگانگان یاد میشود».<ref>پتروشفسکی، ای، پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، مؤسسه مطالعاتی و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۳۴</ref>
=== جمعیت ===
[[سربداران]] در سال ۷۳۸ هجری قمری قدرتگیری کردند و [[سبزوار]] را تسخیر کردند و این شهر را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. در همین ایام مراسم ازدواج «امیر عبدا… مولایی» و دختر «خواجه علاء الدین محمد» در حال برگزاری بود؛ به همین مناسبت هدایای گرانبهایی از [[ترشیز]] (از جمله '''ریوش''') به [[فرومد]] فرستاده شد. وقتی خبر حرکت این هدایا (چهل شتر، پارچه، زر و ابریشم) به امیر عبدالرزاق رسید، بلافاصله برادرش مسعود را مأمور توقیف این اموال کرد و او نیز با سلحشوری مأموریت خود را انجام داد و تمامی هدایای ترشیزی را به اردوی عبدالرزاق برد. عبدالرزاق با حمله به گله اسبان سلطان ابوسعید اسبهای زیادی ربود و بعد از این به نام خود خطبه خواند.<ref>دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعرا، ترجمه محمد رمضانی، انتشارات پدیده، ۱۳۶۶</ref><ref>سید محمد علی، سربداران خراسان و مازندران، انتشارات سکه، ۱۳۷۸</ref>
بر پایه [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران|سرشماری عمومی نفوس و مسکن]] در [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۵)|سال ۱۳۹۵]] جمعیت این شهر ۵٬۶۸۷ نفر (۱۳۹۵) بودهاست.
=== قومیت ===
[[عبدالرزاق]] همچنان به توسعه طلبی خود ادامه داده تا بیار([[بیارجمند]] امروزی) که ابتدای مرز ترشیز از ضلع غربی میباشد را تسخیر کرد. بعد از عبدالرزاق، برادرش مسعود حکومت [[سربداران]] را به دست گرفت و در واقع رهبر نظامی [[سربداران]] مسعود بود و رهبر مذهبی آنان شیخ خلیفه که تعالیم تشیع داشت و شاید از شاگردان صوفیان بود. همین شیعی بودن آنها در تصرف [[ترشیز]] و علاقه مردم این خطه به تشیع بی تأیر نبود. امیر مسعود بخش وسیعی از [[ایران]]، [[ترکمنستان]] و [[افغانستان]] را تسخیر کرد و قلمرو [[سربداران]] را از مغرب به [[ری]] و از مشرق به [[هرات]] از شمال به [[مرو]] و از جنوب به [[ترشیز]] و [[یزد]] رساند. شهر [[ترشیز]] توسط امیر مسعود گشوده شد وی قلاع ترشیز را زیر سلطه [[سربداران]] قرار داد. با این اقدام منطقه [[ترشیز]] در مسیر توسعه و آبادانی قرار گرفت<ref>امین، سید علینقی، تاریخ سبزوار، به کوشش سید حسن امین، انتشارات دایرةالمعارف ایرانشناسی، ۱۳۸۱</ref><ref>پتروشفسکی، ای، پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، مؤسسه مطالعاتی و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۳۴</ref>
مردم ریوش [[فارسی]] زبان هستند.
=== زبان و گویش ===
توسعه فتوحات [[سربداران]] را باید مدیون مسعود دانست. وی توانست تا سال ۷۴۵ م محدوده وسیعی را زیر تسلط [[سربداران]] بگیرد و بازماندگان [[ایلخانان]] تاب مقاومت با وی را نداشتند. آخرین امیر سربداران خواجه علی موید بود. وی به مذهب [[تشیع]] علاقه بسیاری داشت و بدان تعصب میورزید. در دوره او مردم آزادی زیادی داشتند، یکی از مهمترین اقدامات وی تسخیر [[ترشیز]]، [[قهستان]]([[بیرجند]] و [[نهبندان]] کنونی)، [[طبس]] و گیلکی بود وی با تصرف این شهرها از [[سرخس]] تا [[دامغان]] را زیر سیطره خود گرفت؛ در این راه وی ارغون شاه را شکست داد و متواری کرد.
زبان مردم ریوش فارسی به [[گویش نیشابوری]] و [[گویش ترشیزی (کاشمری)|کاشمری]] میباشد.
از حوادث دیگر دوران خواجه علی موید تبانی درویش رکن الدین با شاه شجاع در سال ۷۷۹ ه.ق است که آنان [[سبزوار]] را گرفتند. گرچه خواجه علی موید توانست با کمک امیر ولی، حاکم [[مازندران]]، دوباره [[سبزوار]] را پس بگیرد و [[ترشیز]] را نیز دوباره تسخیر کند. در این گیر و دار موید یک بار نیز از خواجه سدید- از سدیدیان [[ترشیز]] بود- کمک گرفت.
در سال ۸۷۲ ه.ق نیز یک بار دیگر خواجه علی موید با کمک شاه شجاع که قبلاً به رکن الدین کمک کرده بود، ترشیز را تسخیر کرده و به حکومت خویش افزود. با ظهور [[تیمور]] و ورود او در سال ۷۸۲ به خراسان خواجه علی موید به تیمور ملحق شد و تا ۷۸۸ ه.ق در رکاب او بود.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref>
در آخرین سالهای حکومت خواجه علی موید، آخرین امیر [[سربداران]]، مسئله اختلاف خواجه علی موید با امیر ولی است.<ref>حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبس سربداران و دیر جنبشهای ایران در قرن هشتم هجری، انتشارات کومش، ۱۳۷۴</ref> احتمالاً در اواسط سال ۷۶۰ و ۷۷۰ یک سری تغییرات در مرزهای غربی [[سربداران]] صورت گرفتهاست که با مطالعه روی سکههای این دوره بدان دست پیدا کردهاند. سکههای امیر ولی در [[استرآباد]] در سالهای ۷۵۷، ۷۶۴، ۷۶۳ و سکههای سمنان در سالهای ۷۶۸، ۷۶۷، ۷۶۶ قیام امیر ولی را در این سالها نشان میدهد. یک حمله از طرف امیر ولی و پیر علی باعث عقبنشینی علی موید به [[سبزوار]] شده، و حکومت او محدود شدهاست. امیر ولی [[سبزوار]] را نیز محاصره کرد. احتمالاً منطقه ترشیز (از جمله '''ریوش''') در این گیر و دار به دست امیر ولی افتادهاست؛ زیرا جان ماسون در این که سربداران در زمان حملات امیر ولی جنوب ترشیز را در دست داشتهاند شک میکند و این تصور که [[ترشیز]] را امیر ولی گرفته باشد را عنوان میکند.<ref>ماسون اسمیت، ج. خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، 1361</ref>
خواجه علی موید مجبور شد در سال ۷۸۲ به [[تیمور]] پناهنده شود و از وی کمک بخواهد. از این سال یعنی سقوط سرزمینهای [[سربداران]] تا حمله تیمور لنگ به [[ترشیز]]، حدود دو سال میگذشت و در این مدت خاندان آل کرت که قبلاً با خواجه علی موید رابطه خوبی نداشتند، بر [[خراسان]] و منطقه ترشیز (از جمله '''ریوش''') مسلط شدند. فرمانروای آنان ملک غیاث الدین پیر علی بود که تمامی این مناطق را زیر سیطره خود داشت. غیاث الدین قلعه [[ترشیز]] و منطقه ترشیز (از جمله '''ریوش''') را به امیر علی سدیدی که از طایفه [[غوریان]] بود داد؛ بنابراین در این بازه زمانی اسم سه شخص دیده میشود که البته بعضی به اشتباه آنها را یکی میدانند؛ یعنی در آخرین سالهای عمر حکومت [[سربداران]] خواجه علی موید بر ترشیز حکومت میکرد. از دوره تلافی وی با تیمور به بعد، امیر ولی حکومت [[ترشیز]] را گرفت و بعد امیرعلی سدیدی به حکومت [[ترشیز]] رسید. در واقع در مدت دو سال از ۷۸۲ تا ۷۸۴ این سه نفر به ترشیز (از جمله '''ریوش''') حکومت میکردهاند.
نکته قابل تأمل آنکه یاقوت ترشیز (از جمله '''ریوش''') را پررونق و آباد با میوههای فراوان معرفی کرده و ادعا میکند ترشیز ۲۲۶ روستا دارد.
ابن اثیر نوشتهاست: «از این شهر دانشمندان بسیار برخواسته اند»
بغدادی، آن را منطقه ای با روستاهای زیاد معرفی کردهاست و از روستای [[خارزنج]] که خرابههای آن در شمال [[خلیلآباد]] است سخن راندهاست.
تا پیش از حمله تیمور و ویران کردن [[ترشیز]] این شهر همچنان به حیات خود ادامه داد اما یورش تیمور باعث تغییرات عمده در این منطقه شد.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref>
== موقعیت جغرافیایی ==
|