واسیلی کاندینسکی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ابرابزار |
|||
خط ۱۹:
|}
'''واسیلی واسیلیویچ کاندینسکی''' {{به روسی|Васи́лий Васи́льевич Канди́нский}} {{رچ}} ([[۱۶ دسامبر]] [[۱۸۶۶ (میلادی)|۱۸۶۶]] - [[۱۳ دسامبر]] [[۱۹۴۴ (میلادی)|۱۹۴۴]]) یک [[نقاشی|نقاش]] و نظریهپرداز [[هنر|هنری]] [[روسیه|روس]] بود. از آنجا که او نخستین نقاشیهای [[مدرن]] [[هنر انتزاعی|اِنتزاعی]] را خلق کردهاست، یکی از معروفترین و اثرگذارترین هنرمندان [[سده بیستم]] بهشمار میآید.
== زندگی ==
'''واسیلی کاندینسکی در سال ۱۸۶۶ در [[مسکو]] متولد شد. او در سال ۱۸۹۶ برای تحیل هنر در مونیخ، مسکو را ترک کرد. وی با خود تأثیراتی از مکتب هنری روسیهٔ آن زمان به همراه آورد که مهم ترین آنها عبارتند از شمایلهای مذهبی بومی و رنگهای تند و احساس انگیز مختص هنر محلی روسیه'''.
علاقهٔ او به فرهنگ عامه وقتی در سال ۱۹۰۸ به همراه [[گابریل مانتر]] نقاش به مورنائو-منطقهای در جنوب مونیخ در دامنهٔ رشته کوههای آلپ باواریا-نقل مکان کرد، دباره اوج گرفت. وی خود را در فرهنگ عامه غوطه ور ساخت وعمیقاً تحت تأثیر رنگهای تند، ترکیب بندی سرراست و نقشهای روی شیشه-رسانهای که او و مانتر خود بر ساخته بودند-قرار گرفت. این زوج در [[شوابینگ]] در شمال مونیخ ساکن شدند، جایی پر از کافه و [[لیبرالیسم]] که برای هنرمندانی که ظاهر و زندگی نا متعارفی دارند، بسیار مناسب بود؛ جایی که عرفان و الهیات موضوع گفت وگوهای روزمره را تشکیل میداد. یک فلسفهٔ رمزآلود ک در اوایل قرن بیستم طرفداران زیادی پیدا کرد. عرفان دستیابی به معنویت را از طریق مدیتیشن و تعالیم اسرار آمیز رواج داد.
سطر ۳۵ ⟵ ۲۹:
نقش اسب و سوارکار در آثار کاندینسکی یک بن مایه معمول است که اغلب به عنوان ارجاعی محسوب میشود به خود کاندینسکی یا معبودش [[سن جرج]]-کسی که بر اساس [[کتاب مقدس کشندهٔ اژدهاست]]-و خواستهٔ مشترک آنها مبنی بر آوردن معنویتی نوین به جهان. پالت کاندینسکی ترکیب رنگ شاد هنر عامه را دارد، اگرچه هنوز رنگ نقاشیهای او را در مورنائوی سال ۱۹۰۹ حفظ کرده است؛ رنگهایی پس مانده از رنگهای به شدت اشباع شدهٔ شیشههای رنگی پنجرههای قرون وسطایی. سرهای خم شدهٔ هم سرایان در سمت چپ، جلوهای احترام آمیز و حتی مذهبی به تابلو میافزاید، در حالی که لمیدگی سرخوشانهٔ فرمهای سر زنده در سمت راست یادآور یک قصیدهٔ کوتاه کلاسیک است؛ درست شبیه تابلوی لذت زندگی ماتیس. هدف هنرمند نقاش از کشیدن این تابلو، تنها بیان عواطف، احساسات یا حالتهای ذهنی اش نیست، بلکه تصویر کردن این نیروی عالم هستی به گونهای که وی در خود احساس میکند، موردنظر است.
== تابلو ترکیب بندی ==▼
▲==تابلو ترکیب بندی==
[[پرونده:Kandinsky WWI.jpg|400px|بندانگشتی|چپ|واسیلی کاندینسکی. ترکیب بندی۷. سال ۱۹۱۳ میلادی. رنگ روغن روی بوم، ۷۸×۱۰۰ سانتی متر. مجموعهٔ خصوصی نیویورک.]]
سطر ۴۲ ⟵ ۳۵:
«کنسرت» انتخاب کرده است. کاندینسکی در توسل به نیروهای کیهانی و حس انتزاعی موسیقی به طور ویژهای تحت تأثیر واگنر بود. این کیفیتها با نگارههای پالودهٔ موسیقیایی [[جیمز ابوت مک نیل ویسلر]]، که او هم با الهام از موسیقی در پی آفرینش موسیقی بصری بود، به طرز چشمگیری تفاوت داشت. اسبها، سوارکارها، پیکرهها، ساختمانها و بن مایهٔ چشم اندازهای ویژه دیگر در میان نیست؛ و دیگر نقش انتزاعی رنگ و خطوط رنگی و فرم، جای آنها را گرفته است. این تصویر به آخرالزمانی و آشوبنده میآید، ولی این کیفیتهای پویا به معنی تسخیر سخت دلی نیروهای کیهانی است، نه برای پیش گویی کردن یک آینده فاجعه بار.
== ملاقات فرانتس مارک ==▼
▲==ملاقات فرانتس مارک==
[[فرانتس مارک]] که کاندینسکی را در سال ۱۹۱۰ یا۱۹۱۱ ملاقات کرده، اهداف مشبهی رادنبال کرد که از جملهٔ آنها به ویژه تصویر کردن معنویت بود. هر دو هنرمند بر روی این مطلب به بحث پرداختند که چگونه حیوانات به طور غریزی با طبیعت و در نتیجه با جهان هستی پیوند دارند. (این دیدگاه استفادهٔ مکرر کاندینسکی از بن مایهٔ اسب و سوارکار را که مسابقهٔ آن به ۱۹۰۳ باز میگردد، مورد تأکید قرار میدهد.) مارک ادعا میکرد: «حیوانات با احساس بکر خود، همهٔ ویژگیهای خوب را در منبر میانگیزند.» این جمله احساس همهٔ هنرمندان گروه سوارکارآبی را بیان میکند؛ دیدگاهی که اعتقاد داشت جامعهٔ صنعتی غرب از لحاظ معنوی ورشکست شده است. وی پیش از سال ۱۹۱۱، حیوانات و به ویژه اسبها را با چشم اندازهای متراکم در میآمیزد و پیش از ابتدای سال ۱۹۱۲ از کوبیسم برای این آمیختن غریزی نیروهای حیوانی، طبیعی و بدوی استفاده میکرد؛ چنان که در تابلوی سرنوشتهای حیوانی دیده میشود.<ref>تاریخ هنر جنسن</ref>
[[پرونده:Franz Marc 026.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|فرانتیس مارک. سرنوشت حیوانی. رنگ روغن روی
کاندینسکی فردی بسیار درس خوانده بود و عمیقاً به [[موسیقی]]، [[ادبیات]] و [[هنرهای تجسمی]] عشق میورزید. در روسیه که بود دربارهٔ سنتهای هنر عامیانه به تحقیق پرداخت و چه بسا همین تجربه و نیز تماسش با هنر مدرن در مسکو موجب گردید که در سی سالگی به [[آلمان]] برود و زندگی خویش را وقف هنر کند.<ref>لینتن(۱۳۸۲)، ص۵۸</ref>.در ۱۸۹۶ در [[مونیخ]] اقامت گزید و در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ مشغول تحصیل شد. در ۱۹۱۴ بعد از شروع [[جنگ جهانی اول]] به روسیه بازگشت. نقش مهمی را در سازماندهی نوین نهادهای هنری در روسیهٔ ۱۹۱۷ بر عهده گرفت. در ۱۹۲۱ روسیه را ترک گفت؛ در۱۹۲۲ در [[باهاوس]] به تدریس پرداخت و تا زمان بسته شدن آن توسط [[نازی|نازیها]] در ۱۹۳۳ به این کار ادامه داد. و پس از آن به آخرین اقامتگاه خود، شمال غرب [[پاریس]] نقل مکان کرد و همان جا درگذشت.<ref>لینتن(۱۳۸۲)، ص ۴۶۸</ref> «نیاز باطنی» او به بیان مشاهدات احساسی خود به شکلگیری سبکی آبستره در نقاشی منتهی شد که بر پایه مشخصات انتزاعی رنگ و فرم قرار داشت.<ref>[http://www.farya.com/id/1751 مجله اینترنتی فریا]</ref>▼
== فعالیتهای هنری ==
▲کاندینسکی فردی بسیار درس خوانده بود و عمیقاً به [[موسیقی]]، [[ادبیات]] و [[هنرهای تجسمی]] عشق میورزید. در روسیه که بود دربارهٔ سنتهای هنر عامیانه به تحقیق پرداخت و چه بسا همین تجربه و نیز تماسش با هنر مدرن در مسکو موجب گردید که در سی سالگی به [[آلمان]] برود و زندگی خویش را وقف هنر کند.<ref>لینتن(۱۳۸۲)، ص۵۸</ref>. در ۱۸۹۶ در [[مونیخ]] اقامت گزید و در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ مشغول تحصیل شد. در ۱۹۱۴ بعد از شروع [[جنگ جهانی اول]] به روسیه بازگشت. نقش مهمی را در سازماندهی نوین نهادهای هنری در روسیهٔ ۱۹۱۷ بر عهده گرفت. در ۱۹۲۱ روسیه را ترک گفت؛ در۱۹۲۲ در [[باهاوس]] به تدریس پرداخت و تا زمان بسته شدن آن توسط [[نازی|نازیها]] در ۱۹۳۳ به این کار ادامه داد. و پس از آن به آخرین اقامتگاه خود، شمال غرب [[پاریس]] نقل مکان کرد و همان جا درگذشت.<ref>لینتن(۱۳۸۲)، ص ۴۶۸</ref> «نیاز باطنی» او به بیان مشاهدات احساسی خود به شکلگیری سبکی آبستره در نقاشی منتهی شد که بر پایه مشخصات انتزاعی رنگ و فرم قرار داشت.<ref>[http://www.farya.com/id/1751 مجله اینترنتی فریا]</ref>
== فعالیتهای نگارشی ==
در۱۹۱۲ [[سوارکار آبی|سالنامهٔ سوارکارآبی]] با سردبیری کاندینسکی و [[فرانس مارک]] انتشار یافت، و نمایشگاهی با همین نام برپا گردید. کاندینسکی نسخهای از کتاب عرفان نوشتهٔ فیلسوف آلمانی، [[رودلف اشتاینر]]، را خرید و در سخنرانیهای او در سال ۱۹۰۸ در برلین شرکت میکرد.
کاندینسکی که تا حدودی از عقاید اشتاینر الهام گرفته
'''وی دراین کتاب به نیاز انسان هنرمند به نقاشی کردن در بارهٔ ارتباطش با جهان و همچنین نیاز به استفاده از یک شیوهٔ بیان انتزاعی اشاره کرد'''.
'''شیوهٔ بیانی که بیشتر شبیه موسیقی عمل کند تا بتواند کیفیتهای انتزاعی معنویت را به تصویر در آورد'''.
|