غلامان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatool (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Fatool (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵:
مهاجرت ساکنین اولیه غلامان از گرماب
پیمان آخال یا (آخال-تکه) معاهده‌ای میان روسیه و ایران است که در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ میلادی و مطابق با30 شهریور ۱۲۶۰ خورشیدی برای تعیین مرزهای دو کشور در مناطق ترکمن‌نشین شرق دریای خزر بسته شد. انعقاد این پیمان در شرایطی صورت گرفت که نیروهای روس که تا سال ۱۸۶۳ اطراف آرال، سمرقند و تاشکند را تصرف کرده بودند، در سال ۱۸۶۸ خان‌نشین بخارا را شکست قطعی داده و حاکمیت خود را بر بخارا و سمرقند نیز تثبیت کردند و در سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۱ به فرماندهی میخاییل اسکوبلف، ایوان لازارف و کنستانتین کافمن علاوه بر اشغال خوارزم که در کنترل خان‌نشین خیوه قرار داشت، ایلات ترکمن را نیز شکست داده بودند و سرزمین ترکمن‌های تَکه را با نام «سرزمین ماورای خزر» به خاک خود منضم کردند. با سرنهادن به این پیمان، ایران از ادعا درباره خاک خود در سرتاسر آسیای میانه و ترکمنستان و فرارود چشم پوشی کرد و رود اترک را به عنوان مرز نوین، از قاجار به ارث برد. زان پس مرو، عشق آباد فیروزه و گرماب و دورادور آنها زیر فرمان امپراطوری روسیه در امد. متاسفانه طی این قرارداد ننگین گذشتگان مردم غلامان فعلی( مهاجران گرمابی) نیز یکی از اقوامی هستند که قربانی این قرارداد شده اند. در این قرار داد پس از واگذاری و مشخص نمودن سرحدات و ترسیم نقشه مرزی بین ایران و روسیه در مرحله دوم اجرای ان دولت ایران متعهد گردیده بود تا سکنه مردم قلعه گرماب و غلغلاب را که حدود دویست و چهل خانوار بودند را تخلیه نمایند و خانواده ها را در روستا های داخل ایران اسکان دهند . که تمام هزینه ان که بالغ بر هزار و دویست تومان میشد به عهده دولت ایران بود. فصل سوم این قرار داد مربوط به گرماب عینا به شرح زیر میباشد:
( چون قلعه جات گرماب و غلغلاب واقعه در رودی که ابش اراضی ماورالخزر را مشروب میکند در شمال خطی واقع است که به موجب فصل اول سرحد بین متصرفات طرفین است ، دولت ایران متعهد میشود که قلاع مزبور را ظرف یک سال از تاریخ مبادله این قرارنامه تخلیه کند . ولی دولت علیه حق دارد که در ظرف مدت مزبوره سکنه گرماب و غلغلاب را به مملکت خود مهاجرت دهد . از طرف دیگر دولت روس متعهد میشود که در نقاط مزبوره استحکامات بنا نکرده و خانواده ترکمن در انجا سکنی ندهد. ) فصل سوم از قرارداد اخال البته طبق انچه که از بزرگان نقل شده مردم غلغلاب و گرماب ابتدا مهاجرت را نپذیرفته و تا مدت ها با روسها جنگیده اند که زمان طولانی قلعه گرماب در محاصره بوده و مردم از قلعه دفاع میکرده اند. حتی به گفته یکی از بزرگان: مردم گرماب در دفاع از قلعه گرماب به پیشنهاد زنی که متاسفانه نامش مشخص نیست تمام درختان خشک ارابه ها درهای چوبی و بطور کل چوبهای موجود را در اطراف قلعه به اتش در میاورند تا مدتی از ورود روسها به داخل جلوگیری نمایند. ولی متاسفانه دیری نمی پیماید که بسیج کوچک مردمی گرماب در مقابل ارتش مسلح روس شکست خورده و قلعه گرماب و غلغلاب به تصرف روسها در میاید و شکست میخورد . روسها وارد گرماب میشوند غارت میکنند کتک میزنند و عدهای کشته میشوند حتی مسجد گرماب را به طویله تبدیل میکنند و به مردم اعلام میکنند که بایستی هر چه سریعتر از انجا خارج شوند در غیر این صورت به زور و با کشتار انها را بیرون خواهند کرد با این حال مردم ناامید نشده و به خیال انکه شاید شاه مملکتشان التفاتی نماید و دلش به حال این مردم بی دفاع بسوزد و سرزمینشان را باز پس گیرد سر راه ناصرالدین شاه در سفر به مشهد بین چهاربیدو فیروزه بجنورد رفته و اعتراض میکنند به انچه این شاه بیخیال بر سر سرزمینشان اورده است . طبق انچه که در سفرنامه ناصرالدین شاه به خراسان در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در تاریخ دوشنبه 17 رمضان سال 1300 قمری امده مینویسد :( امروز منزل چهاربید است . بعد از طی سه فرسخ به موضعی رسیدیم که چند درخت و سلخی داشت . شاه ناهار افتادند . جمعی از اهالی گرماب که یکی از دهات بجنورد است و به خواهش روسها به انها داده شده دیده شد که فریاد و ناله میکنند که چرا سرزمین و قبور پدران ما را به روسها داده اید که در مسجد اسب بسته اند . شاه متغیر شده فرمان داد به انها کتک زده دور کردند . بعد مقرر شد انعامی به انها داده شود که در دشت ارموتلو حوالی کالپوش خانه بسازند و سکنی گیرند . ) ( کالپوش مربوط میشود به شهر فعلی ازاد شهر استان گلستان) و اینگونه میشود که مردم گرماب وقتی شاه بی غیرت وطن فروش خود را اینگونه میبینند ناچارا خانه و کاشانه خود را رها کرده و به این سوی مرز فعلی ایران مهاجرت میکنند عده ای از انان در روستای رباط در نزدیکی گرماب ساکن شده و مردم فعلی غلامان به پیشنهاد سردار مفخم شادی لو (حاکم بجنورد و استراباد ) به محمد اباد نزدیکی پیش قلعه فعلی مهاجرت و حدود سه سال در انجا میمانند. بعلت بیماری مالاریا در این مدت عده ی زیادی جان خود را ازدست میدهند. مجددا نزد سردار رفته و درخواست مکان دیگری را مینمایند. سردار مفخم پیشنهاد میکند خود گرمابی ها جستجو کرده و هر منطقه ای را که پسندیدند انتخاب کنند . تا به عوض ملک گرماب به انها واگذار گردد. گرمابی ها در جستجو به مکانی میرسند که خانه های خرابه داشته، اطراف و جلگه های ان پوشیده از نیزارهای انبوه بوده . ولی ایا در این روستای مخروبه در ان زمان که گرمابی ها به غلامان رسیده اند کسی سکونت داشته یا نه؟ از نقل قول های متفاوتی که از اهالی شنیده ام عده ای گفته اند: چند خانوار بسیار کوچک انگشت شمار در روستا زندگی میکرده اند. اگر اینگونه باشد پس بچه ها و نوادگانشان چه کسانی هستند ؟ و به نقل از عده ای این روستای مخروبه خالی از سکنه بوده و دگر بار این سئوال پیش میاید ساکنین غلامان پیش از مهاجرت گرمابی ها چه کسانی، از چه نسل یا قومیتی بوده اند ؟ و در چه تاریخی به کجا مهاجرت کرده اند؟ به نظر بنده اینها و صدها سئوال مجهول مهم دیگری وجود دارند که رسیدن به جواب انها بسیار جالب است.باز میگردیم به انجا که گرمابی ها به سرزمین غلامان فعلی رسیدند ، این منطقه را با توجه به شرایط ان زمان خود مناسب دیده و از محمد اباد پیش قلعه به این سرزمین نقل مکان میکنند. سردار مفخم نیز از طرف ناصرالدین شاه غلامان را به عوض ملک گرماب به گرمابی های واگذار مینماید .( متاسفانه رضا شاه پهلوی به زور مجددا این ملک را به مردم غلامان می فروشد و مبالغی را از مردم بابت زمینهای غلامان طلب میکند. مقداری از مبلغ را از مردم جمع اوری و به دولت پرداخت میشود. اینگونه شد که مردم اواره گرماب در این منطقه ساکن شدند و سالها مادران هنگام غروب به یاد کوچه باغات گرماب و غلغلاب این لالایی را در گوش بچه هایشان نجوا نمودند
طبق انچه که در سفرنامه ناصرالدین شاه به خراسان در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در تاریخ دوشنبه 17 رمضان سال 1300 قمری امده مینویسد :
( امروز منزل چهاربید است . بعد از طی سه فرسخ به موضعی رسیدیم که چند درخت و سلخی داشت . شاه ناهار افتادند . جمعی از اهالی گرماب که یکی از دهات بجنورد است و به خواهش روسها به انها داده شده دیده شد که فریاد و ناله میکنند که چرا سرزمین و قبور پدران ما را به روسها داده اید که در مسجد اسب بسته اند . شاه متغیر شده فرمان داد به انها کتک زده دور کردند . بعد مقرر شد انعامی به انها داده شود که در دشت ارموتلو حوالی کالپوش خانه بسازند و سکنی گیرند . ) ( کالپوش مربوط میشود به شهر فعلی ازاد شهر استان گلستان) و اینگونه میشود که مردم گرماب وقتی شاه بی غیرت وطن فروش خود را اینگونه میبینند ناچارا خانه و کاشانه خود را رها کرده و به این سوی مرز فعلی ایران مهاجرت میکنند عده ای از انان در روستای رباط در نزدیکی گرماب ساکن شده و مردم فعلی غلامان به پیشنهاد سردار مفخم شادی لو (حاکم بجنورد و استراباد ) به محمد اباد نزدیکی پیش قلعه فعلی مهاجرت و حدود سه سال در انجا میمانند. بعلت بیماری مالاریا در این مدت عده ی زیادی جان خود را ازدست میدهند. مجددا نزد سردار رفته و درخواست مکان دیگری را مینمایند. سردار مفخم پیشنهاد میکند خود گرمابی ها جستجو کرده و هر منطقه ای را که پسندیدند انتخاب کنند . تا به عوض ملک گرماب به انها واگذار گردد. گرمابی ها در جستجو به مکانی میرسند که خانه های خرابه داشته، اطراف و جلگه های ان پوشیده از نیزارهای انبوه بوده . ولی ایا در این روستای مخروبه در ان زمان که گرمابی ها به غلامان رسیده اند کسی سکونت داشته یا نه؟ از نقل قول های متفاوتی که از اهالی شنیده ام عده ای گفته اند: چند خانوار بسیار کوچک انگشت شمار در روستا زندگی میکرده اند. اگر اینگونه باشد پس بچه ها و نوادگانشان چه کسانی هستند ؟ و به نقل از عده ای این روستای مخروبه خالی از سکنه بوده و دگر بار این سئوال پیش میاید ساکنین غلامان پیش از مهاجرت گرمابی ها چه کسانی، از چه نسل یا قومیتی بوده اند ؟ و در چه تاریخی به کجا مهاجرت کرده اند؟ به نظر بنده اینها و صدها سئوال مجهول مهم دیگری وجود دارند که رسیدن به جواب انها بسیار جالب است.باز میگردیم به انجا که گرمابی ها به سرزمین غلامان فعلی رسیدند ، این منطقه را با توجه به شرایط ان زمان خود مناسب دیده و از محمد اباد پیش قلعه به این سرزمین نقل مکان میکنند. سردار مفخم نیز از طرف ناصرالدین شاه غلامان را به عوض ملک گرماب به گرمابی های واگذار مینماید .( متاسفانه رضا شاه پهلوی به زور مجددا این ملک را به مردم غلامان می فروشد و مبالغی را از مردم بابت زمینهای غلامان طلب میکند. مقداری از مبلغ را از مردم جمع اوری و به دولت پرداخت میشود. اینگونه شد که مردم اواره گرماب در این منطقه ساکن شدند و سالها مادران هنگام غروب به یاد کوچه باغات گرماب و غلغلاب این لالایی را در گوش بچه هایشان نجوا نمودند
همـّــه داغدان بـــلند میسـنووینگ داغــــی گرمووینــگ کوچه سی قلقلووینگ باغـی
هر چند که متاسفانه نسل های بعدی در این زمان اکثر مردم غلامان این شعر و گرماب را فراموش کرده اند حتی خیلی ها تا به حال نشنیده اند.
 
== جمعیت ==
این روستا در [[دهستان غلامان]] قرار دارد و براساس [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران|سرشماری مرکز آمار ایران]] [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1390)|در سال 1390]]، جمعیت آن 3600 نفر (1050خانوار) بوده‌است.