کوری (رمان): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
NoWings (بحث | مشارکت‌ها)
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: دکتر⟸پزشک
Hamin hv (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏خلاصهٔ رمان: اشتباهات اصلاح شد
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
خط ۳۴:
داستان از ترافیکِ یک چهارراه آغاز می‌شود. رانندهٔ اتومبیلی به‌ناگاه دچار کوری می‌گردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشم‌پزشک‌اند، دچار کوری می‌شوند. پزشک با معاینهٔ چشم آن‌ها درمی‌یابد که چشم این افراد به‌طور کامل سالم است، اما آن‌ها هیچ‌چیز نمی‌بینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همه‌چیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید می‌شوند.
 
پزشک می‌فهمد که این، نوعی کوری است که به چشم ارتباطی پیدا نمی‌کند. از طرف دولت، تمامی افراد نابینا جمع‌آوری و در یک [[آسایشگاه]] اسکان داده می‌شوند. پزشک نیز خود دچار این بیماری می‌شود. پلیس برای جلوگیری از شیوع بیماری، پزشک را نیز روانهٔ آسایشگاه می‌کند. همسر پزشک نیز به دروغ اذعان به کوری می‌کند تا بتواند در کنار شوهرش باشد. آن‌ها به آسایشگاه یادشده برده می‌شوند. در آن آسایشگاه تمامی افراد نابینا هستند. نیروهای امنیتی برای افراد غذا تهیه می‌کنند، اما برای عدم سرایت کوری به آنها، تنها غذاها را تا دربِ ورودی آسایشگاه حمل می‌کنند. نابینایان برای تقسیم غذا با هم درگیر می‌شوند. کم‌کم خوی حیوانیِ افراد در این وضعیت فلاکت‌باراسف بار بروز می‌کند. کثافت، فحشا و… آسایشگاه را فرا می‌گیرد. عده‌ای از کورها، تحویل غذا را به‌دست می‌گیرند و غذا را به افراد دیگری می‌فروشند. کورها، برای زنده ماندن، از تمامی چیزهای باارزشِ خود می‌گذرند تا به جایی می‌رسد که افراد زورگیر از کورها زن‌هایشان را طلب می‌کنند. درنهایت، کورها راضی می‌شوند تا زنان خود را برای به‌دست آوردن خوراک به آن‌ها بفروشند.
 
همسر پزشک، که نابینا نشده، شاهد تمامی این مسائل است. زن پزشک عاشقانه سعی در بهبود وضعیت هر یک از افراد می‌کند، اما به‌هیچ‌عنوان اجازه نمی‌دهد کسی از نابینا نبودن او اطلاعی به‌دست آورَد.