ریشهشناسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰:
(رفرانس Max Müller, subtitle:Aryanism, From Wikipedia ).برای نمونه پدرخدای هندواروپایی را به نامهای گوناگون زئوس، ژوپیتر، دیائوس پیتا پدیدار میگردد. از دید مولر همهٔ این نامها به یک نام میرسید؛ دیائوس؛ که از آن هم معنای درخشندگی یا درخشان برمیآید. از این نام نامهای دیگر دوا، دئوس، تئوس، زئوس و ژوپیتر برمیآید که همگی از ساختار نخستین دئوسپاتر جداشدهاند. در این راه تشبیهات و کنایهها دارای شخصیت و جاندار میشوند( رفراتس :ماکس مولر:از ویکیپدیا).در مورد ربشه شناسی واژ گان مشترک زبان های اریایی مثال عای متعددی وجود دارد که یه چند مورد اشاره می شود:
. مثال1- واژ ه(واژ=واگ=گقتن و حرف زدن) با (VOICE) و (VOC :VOCAL) مشترک است ودر این زبان ها برای گفتکو و صحبت وحرف زدن بکار می رود2- ریشه واژ ه بازار: از واژار است که از دو بخش (واژ یا واگ به معنی گفتن و صحبت کردن) و (ار) که پسوند مکان است درست شده و حرف( ب) به حرف (و -واو-) تبدل شده و بازار به معنی محل گفتگو و( چانه زنی) به معنی امروز در آمده وبه انگلیسی رفته بصورت (BAZAR)استفاده می شود.وازه زرد گون به زبان انگلیسی رفته و زیرکونیوم(ZIRCONIUM) شده است و بسیاری از وازه های دیگر. همچنین از زبان انگلیسی واژ ه های(UK BAND)از طریق مرسوله هایی که از انگلستان به پالایشگاه ابادان می رفته وروی بسته بندی انها واژ ه مذکور نوشته شده بوده واژه اکبند در فارسی ساخته شده که معنی نو و تازه از کارخانه در امده می دهد-(رفرانس: فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی ویکیپدیا).یکی از نتایج این پژوهشها این بود که در پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح در منطقهای میان جنوب روسیه در شرق رود دنیپر و شمال قفقاز و غرب کوههای اورال قونی زندگی میکردهاند که بعدها به سرزمینهایی از هند تا اروپا مهاجرت کردهاند. چون این قوم منشأ زبانهای رایج در هند و اروپا بوده زبان این قوم و خود این قوم «هند و اروپایی» نامیده شد. <ref>ابوالقاسمی م. ریشهشناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپچهارم. ۱۳۸۹. ص ۱۱</ref>.ئر موردربشه واژ گان پارسی در زبان تازی و امگلیسی بررسی عای وسیعی انجام شده که به چند مورد اشاره می گردد:لازم به ذکر است که زبان شناسان در ریشهشناسی واژگان به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دورههای مختلف تاریخی میپردازند و تغییرات واژگان را در انتقال شفاهی و کتبی از یک زبان به زبان دیگر بررسی میکنند. زیرا تاثیر زبان ها متقابل است .چرا زبان فارسی و عربی بر هم تاثیر گذاشتهاند زیرا عرب ها حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دوره ی انقلاب مشروطه متنهای مهم به زبان عربی شبیه به فارسی نوشته میشد و از سوی دیگر ایرانیانی در ایجاد و ساختار زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها "معربات" یعنی عربی شده ها میگویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشه ی اینگونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی واژگان بیگانه به طور کامل برهم ریخته میشود نمیتوان به سادگی اینگونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته میشود حدود ۵ هزار واژه ی معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافتهاست. از جمله ی آنها بنفسج (از بنفشه)، جص، مجصص و مشتقات آن (از گچ) و اساطیر و اسطوره از(stori) لاتین و خارطة و خوارط(نقشه و نقشه ها) از( carta)لاتین و منهی عنه و نهی از نه no فارسی و سانسکریت. در کتاب "الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه" حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان فارسی به عربی راه یافته اندرا به همراه توضیحات برای هر کلمه آوردهاست. قبلا نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژههای فارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه فارسی را توضیح دادهاست. (رفرانس فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی :ویکیپدیا). فارسی به روشهای مختلفی بر عربی تاثیر گذاشتهاست و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قاره هند منقل کردهاست. زبان عربی اشتقاقی و قالبی است، عربزبانان از قالبهای "افعال"، تفعیل، مفاعله، استفعال و.... بهره میبرند و با ریختن ریشه واژه در این قالبها که «باب» یا قالب نامیده میشوند، واژه میسازند. در عربی همین روش را برای ریشههای واژههای پارسی هم به کار میبرند. برای نمونه از واژه فارسی زمان، مشتقهایی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شدهاست که شناسایی ریشه آن را دشوار میکند. . یا مثلا واژه کادیک بصورت قاضی معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و ... ساخته شدهاست. نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. به باور برخی زبانشناسان، عربها «ماه رخ» پارسی (که شکلهای گوناگون ماه در هر روز را نشان میدهد) را، ماروخ گفتهاند و از آن مورخ و تاریخ را برگرفتهاند . اما نظر غالب زبانشناسان معاصر این است که «مورَخ» اسم مفعول و مورخ با کسر "ر" اسم فاعل از تاریخ است و خود تاریخ را عربی شده"تاریک" است. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجله "الدراساتُ الأدبیّة » بهار و تابستان ۱۳۴۳.دیدگاههای مختلف را در مورد واژه تاریخ آورده شده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربی شده از "ماه رخ" و یا "تاریک" را بررسی نمودهاست. و نتیجه گیری نموده که معرب شده از تاریک به منطق نزدیک تر است.
واژههایی مانند برنامه (برنامج)،طازج= تازه، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کله- کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین،سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژه خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش)، تاج و تاجر از پارسی گرفته شدهاند. در اشعار شاعران جاهلی، واژههای فارسیِ: انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیهسنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شدهاست. به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست .که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگگل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید) . از دیگر واژهههایی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد .. در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالبهای عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافتهاند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و مکلا از کلاه ..... و ... زبانهای گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفتهاند که در مورد عربی بدلیل ماهیت صرفی و قالبهای متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و بدلیل ذوب شدن مفردات در قالبها و صیغهها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت میشود. زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که که تقریبا عموم واژگان وام گرفته را میتواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد بویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفتهاست مانند : صالح – کاذب – مشرک – کافر و -عذاب ....بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم میشود بطور نمونه تقریبا بندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی - کم (چن؟چند؟) – جص ( گچ) – رباط – بیان - نور- عجم- دار الاخره ، تکدی ، رجس ، نجس و یا باکره ( پاکیزه) ترجمان تردید کردهاست اما در حقیقت همه اینگونه کلمات یا بطور کامل فارسی هستند و یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و ...... از آن ساخته شدهاست. نظر عربی شده " نگر" است انظر- نظر ینظر منظر و .... از آن ساخته شدهاست . خیمه از واژهپهلوی گومه و کیمه( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شدهاست در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه کیک(گعک) بالکن – بنانا ( موز) بانک که هر سه ریشه فارسی دارند. (رفرانس: ویکیپدیا :فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی) .
فارسی و انگلیسی به عنوان دو زبان هندواروپایی واژگان زیادی از زبان نیاهندواروپایی به ارث بردهاند. بسیاری از این واژگان مشابه شکل مشابهی نیز دارند. برای مثال: فارسی (مادَر) و انگلیسی (مادِر)، فارسی (پدَر) و انگلیسی (فادِر)، فارسی (بَرادَر) و فارسی (مادَر) و انگلیسی (مادِر)، انگلیسی (بِرادِر)، فارسی (خواهَر) و انگلیسی (سیستِر)، فارسی (نام) و انگلیسی (نِیم). اما موضوع این مقاله فقط وامواژههایی است که از فارسی به انگلیسی وارد شدهاند. چه به طور مستقیم و چه، معمولاً، از طریق یک یا چند زبان واسط.
|