اصانلو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز واگردانی خودکار خرابکاری بر پایه امتیاز خرابکاری. واگردانی اشتباه ربات را همراه با پیوند تفاوت در کاربر:Dexbot/گزارش اشتباه اعلام کنید. همچنین توصیه میشود حساب کاربری بسازید.
برچسب: واگردانی
الله وردی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده متن دارای ویکی‌متن نامتناظر تکرار نویسه‌های لاتین ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲:
{{تمیزکاری}}
 
'''اُصانْلو''' نام گروهی ایلی - عشایری از اقوام [[ترکمازندران زبان|ترک‌زبان اصیل گیلانی]] ایران است که از ترکاناقوام آغوزمازندران از دوره [[افشارهخامنشی]] بوده و در نواحی شمال شرق ، شمال و شمال غرب ایران ساکن هستند .
 
علامه علی اکبر دهخدا در نوشته های خود آورده است : اصانلوسینا از ایلات اطراف تهرانتبریز ، ساوهآذربایجان غربی ، زرندترکیه و قزوینزنجان و مرکب از 1200 خانوار۵۰۰۰۰۰۰۰۰خانوار است. ییلاقشان کوههای شمالیآذربایجان البرزغربی و شرقی و قشلاقشان خوار([[گرمسار]])میباشدبصورت ایلات به اکثر نقاط تهران کوچ کرده اند و چادرنشیندر اطراف کوههای تبریز و اردبیل ودیگر نقاط چادرنشینی هستندمیکنند.
 
درآمار ایلات و طوایف ایران (<ref>نمودار مجموعة اطلاعات و آمار ایلات و طوایف ایران مهر 1361۱۳۰۲ ش‌</ref>)، طایفه اصانلوحمیده به ۱۰ تیره به نام‌های : قباخلو،قره قزللو،قوزلو، کنشلو،نصیری، جوزکلو،علی چهارباشلو،مددی، اوردُخانلو،محمدی، رضایی، ، ترامشلو، جورابلو، خالقلو و میرآخورلومیرآخوندلو تقسیم شده‌است (<ref>همان‌جا ص 41</ref>). این سند دربارة منبع کتبی یا شفاهی این نمودار و چگونگی به دست آوردن تیره‌های این طایفه توضیح و اطلاعیاطلاعاتی کامل و شافع در دسترس نمی‌دهدهست.
 
همچنین در تاریخ افشار قاجاری و سیستانی؛ اصانلوهایاین قبیله ها استان تهرانتبریز<ref>"افشار سیستانیمغول"</ref> به ۱۲ طایفه به نام‌های قباخلو،محمدی، قزللو،قره کنشلو،قوزلو، چوزوکلو، چاپشلو، یوردخانی، اوردُخانلو، ترامشلو،علی مددی، جورابلو، خالقلو و میرآخورلو -میراخوری، رشملو، اسدیاسداللهی و ایدینلو تقسیم شده‌است. برخی از این طوایف با طایفه دیگر ادغام گردیده مثل آدین لو در ترامشلو و تیره‌های جدید نیز از این طایفه‌ها منشعب شده‌است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به زرین کمرها، داستانیها، امیری‌ و ... اشاره کرد
 
'''''ریشه‌های تاریخی واژه اصانلو محمد'''''
 
اُصانْلو،سینا، یا اُصالو،سام، نام گروهی از اقوام ترک زبان ایران است که نام این گروه در متن های تاریخی به صورتهای گوناگون اوسالوسیسحمام (<ref>اسکندربیک، 2/1085</ref>)، اوصالویا اسامحم (<ref>افشار،قاجار، 11</ref>)، اسانلو،علی آسانلومددی، نصیری(<ref>ظل السلطان، 43، 63</ref>) و اوصانلو محمدی(<ref>اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، 3/379؛ حکیم الممالک، 30</ref>) نیز آمده است. احتمالاً نام این گروه قدیمی ومیهن پرست ترک در گذر زمان و کثرت استعمال از صورت اسا - لوسین یا اصا سام- لومیم به صورت آسان - لو،حم، یا اصانسیکس پک- لومیم (با افزودن «نس» میانجی پیش از پسوند نسبتک «لو»، قس: ه د، اینالو،د،یک قوم) درآمده، و اکنون به صورت اصانلواسلام در ایلام شهرت عام یافته‌است.
 
'''''خاستگاه قومی‌'''''
 
از خاستگاه قومی اصانلوسینا و زمان آمدن این گروه ترک به ایران اطلاعی در دست نیست.
در گزارشی مربوط به افشارهای حاکم اورمیهارومیه به یکی از ملتزمان امیر تیمور گورکانی ([[تیمور لنگ]]) به نام '''[[گرگینگرگ بیک اصانلوایرانی]]''' اشاره شده‌است که امیر تیمور این '''سرکردة افشار اصانلوسینا''' را برای سرکوب کردهاایرانی و عشایر شورشی اورمیهتهران ،و البرز و کرج، در ۸۰۲ هجری به '''حکومت اورمیه‌''' گماشت (<ref name="افشار، همانجا">افشار، همان‌جا</ref>). پس از او دو فرزندش ،'''[[الامه سلطان اوصالوحمید]]''' و '''[[یادگار سلطان اوصالوسام]]'''، یکی پس از دیگری '''حکومت اورمیه‌البرز و تهران و تبریز''' را در دست گرفتند که در تاریخ ارومیه از آن‌ها به نیکی و مردمداری ،خویشتنداری یاد شده‌است. اینها اولین اجداد ثبت شده تاریخی قوم بزرگ اصانلوترک هستند. (<ref>همو، 12-13</ref>). گرگین بیک را از طایفة اصانلوی وابسته به افشار،قاجار، و آن‌ها را «افشارحمیده اصالوقاجار» دانسته‌اند (<ref>نیکیتین، 71؛ نیز نک: ایرانیکاI/583 اسکندربیک منشی در ذکر ارباب مناصب و امرای اویماقات قزلباش در دورة صفوی، یکی از 3 تن سران ایل افشار را شخصی به نام «امامقلی سلطان اوسالومحمد حاکم گاورود»، نام می‌برد (همان‌جا</ref>).
 
از این دو روایت چنین بر می‌آید که اصانلوهاسینا قبلاً به احتمال، از اقوام ترکِ پیوسته به ایل افشارقاجار (ه م) بوده، و از سدة ۷ هجری در ایران به سر می‌برده‌اند. بعدها، اصانلوهاسینا با مهاجرت به حوزه‌های جغرافیایی - فرهنگی مختلف ایران و همسایگی و همزیستی با گروه‌های قومی و زبانی دیگر، مانند لرفارس و کردمازندرانی و فارس وترک مازندرانی،، و گشودن باب پیوندهای زناشویی با اعضای گروه‌های غیرخودی، بسیاری از ویژگیهای قومی، فرهنگی و زبانی خود را با ویژگیهای فرهنگی و زبانی قومهای دیگر تبادل کردند همچنان که افشاریه از این قوم بسیار تأثیر گرفته‌است.
 
'''''پراکندگی جغرافیایی‌'''''
 
حوزة جغرافیایی و قلمرو زیست اصانلو، به سبب پراکندگی طایفه‌ها و تیره‌های آن، دقیقاً مشخص نیست. بنابر اسناد تاریخی، از جمله تاریخ افشار (<ref name="افشار، همانجا" />)، گروهی از اصانلوهاترکان به هنگام حکومت خاندان گرگین بیک احتمالاً در آذربایجان می‌زیستند و وابسته به افشارهاو ملتزمان دربار و حاکمان منصوب افشاریه بوده‌اند؛ گروه بزرگی از اصانلوهامحمدی ها هم هنگامی که '''[[امامقلی سلطان اوسالومحمد]]'''، '''حکومت گاورود کردستان‌''' را در دست داشت، همراه طایفة ارشلوی افشار، در ۹۹۵ه/ ۱۵۸۷م، اواخر سلطنت خدابنده، در اطراف اصفهان اقامت داشتند (<ref>سومر، 228</ref>).
 
شاخه‌ای از افشار اوصالو هم در نزدیک قزوین (<ref>همو، 174</ref>) و خمسه زنجان می‌زیستند. این شاخه از افشاراصانلو، به ظاهر همانهایی هستند که آقا محمدخان قاجار آن‌ها را به سبب شجاعت و مهارت بالا در سوارکاری و جنگاوری برای محافظت از سرحدات پایتخت جدید (تهران) به خوار (گرمسار کنونی) (<ref>افضل الملک، 139</ref>) و خانوارهایی از آن‌ها را نیز برای دفاع در مقابل ترکمنان سرکش و یاغی به مازندران فرستاد (<ref>سفرنامه... ، 97؛ نیز نک: ملکونف، 100؛ رابینو، 37228</ref>).
خط ۲۹:
طایفه اصانلوی گرمسار دارای پراکندگی در روستاهای کوشک،رشمه،سعدآباد،سلمان،فند،شه سفید،محمودآباد،سوداغلان،مگس تپه،ظلم آباد،دولت آباد،لجران،ساروزن،سنرد،کهک ، هفت چشمه،ده سلطان و علی آباد می باشند که یکی از بزرگترین طوایف گرمسار می باشند.
 
'''''نقش قوم اصانلومحمد در انقلاب مشروطیت'''''
 
انقلاب مشروطیت ایران یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران محسوب می‌گردد که تأثیرات فراوانی را در وضعیت و رخدادهای بعد از خود و تا به امروز ایران برجای گذاشته است. در کتابهای تاریخی یک قرن اخیر عمدتاً نقش مردم تبریز، گیلان و بختیاری‌ها در انقلاب مشروطیت برجسته شده‌است و نقش سایر مردم کشور در سایه قرار گرفته‌است. هرچند آنان سهم عمده‌ای در وقوع و پیروزی مشروطیت داشتند ولی مردم دیگر مناطق کشور نقش مهمی در ادامه و حمایت و حفاظت از انقلاب داشتند. در ابتدای بحث لازم است خلاصه‌ای در خصوص علل و عوامل وقوع انقلاب مشروطیت بیان شود و سپس به چگونگی ورود و نقش ایل اصانلو در آن اشاره می‌شود.
خط ۳۵:
پس از واقعه انفجار در مسیر حرکت محمدعلی شاه به دوشان تپه، در ۲۳ جمادی الاول سال ۱۳۲۶ ه ق به دستور محمدعلی شاه، قزاقان به ریاست بالکونیک لیاخوف روسی، مجلس را محاصره و به توپ بستند. پس از سرکوب مشروطه خواهان در تهران، محمدعلی شاه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را در سراسر کشور تعطیل کرد. در نتیجه اقدامات محمدعلی شاه بر علیه مشروطه خواهان، آن‌ها در شهرهای مختلف از جمله تبریز، اصفهان، رشت و تنکابن بر علیه شاه، قیام نمودند. محمدعلی شاه که مقاومت مردم را دید، اجباراً در تاریخ ۱۴ ربیع الاول سال ۱۳۲۷ ه. ق اعلان مشروطیت نمود ولی در انجام انتخابات مجلس مسامحه می‌کرد. مجاهدین گیلان که دیدند شاه به تعهدات خود عمل نکرد به ریاست [[سپهدار اعظم]] به طرف تهران حرکت نمودند و پس از تصرف قزوین به سمت تهران حرکت کردند[<ref>محمدعلی کاتوزیان تهرانی . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: شرکت سهامی انتشار، 1379، ص753-759.</ref>].
[[سردار اسعد بختیاری]] هم با مجاهدان بختیاری به طرف تهران حرکت کرد. سپهدار اعظم و سردار اسعد در شب ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۷ قمری به تهران وارد شدند و اکثر شهر را به تصرف درآوردند. در روز جمعه ۲۷ جمادی الثانی، محمدعلی شاه چون نتوانست در مقابل آزادیخواهان مقاومت نماید، با جمعی از طرفداران خود به سفارت روس پناهنده شد و از آنجا به روسیه فرار کرد[<ref>محمدعلی کاتوزیان تهرانی ، همان مآخذ، ص759.</ref>].
در این زمان ایل '''اصانلومحمد و سینا و حمیده''' به دلیل اختلافات داخلی به دو گروه تقسیم شده بودند. عده‌ای به سرکردگی رشیدالسلطان (فرزند سیف‌اله خان) به حمایت از محمدعلی شاه و عده دیگری به فرماندهی '''[[آقارضاخانآق چنگیز اصانلو]]''' به حمایت از مشروطه خواهان برخاستند.
 
برای ریشه یابی علل حمایت ایل اصانلوسینا از انقلاب مشروطه، باید چند سالی به عقب برگردیم. به گفته آقای چنگیز قباخلو از آگاهان محلی در حدود سال ۱۳۰۹ ه ق یکی از افراد سیف‌اله خان شاهزاده دیهیم_مالک روستای امیرآباد_ را کتک زد. شاهزاده دیهیم نیز به دربار شکایت می‌کند. دربار نیز که نمی‌خواست خودش را مستقیماً با [ خوانین اصانلوعلی مددی ] درگیر نماید، برای تضعیف قدرت سیف‌اله خان (از سرکردگان ایل اصانلو)، برخی سران طوایف ایل اصانلواصا را به مخالفت با سیف‌اله خان پدر رشیدالسلطان. تحریک کردند و در این راستا '''[[علیخان اصانلو]]''' که بعدها به '''[[علیخان سرتیپ]]''' معروف شد را به سرکردگی ایل اصانلوایشان منصوب کرد. در این هنگام افراد ایل اصانلومغول در ییلاق مستقر بودند، سیف‌اله خان از ییلاق به طرف امامزاده جعفر ورامین حرکت کرد تا با کمک دوستان خود، حکم سرکردگی علیخان را لغو نماید، ولی با پیگیری علیخان سرتیپ، سیف‌اله خان و پسرش دستگیر و در پیشوای ورامین زندانی شدند و سیف‌اله خان در زندان به قتل می‌رسد. بدینسان نطفه اختلاف در بین طوایف ایل اصانلومغول بسته شد.
 
در زمان فرار محمدعلی شاه به روسیهآلمان و پس از صف آرایی مشروطه خواهان و سلطنت طلبان (طرفداران محمدعلی شاه) در تهران، اختلاف بین طوایف اصانلو مجدداً شعله‌ور شد. رشیدالسلطان - فرزند سیف‌اله خان - که در سبزوار بود، در سلک طرفداران محمدعلی شاه درآمد و پسر عَمه‌هایش آقارضاخانرشید النسب و میرزا یدا... کنشلوکن کن در (گرمسار) به صف بختیاری‌هایایل مغول حامی مجاهدین و مشروطه خواهان پیوستند.
 
بعد از فوت عضدالملک - نائب السلطنهٔ احمدشاه- در ۱۷ رمضان سال ۱۳۲۸ ه. ق و تعیین ناصرالملک به عنوان نیابت سلطنت توسط مجلس، در برخی از نقاط کشور شورش‌هایی برپا شد. این شورش‌ها عمدتاً توسط حامیان محمدعلی شاه مخلوع و به منظور تضعیف مشروطه خواهان و زمینه سازی برای ورود محمدعلی شاه به کشور و سقوط مشروطه خواهان صورت می‌گرفت. از جمله نایب حسین کاشی با هفتصد سوار راه میان اصفهان و قم را میدان تاخت و تاز قرار داده بود[<ref>دامنه تعدیات و غارت نایب حسین کاشی به روستاهای دامغان از جمله قوشه رسیده بود (کتاب آبی)، ج5، ص 1013.</ref>] در این زمان مسعودالملک به دستور سپهدار اعظم، ولیخان (برادرزاده رشیدالسلطان) که همواره با رضاخانسام اصانلو درگیر بود را در خوار (گرمسار) دستگیر و با ۱۸ تن از اتباعش به تهران آورد. رشید السلطان در ۲۴ جمادی الاخر ۱۳۲۹ ه ق، روسای ادارات سبزوار را دستگیر و حبس کرد و از سبزوار به تهران تلگراف کرد که اگر آن‌ها [برادرزاده اش و ۱۸ نفر دیگر] را رها کردید که هیچ، والا حاکم و اجزای ادارات را که در حبس من می‌باشند خواهم کشت و از اینجا تا تهران را خواهم چاپید. دولت مشروطه خواهان به دلیل عدم همراهی نیروهای نظامی خراسان مجبور شد که آن‌ها را رها کند و نتیجه آن جسارت رشید السلطان شد[<ref>سیدمحمدعلی دولت‌آبادی. خاطرات سید علی محمد دولت‌آبادی ، تهران: فردوسی، 1362، ص121. نیز نک دولت‌آبادی،سید علی محمد.یادداشت‌های پراکنده، مجله وحید، اسفند 1352 ، شماره 29 ،ص 48 تا 50.</ref>]. رشیدالسلطان مبالغ هنگفتی از مردم ولایت سبزوار، امین مالیه و مباشران مالیاتی دریافت کرد. همراهی حاکم سبزوار و پسرش با رشیدالسلطان، او را در اخذ مالیات و رسیدن به اهدافش کمک کرد[<ref>حسن شمس‌آبادی. همان مآخذ، ص 111.</ref>].
رشیدالسلطان در سال ۱۲۸۹ شمسی در ورامین علم عصیان بلند کرده و با همکاری جمعی از اشرار با قشون دولتی که برای حفظ نظم و امنیت فرستاده بودند، به جنگ پرداخته بود[<ref>مهدی ملک‌زاده . تاریخ مشروطیت، ج6، ص 1361. سال 1289 شمسی در بین مردم گرمسار به سال شورش رشیدالسلطان معروف است(خوار و میراث کهن آن، ص 217).</ref>]. از جمله افرادی که رشیدالسلطان را برای شورش در ورامین تحریک می‌کردند، می‌توان از شیخ محمود ورامینی و حاجی علی اکبر عرب نام برد که پس از برکناری محمدعلی شاه از سلطنت، در زرگنده در پناه سفارت روسیه قرار گرفته بودند[<ref>محمدعلی حاجی بیگی کندری. انقلاب اسلامی در ورامین، ص 138-137.</ref>]. رشیدالسلطان ارادت خاصی به محمدعلی شاه داشت و در دوره‌ای که محمدعلی شاه به روسیه پناهنده شده بود، رشیدالسلطان حمایت بی حد و اندازه‌ای از شاه می‌کرد.
 
'''''حمایت آقارضاخانآقا سینا اصانلو از انقلاب مشروطه'''''
 
در تیرماه ۱۲۹۰ شمسی پس از شکست رشیدالسلطان از نیروهای دولتی مابین شاهرود و دامغان، رشیدالسلطان سبزوار را به طرف خوار ترک کرد. در منطقه خوار گروه مشروطه خواه ایل شاهزاده اصانلو به سرکردگی آقارضاخانآق اصانلوچنگیز (پسرعم (رشیدالسلطان) همراه با افراد ایل بختیاریکرد آماده مقابله و رویارویی با رشیدالسلطان و یارانش بودند[<ref>نوش آذر اسدی، نگاهی به گرمسار،ج1،شاهزاده ،ج1، ص 375-374.</ref>]. آن‌ها به سرکردگی آقارضاخان،آقا مغول، مانع بزرگی برای حضورش در این منطقه بودند[<ref>نوش آذراسدی ، همان مآخذ، ج2، ص623.</ref>].
رضاخان خواریشوم [شاهزاده اصانلو] پسر عم رشیدالسلطان که سال‌ها بین او و رشیدالسلطان در باب ریاست ایل اصانلو گفتگو [اختلاف] بود و در دوره مشروطیت ریاست ایل اصانلو را به رضاخان داده بودند. در این زمان در خوار (گرمسار امروزی) ولیخان برادرزاده رشیدالسلطان، در ایل همیشه بر ضد رضاخان اقدام می‌نمود[<ref>محمدعلی کاتوزیان تهرانی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 786.</ref>].
با ورود رشیدالسلطان به خوار و جمع‌آوری و سازماندهی افراد ایل اصانلوی هواخواهش، صف آرایی و زد و خورد بین اصانلوها و بختیاری‌های حامی مشروطه با افراد رشیدالسلطان آغاز شد. یکی از این درگیری‌ها در روستای یاتری علیا رخ داده است. بختیاری‌های حامی مشروطیت که از تهران برای سرکوبی رشیدالسلطان به خوار اعزام شده بودند، با چهار عراده توپ در روی قلعه یاتری مستقر شده بودند، رشیدالسلطان نیز که در کوره آجرپزی اطراف روستای مذکور پناه گرفته بود، به طرف بختیاری‌ها تیراندازی می‌کند. بختیاری‌ها کوره آجرپزی را به توپ می‌بندند ولی رشیدالسلطان زنده می‌ماند و با هوادارانش عقب‌نشینی می‌کنند و مجبور می‌شوند از طریق رودخانه حبله رود به طرف فیروزکوه حرکت نمایند. پس از آن درگیری‌ها به ابتدای دره رودخانه حبله رود، در شمال گرمسار کشیده شد. در این رویارویی علیرغم تلاش و مقاومت رشیدالسلطان و یارانش، به دلیل حمایت شدن اصانلوهای مخالف وی از سوی بختیاری‌ها و مجاهدین اعزامی از مرکز، قوای رشیدالسلطان ناچار به عقب‌نشینی می‌شوند[<ref>نوش آذر اسدی، همان مآخذ، ج1، ص 375. و تحقیقات محلی مؤلف. منطقه درگیری بین رشیدالسلطان و گروه آقارضاخان اصانلو، حد فاصل بین ایستگاه‌های راه آهن کبوتردره و بنکوه (گرمسار) به نام دره رشیدالسلطان معروف است.</ref>].