سنچولی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Sanchooli (بحث | مشارکت‌ها)
جز تغییرات Saadatieathar به نسخهٔ 6432760 Huji واگردانده شد.
خط ۳:
== تاریخچه ==
 
از این طایفه شجره‌نامه مکتوب و مستندی در دست نمی‌باشد، بلکه اطلاعات بصورت سینه به سینه به نسل فعلی انتقال یافته‌است.این طایفه خود را از اعقاب [[سلجوقیان]] می‌شمارند و عقیده دارند که زادگاه اولیه اجدادشان جلگه سلجوقیان است و جای این جلگه را پایین تر از [[خواف]] که توابع [[تربت جام]] کنونی است، مشخص می‌کنند.
معنی واژه سنجولی:دراین باره تفاسیر زیادی آمده :سند جلی (سیک چلی)چون از طوایفی بودن که پس از حمله اعراب به سیستان به کیش اسلام نگرویدن وترک وطن را برتغییر کیش ترجیح دادن به سند آن روز گار مهاجرت کردن در داستانها وآثار بجاماند از اینان این جریان موجود است .(کیش آنان زردشتی بوده)سند چلی ازدوبخش تشکیل شد سند وچلی .سند چون به سند مهاجرت کردند (ویا سیک چون به سند که کیششان سیک بوده رفتند)وچلی که در لغت به معنای مهاجر و چادرنشین است نزدیکترین تفسیر است که در گذشت سالیان دراز ازسندچلی به سنچولی تغییر می یابد.واز ساکنان زابلستان ان روزگار می باشندوآن گونه که نقل شده به کشاورزی ودامداری مشغول بودند وبخاطرجنگ جویی ومهارت در مبارزه وایستیل خاص خود همیشه مورد توجه حکام دوران خود بودند ونقل شده حتی در دوران مهاجرت خود گاهی به راه زنی وتاخت وتازمشغول بوده اند.وقبل وبعد ازمهاجرت بوداند حکامی از این خاندان مثلا میرچکرخان که تا بلوچستان پاکستان امروزی زیر نظرش بوده ونیاد خان و کریم خیرالله وسایرافرادی که می شود از آنها نام برد .وپس در دوران سلجوقان به زادگاه خود باز گشتند ومورد استقبال حکومت وقت قرار گرفتند.وپس از مدتی به دلایلی قدرت ونفوز آنها در منطقه کاهش چشم گیری پیدا می کند.شجره کتبی موجود بود که گویا بدلیل آتش سوزی از بین رفته وفقط اسامی اجداد این خاندان در خاطر بزرگان باقی می ماند و دوباره باز نویسی شده است .این طایفه طی شرایت خاصی برای مدت نامشخصی در جلگه سلجوقیان به سر می برداند. جایگاه این جلگه پایین تراز خواف که توابع تربت جام کنونی است مشخص شده .گویا این مدت از شواهد موجود زیاد نبوده زیرا:
 
طبق روایت قومی یک رخداد عشقی سبب می‌شود که جد بزرگ آنها به نام «رئیس» بیگی با وجود داشتن دو زن که هر دو دختر عموهای وی بودند ترک آندیاردیار نموده وبه [[زابل]] سرزمین مادری کوچ می کند و در آنجا با دختری که در اصل [[سیستان|سیستانی]] بوده ازدواج می کندآشناشود. پدر دختر با ازدواج وی و دخترش روی خوش نشان نمی‌دهد و سر سختانه به مخالفت بر می‌خیزد اما رئیس بیگی با پا فشاری و لجاجت بسیار علیرغم این مخالفت با دختر ازدواج می‌کند و در محل [[سنگل]] یا[[سرسنگ]] کنونی که در جنوب غربی [[کوه خواجه]] [[زابل]] واقع است به کار دامداری مشغول می‌گردد.
 
در شرح این ماجرا، سالمندان طایفه همراهانی برای رئیس بیگی ذکر می‌کنند که پسر عموها و وابستگان وی هستند.[[حسین بر]]، سنگ بر، نارو، اختاد محمد، سمسولی و محمد حسنی، شش تن از کسانی بودندکه با رئیس بیگی به [[سیستان]] آمدند.(که نشان میدهد این کوچ وبازگشت برای آنها مهم بوده است ونه به دلیل معشوق رییس بیگ)
 
فرزندان [[حسین بر]] و سنگ بر امروزه به نام [[ریگی]] موسوم اند و یا در طایفه [[ریگی]] ادغام شده‌اند.از نارو، [[نارویی]]‌ها و از[[سمسولی]]، [[ساسولی]]‌ها پدید آمدند فرزندان اختاد محمد فعلاً در [[گرگان]] ساکن هستند و از محمد حسنی که در آن زمان سردار سپاه یکی از حکام [[شیراز]] و با خواهررئیس بیگی ازدواج کرده بود [[براهویی]]‌های زیر کاری باقی مانده‌اند.
در این داستان قومی ،رئیس بیگی مرد مقتدری است که در حاشیه کار [[دامداری]] موفق به ساختن قلعه مستحکمی(ارگ) در جنوب غربی [[کوه خواجه]] می‌شود که قلعه کوه(ارگی که برروی بلندی قرار دارد) در خاطره‌ها باقی مانده‌است..(ارنست هرتسفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.)
 
 
در این داستان قومی ،رئیسطایفه، رئیس بیگی مرد مقتدری است که در حاشیه کار [[دامداری]] موفق به ساختن قلعه مستحکمی(ارگ) در جنوب غربی [[کوه خواجه]] می‌شود که قلعه کوه(ارگی که برروی بلندی قرار دارد) در خاطره‌ها باقی مانده‌است..(ارنست هرتسفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.)
 
ظاهراً پس از ساختن این قلعه‌است که بین ملک کیانی و رئیس بیگی رقابت و در گیری ایجاد می‌شود و کار به محاصره و گرفتن ارگ(قلعه) می‌انجامد.
خط ۱۹:
این پیشنهاد که در واقع نوعی تحقیر و تمسخر به حساب می‌آید و کیانی را مصمم به تسخیر قلعه و تادیب رئیس بیگی می‌کند. اما چون تسخیر قلعه امری مشکل بود، پدر زن رئیس بیگی که کینه ازدواج اجباری دخترش را از یاد نبرده بود دست به کار شده با جمعی از مردان ملک کیانی به هیئت و شکل صیاد و ظاهراً برای فروش پرندگان دریایی به نام «قلک» به پشت دروازه آمده و چون دروازه گشوده شد با تفنگ‌های فیتیله‌ای قلعه را تصرف کردند.
 
تصرف ارگ به قیمت جدائی رئیس بیگی از همسرش تمام شد و پسر خود را که محمد قاسم نام داشت از این زن گرفت .
رییس بیگ موفق به باز پس گرفتن ارک میشود.تصرف ارگ به قیمت جدائی رئیس بیگی از همسرش تمام شد و پسر خود را که محمد قاسم نام داشت از این زن گرفت .محمدقاسم دارای فرزندانی می شود که آنها را مدقاسم می خوانند.طایفه محمد قاسمی که در واقع اصلتن سنچولی اصل هستند درآن زمان باهم زندگی می کردند وهنوزهم روابط مستحکمی بینشان برقرار است .واز این خاندان افراد به نامی وجودشته است .از جنگ جویان مدقاسم این گونه توصیف شده که استیل خواص خود راداشتند وسر خود رامی تراشیدند وبه گرگون مدقاسم معروف بودندواز شمشیری استفاده می کردند که گویا نوع انحنای آن با انحنای دیگر شمشیر ها فرق می کرده(جهت کارایی بیشتر شمشیر) وشمشیرشان کج مدقاسم معروف بوده در زابل شهره وبنام بوده اند.این طایفه درشت هیکل و رنگ پوست گندمی ،ستیزه جو،قالبا با ابری پیوسته اند.
عده ای از سنچولی‌ها که طایفه خود را از باز ماندگان بلا فصل سلجوقیان می‌دانند که پس از ورود به [[ایران]] در دو ناحیه [[خراسان]] و [[کرمان]] متمرکز می‌شوند که طایفه مذکور از بازماندگان [[سلاجقه]] [[کرمان]] هستندودچار اشتباه شده اندزیراهمان گونه که گفته شد نژادشان از سلجوقیان ترک تبار نبوده ونیست.متأسفانه در این گونه تاریخ ها بسیار بچشم می خورد که اقوامی ریشه خودرا به اشخاصی میرسانند که در واقعیت این چنین نبوده.
 
عده ای از سنچولی‌ها که طایفه خود را از باز ماندگان بلا فصل سلجوقیان می‌دانند که پس از ورود به [[ایران]] در دو ناحیه [[خراسان]] و [[کرمان]] متمرکز می‌شوند که طایفه مذکور از بازماندگان [[سلاجقه]] [[کرمان]] هستندودچار اشتباه شده اندزیراهمان گونه که گفته شد نژادشان از سلجوقیان ترک تبار نبوده ونیستهستند.متأسفانه در این گونه تاریخ ها بسیار بچشم می خورد که اقوامی ریشه خودرا به اشخاصی میرسانند که در واقعیت این چنین نبوده.
با توجه به تشابه سازمان دهی قومی دو طایفه سنچولی و [[جهان تیغ]] که هر دو دارای امیر و سر کرده‌ای به نام دهباشی بوده‌اند و نظر به خصلت ستیزه جوئی مشترک آنها، تردیدی وجود ندارد که هر دو طایفه از همان جنگ جویانی بوده‌اند که ملوک کیانی [[سیستان]] به خاطر طوایف سیستانی که مورد هجوم و تجاوز بیگانگان قرارگرفته بودند، ناگزیر دوباره به [[سیستان]] دعوتشان می نمایند و از وجودشان در جنگ‌ها و یا دفاع از موقعیت خویش استفاده کنند.
وشایان ذکر است که ازسایر طوایف به این طایفه ملحق شداند ودر حال حاض هموطنانی بانام سنچولی هستند که هیچ نسبت ریشه ای نژادی با این خاندان ندارند.این گونه ملحق شدن ها به سایر طوایف بزرگ هم بوده است.
 
با توجه به تشابه سازمان دهی قومی دو طایفه سنچولی و [[جهان تیغ]] که هر دو دارای امیر و سر کرده‌ای به نام دهباشی بوده‌اند و نظر به خصلت ستیزه جوئی مشترک آنها، تردیدی وجود ندارد که هر دو طایفه از همان جنگ جویانی بوده‌اند که ملوک کیانی [[سیستان]] به خاطر طوایف سیستانی که مورد هجوم و تجاوز بیگانگان قرارگرفته بودند، ناگزیر دوباره به [[سیستان]] دعوتشان میدعوت نمایند و از وجودشان در جنگ‌ها و یا دفاع از موقعیت خویش استفاده کنند.
[[File:Sodayef-sancholi.jpg|thumb|;صديف سنچولي]]
 
طایفه محدقاسمی که درواقع فرزندان محمد قاسم هستند.چند تیره شداندکه البته اکثرأ باهم متحدبود وهستند.
این موضوع را جی .پی.تیت به عنوان دلیل مهاجرت برخی از طوایف غیر بومی به سیستان ذکر کرده‌است.
طایفه وطن دوست وابوزری که در واقع محمد قاسمی هستند واز نژاد فرزندان کریم خیر الله میباشند.از گلزار کریم (وطن دوست)واز حسن کریم (ابوزری)بوجودامده .زیرا گلزاروبرادرانش همراه بامادرخود پس ازمرگ پدردرکودکی بنا به دلایلی ازسیستان به سرخس امروزی مهاجرت کردند مانند سایر طوایف.گویا پس از مشخص شدن مرزهای ایران اینان آنسوی مرز در ترکنستان امروزی ماننده بودنداند. گلزار یک چشم خودراازدست داده بوده وبه گلزار کور معروف بود است.
 
در اثر از نظر اسمی یا از نظر محل سکونت سنچولی‌های [[سیستان]] به پنج تیره(شاخه) زیر تقسیم می‌شوند :
دلیل یا سند روشنی برای ریشه نژادی سنچولی هااز تیرهای موجود در جلگهٔ سلجوقی که امروزه به نام‌های [[سنگچولی]]، [[سلجوقی]]، [[تقدیسی]]، [[اسکندری]] و [[تیموری]] در پایین [[خواف]] زندگی می‌کند وجود ندارد. بنابر این پذیرفتن این قضیه که ریشه نژادی سنچولی‌ها از [[سلاجقه]] [[کرمان]] بدانیم چندان نامعقول به نظر نمی‌رسد.
 
این مطلبی است که در گفتار برخی از معمرین مطلع قوم نیز مورد تایید قرار می‌گیرد.
 
با این حساب تردیدی باقی نمی‌ماند که حرکت قومی و جمعی تیره‌ای از سلاجقه کرمان در یک دوره ناامن به جانب خراسان که از طریق سیستان صورت گرفته‌است سبب شده تا جمعی در سیستان باقی بمانند و دیگران به راه خود ادامه دهند تا در محل جلگه [[سلجوقیان]] با رفاه بیشتر روزگار بگذرانند.
 
== تیره‌های طایفه ==
* امروزه از نوادگان رئیس بیگی تیرهای خوشداد، حسین اختاد(خداداد) یا حسین دینار، صدیف و محمد قاسمی و رضایی وجود دارند.
 
در اثر از نظر اسمی یا از نظر محل سکونت سنچولی‌های [[سیستان]] به پنج تیره(شاخه) زیر تقسیم می‌شوند :
# تیره سیک (سیک چولی یا سنچولی) ساکنین طلایی [[زابل]]
# تیره ملک جعفری‌ها ساکنین ده سنچولی شیب آب تا منطقهٔ [[میان کنگی]] [[زابل]]
# تیره سرگل ساکنین قریه گوری و توابع [[سیستان]]
# تیره دو کله که قومیت با صدیف دارند در [[میان کنگی]] و برخی از جاهای دیگر [[سیستان]] پراکنده‌اند.
# تیره رضایی که قبلاً در قریه ریگ آب زابل و بعد از آن درشهر[[زابل]]، [[زاهدان]]، [[شهرستان سرخس]] و نواحی شمالی ایران (ترکمن صحرا) نقل مکان نموده‌اند.
#
 
== جستارهای وابسته ==
* '''[[سنچولی (روستا)|روستای سنچولی]]'''، از توابع [[شهرستان زهک]] در استان [[سیستان و بلوچستان]].