عارف قزوینی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Qazvingram (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱:
{{بخش آغازین کوتاه| date = مارس ۲۰۲۱}}
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| تصویر = Aref (cropped).JPG
| توضیح تصویر =
| نام اصلی = ابوالقاسم عارف قزوینی
| زمینه فعالیت = [[ادبیات
|پیشه = {{Hlist|شاعر|آهنگساز|خواننده موسیقی سنتی}}
| ملیت = [[ایران]]
| تاریخ تولد = {{تاریخ تولد|۱۲۵۹|||گاهشمار=خورشیدی}}
سطر ۱۴ ⟵ ۱۵:
| مختصات محل زندگی =
| مدفن = محوطه [[آرامگاه بوعلیسینا]]، [[همدان]]
|در زمان حکومت = [[
| نام دیگر =
|لقب =
|بنیانگذار =
| پیشه =
| سالهای نویسندگی =
|سبک نوشتاری = سراینده تصنیفهای میهنی در دوره مشروطه
سطر ۳۵ ⟵ ۳۷:
| تأثیرپذیرفته از =
|گفتاورد = {{شعر}} {{بند|اشعار میهن پرستانه در وصف ایران}}{{پایان شعر}}
|امضا =
|علت مرگ = سرطان ریه
}}
'''ابوالقاسم عارف قزوینی''' (۱۲۵۹ قزوین – ۲ بهمن ۱۳۱۲ همدان) [[شاعر
== تولد و سالهای نوجوانی ==
عارف در سال ۱۲۵۹ [[گاهشماری هجری خورشیدی|هجری خورشیدی]] در [[قزوین]]
== ازدواج ==
عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانمبالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او [[ازدواج]] کرد. ([[تصنیف]] [[دیدم صنمی]] را در وصف او سرود) پس از اینکه خانواده دختر مطلع
[[پرونده:Aref Qazvini.jpg|بندانگشتی|از راست: عارف قزوینی، دکتر بدیعالحکما، جلالالدین کیهان «جنرال کنسول ایران در بمبئی»، مریم بدیع «دختر بدیعالحکما»، ناشناس، مُنور بدیع «همسر بدیعالحکما». ([[همدان]] ۱۳۱۱، خانه دکتر بدیعالحکما ـ خیابان بینالنهرین).]]
== میانسالی و مشروطه ==
عارف در سال ۱۲۷۷ به [[تهران]] آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان [[قاجاریان|قاجار]] آشنا شد و [[مظفرالدینشاه|مظفرالدین شاه]] خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد. اما عارف به قزوین بازگشت.
در سال ۱۲۸۲ در زمان آغاز ۲۳ سالگی عارف زمزمه [[جنبش مشروطه ایران|مشروطیت]] بلند
در پی انتشار این اعلان، شیخ اسدالله محلاتی در مجلس شورای ملی ضمن اینکه از عارف با عنوان «یک نفر میرزا ابوالقاسم نام قزوینی» یاد کرد که نه او را میشناسد و نه ملاقات کردهاست گفت: «یک شبنامه برای او (عارف) فرستاده شدهاست و علاوه بر این در حضرت عبدالعظیم یکی از اجزاء انبار او را ملاقات کرده و مذاکراتی
چند ماه بعد، پس از پیشروی ارتش روسیه بهسوی تهران در جریان جنگ جهانی اول، عارف به نمایندگان مجلس پیوست که به کرمانشاه رفتند و در آنجا دولتی به ریاست [[نظام السلطنه مافی]] تشکیل دادند. همانجا بود که در سال ۱۲۹۶ یکی از دوستانش به نام «عبدالرحیم خان» [[خودکشی]] کرد و عارف بر اثر این به [[روانپریشی|جنون]] مبتلا شد. نظام السلطنه او را برای مداوا به [[بغداد]] برد. سپس همراه با نظام السلطنه به [[استانبول]] رفت. عارف در سال ۱۲۹۷ به تهران بازگشت و کنسرت با شکوهی ترتیب داد. [[ایرج میرزا]] شاعر [[طنز]] سرای سرشناس، منظومه [[عارفنامه]] را در هجو وی سرود.
خط ۶۷:
{{پایان شعر}}
عارف در سال ۱۳۰۵ به دعوت دوستی به [[بروجرد]] رفت تا شرح احوال دورهٔ آزادیخواهی را بنویسد. اما از بروجرد بر اثر حادثهای ناخوشایند (مسمومکردن یکی از [[سگ]]های وی و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک [[امامزاده]]){{مدرک}} از آنجا خارج شده و به [[اراک]] پناه برد. در اراک هم او را راحت نگذاشتند. او خود میگوید:<blockquote>«بعد میگویند این ننگ [مقصود خود عارف است] بسته نباید در خاک قبر بماند، ای داد، بی داد! حقیقتاً ای داد، بی داد؛ الان ده، پانزده سال است شب و روز ورد زبان من این شدهاست که بگویم ای داد، بیداد.»<ref>شهر شعر عارف، ص ۲۵۶</ref></blockquote>سپس
سرانجام عارف در سال ۱۳۰۷ برای درمان، نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. عارف در همدان بیمار، رنجدیده و مأیوس بود و از همه بهجز اندکدوستانی یکدل و صمیمی کناره گرفت و انسانها را شیطان و دروغگو مینامید.
خط ۸۰:
== سبک ==
وی نخستین تصنیفش را در ۱۸ سالگی ساخت. عارف، تصنیفهای وطنی-سیاسی یا عشقی میساخته و در هر دو زمینه نیز بیباک و سنتشکن بودهاست. چون بیشتر تصنیفهای عارف دربارهٔ و اوضاع زمانه بودند تأثیر بسزایی در مجامع آن روز داشتند. عارف از نخستین کسانی است که در ایران کنسرت برگزار کرد و به جنبهٔ غیر مجلسی بودن و مردمی بودن آن تأکید میورزید. کنسرتهای او همیشه پر رونق و پرازدحام بود. عارف در مورد تصنیف و
[[پرونده:خانه عارف قزوینی در برف.jpg|بندانگشتی|300x300پیکسل| [[خانه عارف قزوینی]] در محله حمدالله مستوفی [[قزوین]]. ثبت ملی شده در سال ۱۳۸۴]]
خط ۹۷:
== اواخر عمر ==
عارف باقیماندهٔ عمر را در خانهای اجارهای در یک قلعهٔ کوچک در [[دره مرادبیگ]] با یک خدمتکار به صورت [[تبعیدی]] و خودخواسته زندگی کرد؛ درحالیکه دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. او در سالهای پایانی با [[فقر]] دست به گریبان بود و اگرچه دوستان دور و نزدیک به او کمک میکردند این امر به روح آزادهٔ عارف آسیب میزد و او را شرمنده میساخت.
سطر ۱۰۷ ⟵ ۱۰۶:
== مرگ ==
سرانجام عارف در روز دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۱۲ در حالی که ۵۳ سال داشت درگذشت. او پس از ۱۰ روز بیماری سخت به کمک جیران، پرستار پیرش خود را به کنار پنجره کشاند تا آفتاب و آسمان میهنش را عاشقانه ببیند و او پس از دیدن آفتاب این شعر را زمزمه کرد:
{{شعر}}
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۱۲:
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد و در [[آرامگاه بوعلیسینا]] بهخاک سپرده شد.
[[پرونده:
== قصیدهها، غزلیات، مثنویها ==
سطر ۲۸۸ ⟵ ۲۸۷:
== تصنیفها ==
# [[از خون جوانان وطن لاله دمیده]]
# [[دیدم صنمی، سرو قدی، روی چو ماهی]] – [[آواز افشاری]] – [[۱۲۶۵ (هجری شمسی)|۱۲۶۵]]
# [[ای امان از فراقت امان]] – [[دستگاه شور]] – [[۱۲۷۵ (هجری شمسی)|۱۲۷۵]] (همزمان با ورود مشروطه خواهان به تهران)
سطر ۳۰۲ ⟵ ۳۰۱:
# بلبل شوریده فغان میکند – [[دستگاه ماهور]] – [[۱۲۸۹ (هجری شمسی)|۱۲۸۹]]
# [[گریه را به مستی بهانه کردم]] – [[دستگاه شور]] – [[۱۲۸۷ (هجری شمسی)|۱۲۸۷]]
# [[از کفم رها شد مهار دل]] –
# ترک چشمش ار فتنه کرد راست – [[آواز ابوعطا]] – [[۱۲۹۴ (هجری شمسی)|۱۲۹۴]]
# [[چه شورها که من به پا ز شاهناز میکنم]] – [[دستگاه شور]] – [[۱۲۹۵ (هجری شمسی)|۱۲۹۵]]
سطر ۳۴۵ ⟵ ۳۴۴:
[[رده:اهالی الموت]]
[[رده:اهالی قزوین]]
[[رده:
[[رده:درگذشتگان ۱۳۱۲]]
[[رده:درگذشتگان ۱۹۳۴ (میلادی)]]
سطر ۳۵۱ ⟵ ۳۵۰:
[[رده:زادگان ۱۸۸۲ (میلادی)]]
[[رده:شاعران اهل ایران]]
[[رده:
[[رده:شاعران فارسیزبان]]
[[رده:شاعران مرد اهل ایران]]
|