ریشهشناسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱۰:
== تاریخچه ==
علمای قدیم در نوشتههای خود گاهی با ذکر «وجه تسمیه» و «وجه اشتقاق» به شرح واژهها میپرداختند. مقصود علمای قدیم از وجه تسمیه و وجه اشتقاق ریشهشناسی بوده است.<ref>[[محسن ابولقاسمی|ابوالقاسمی م]]. ریشهشناسی. تهران:ققنوس. ۱۳۸۹. ص۵۷</ref> در [[لغتنامه دهخدا]] به نقل از [[تعریفات جرجانی]] آمده: «بیرون آوردن کلمه ای از کلمه ٔ دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند.»<ref>[http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-53625fcf81a1436e8aed79c4c29f575f-fa.html لغتنامه دهخدا، اشتقاق]</ref> با این تعریف اشتقاق معادل «Derivation» میشود و یکی از انواع واژهسازی خواهد بود که خود یکی از سازوکارهای مورد مطالعه تئوری ریشهشناختی است. پایهٔ علم ریشهشناسی جدید را «سر ویلیام جونز»، قاضی انگلیسی، نهادهاست. وی در سال ۱۷۸۶ در برابر انجمن آسیایی کلکته خطابهای ایراد کرد که در آن زبانهای لاتینی و یونانی و [[زبان سانسکریت|سنسکریت]] و [[زبان پارسی|فارسی]] را از یک اصل و خاستگاه خانوادهٔ زبانی هندو-اروپایی اعلام کرد. در مورد خاستگاه خانوادهٔ زبانی هندو-اروپایی دو فرضیهٔ رقیب وجود دارد. دیدگاه مرسوم که ریشهٔ این خانوادهٔ زبانی را به ۶٬۰۰۰ سال پیش و استپهای پونتیک را فرض میکند. دیدگاه دیگر ادعا میکند ریشهٔ این خانوادهٔ زبانی به ۸٬۰۰۰ تا ۹٬۵۰۰ سال پیش و به منطقهٔ آناتولی تعلق دارد که با گسترش کشاورزی این زبان نیز در گسترش یافت.(رفرانس :زبان نیا-هندواروپایی ؛ ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد ). از این زمان عدهای از دانشمندان در منشأ زبانها و ارتباط آنها با یکدیگر به پژوهش پرداختند.ماکس مولرالمانی در این زمینه کارهای وسیعی ارایه کرده است ،فریدریش ماکس مولر(به آلمانی: Friedrich Max Müller) (زادهٔ ۶ دسامبر۱۸۲۳-مرگ ۲۸ اکتبر۱۹۰۰) زبانشناس و خاورشناس آلمانی بود. او یکی از پایهریزان هندشناسی و پژوهشهای تطبیقی و سنجشی آیینها در دانشگاههای غربی بود. او اثرهای پژوهشی و عمومیای در زمینهٔ هندشناسی دارد و کتابهای روحانی خاور که در پنجاه جلد با راهبری او نوشتهشد از یادبودهای پژوهشی [[عصر ویکتوریایی]] انگلستان است( رفرانس :ماکس مولر:از ویکیپدیا)، وی می نویسد به دلیل ریشه نیاکانی یکسان زبان های اریایی می توان ریشه وا ژه ای واژه های رایج امروز این زبان هارا رد یابی نمود.
(رفرانس Max Müller, subtitle:Aryanism, From Wikipedia ).برای نمونه: پدرخدای هندواروپایی به نامهای گوناگون: زئوس، ژوپیتر، دیائوس پیتا،دوا، پدیدار میگردد. از دید مولر همهٔ این نامها به یک نام میرسید؛ دیائوس؛ که از آن هم معنای درخشندگی یا درخشان برمیآید. که همگی از ساختار نخستین دئوسپاتر جداشدهاند. و تشبیهات وکنایه ها(درخشندگی یا درخشان) دارای شخصیت و جاندار میشوند( رفراتس :ماکس مولر:از ویکیپدیا).درمورد منشا مشترک ریشه شناسی واژ ه های زبان های آریایی مثال های متعددی وجود دارد که به چند مورد اشاره می شود:
. مثال1- واژ ه(واژ=واگ=گقتن و حرف زدن) با (VOICE) و (VOC :VOCAL) مشترک است ودر این زبان ها برای گفتکو و صحبت وحرف زدن بکار می رود2- ریشه واژه بازار: از واژار است که از دو بخش (واژ یا واگ به معنی گفتن و صحبت کردن) و (ار) که پسوند مکان است درست شده و حرف( ب) به حرف (و -واو-) تبدل شده و بازار به معنی محل گفتگو و( چانه زنی) به معنی امروز در آمده وبه انگلیسی رفته بصورت (BAZAR)استفاده می شود.واژه زرد گون به [[زبان انگلیسی]] رفته و زیرکونیوم(ZIRCONIUM) شده است و بسیاری از واژه های دیگر. همچنین از زبان انگلیسی واژ ه(UK BAND)از طریق مرسوله هایی که از انگلستان به [[پالایشگاه آبادان]] می رفته وروی بسته بندی انها واژ ه مذکور نوشته شده بوده ،واژه آکبند در فارسی ساخته شده که معنی نو و تازه از کارخانه در امده می دهد-(رفرانس: فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی ویکیپدیا).یکی از نتایج پژوهشهای ریشه شناسی این بود که در پنج هزار سال پیش از [[میلاد مسیح]] در منطقهای میان جنوب روسیه در شرق [[رود دنیپر]] و [[شمال قفقاز]] و غرب [[کوههای اورال]] قونی زندگی میکردهاند که بعدها به سرزمینهایی از هند تا اروپا مهاجرت کردهاند. چون این قوم منشأ زبانهای رایج در هند و اروپا بوده زبان این قوم و خود این قوم «هند و اروپایی» نامیده شد. <ref>ابوالقاسمی م. ریشهشناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپچهارم. ۱۳۸۹. ص ۱۱</ref>. در موردربشه واژ گان پارسی در زبان تازی و انگلیسی بررسی های وسیعی انجام شده که به چند مورد اشاره می گردد:لازم به ذکر است که زبان شناسان در ریشهشناسی واژگان به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دورههای مختلف تاریخی میپردازند و تغییرات واژگان را در انتقال شفاهی و کتبی از یک زبان به زبان دیگر بررسی میکنند. زیرا تاثیر زبان ها متقابل است .چرا [[زبان فارسی]] و عربی بر هم تاثیر گذاشتهاند زیرا عرب ها حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دوره ی [[انقلاب مشروطه]] متنهای مهم به [[زبان عربی]] شبیه به فارسی نوشته میشد و از سوی دیگر ایرانیان در ایجاد و ساختار زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها "معربات" یعنی عربی شده ها میگویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشه ی اینگونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی واژگان بیگانه به طور کامل درهم ریخته میشود نمیتوان به سادگی اینگونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته میشود حدود ۵ هزار واژه معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافتهاست. از جمله ی آنها بنفسج (از بنفشه)، جص، مجصص و مشتقات آن (از گچ) و اساطیر و اسطوره از(stori) لاتین و خارطة و خوارط(نقشه و نقشه ها) از( carta)لاتین و منهی عنه و نهی از نه no فارسی و سانسکریت. در کتاب "الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه" حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان فارسی به عربی راه یافته اند را به همراه توضیحات برای هر کلمه آوردهاست. قبلاً نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب [[واژههای فارسی]] عربی شده، ۱۰۷۴ واژه فارسی را توضیح دادهاست. (رفرانس فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی :ویکیپدیا). فارسی به روشهای مختلفی بر عربی تاثیر گذاشتهاست و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به [[آسیای مرکزی]] و [[شبه قاره هند]] منقل کردهاست. زبان عربی اشتقاقی و قالبی است، عربزبانان از قالبهای "افعال"، تفعیل، مفاعله، استفعال و.... بهره میبرند و با ریختن ریشه واژه در این قالبها که «باب» یا قالب نامیده میشوند، واژه میسازند. در عربی همین روش را برای ریشههای واژههای پارسی هم به کار میبرند. برای نمونه از واژه فارسی زمان، مشتقهایی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شدهاست که شناسایی ریشه آن را دشوار میکند. . یا مثلاً واژه کادیک بصورت قاضی معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و ... ساخته شدهاست. نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. به باور برخی زبانشناسان، عربها «ماه رخ» پارسی (که شکلهای گوناگون ماه در هر روز را نشان میدهد) را، ماروخ گفتهاند و از آن مورخ و تاریخ را برگرفتهاند . اما نظر غالب زبانشناسان معاصر این است که «مورَخ» اسم مفعول و مورخ با کسر "ر" اسم فاعل از تاریخ است و خود تاریخ را عربی شده"تاریک" است. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجله "الدراساتُ الأدبیّة » بهار و تابستان ۱۳۴۳.دیدگاههای مختلف را در مورد واژه تاریخ آورده شده و نظر [[حمزه اصفهانی]] را در مورد عربی شده از "ماه رخ" و یا "تاریک" را بررسی نمودهاست. و نتیجه گیری نموده که معرب شده از تاریک به منطق نزدیک تر است.
|