اواودوسئوس در جنگ [[تروآ]] به همراه [[آشیل]] به آسیا آمد و در جریان فتح شهر مذکور هنگامی که [[یونانیان]] امیدی به پیروزی نداشتند اسبی چوبین ساخت و به همراه تعدادی از سربازان خود در اسب پنهان شد. ارتش یونان وانمود کرد که شکست خود را قبول کرده و اسب را به عنوان هدیه به مردم تروا پیشکش میکند. تروائیانترواییان متوجهٔ حیلهٔ دشمن خود نشدند و اسب را وارد شهر کردند و به جشن و پای کوبی پرداختند. نیمه شب هنگام زمانی که تروائیانترواییان مست و مدهوش به خواب رفته بودند، اودیسئوساودوسئوس به همراه یاران خود از اسب بیرون آمد و دروازههای شهر را گشود و ارتش یونان وارد شهر شد. آن شب یونانیان بسیاری از مردم تروا را کشتند و شهر را غارت کردندکردند، اما اتفاقی که در آن شب زندگی اودیسئوساودوسئوس را دگرگون کرد، این بود که وی به تاراج معبد [[پوزئیدون]] ([[نپتون]] رمی) پرداخت و مجسمهٔ او را شکست، [[کاهنه]]ی معبد، [[کاساندرا]] در اثربراثر این کار اودیسئوساودوسئوس را نفرین کرد، و از خدایان خواست تا او را آواره کنند و همچنینچنین هم شد.
اواودوسئوس ده سال راه خود را در دریا گم کرد و دچار انواع بلایا شد. در سیسیل [[سیکلوپ|سیکلوپیا]] (پسر پوزئیدون{{مدرک}}) غول یک چشم [[پولیفموس]]، اودیسئوساودوسئوس را در غار خود زندانی میکند و همراهان او را میخورد و اودیسئوساودوسئوس با شرابی که همراه دارد سیکلوپ را مست و با هیزم برافروخته چشم او را کور میکند و فردا صبح در حالی که زیر شکم قوچ سیکلوپ پنهان شده فرار میکند. اودیسئوساودوسئوس با رسیدن به جزیره [[کورفو]]، مورد پذیرایی این مردمان قرار میگیرد و با کشتی که در اختیار او میگذارند عازم ایتاکا میشود. اما [[پوزئیدون]] این کشتی را تبدیل به سنگ میسازد و اطراف کورفو را با کوهی محصور میکند. کشتی اودیسئوساودوسئوس در توفانطوفان درهم میشکند. در این سرگردانیها با دو نمف ازدواج میکند و بسیاری از درونمایههای سفر او برگرفته از سفر [[آرگوناتها]] و در بردارندهدربردارنده اطلاعاتی در مورددرمورد دریا و به ویژه مدیترانه غربی و منطقهای است که یونانیان از سده هشتم در آن جا خواستهای بسیار داشتند. هومر در کتاب اودیسه،اودیسه این بلایا را به طور مفصلتفصیل توضیحشرح می دهد.