پیران (سرپل‌ذهاب): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Asma salemi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز ویرایش Asma salemi (بحث) به آخرین تغییری که World Cup 2010 انجام داده بود واگردانده شد
خط ۴۱:
این روستا در [[دهستان حومه سرپل]] قرار دارد و براساس [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران|سرشماری مرکز آمار ایران]] [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۸۵)|در سال ۱۳۸۵]]، جمعیت آن ۴۶۳ نفر (۱۰۸ خانوار) بوده‌است.
 
== پیران پسر ویسه ==
== پراکندگی جغرافیایی ==
نام [[ایل پیران]] از پیران، پسر ویسه، در شاهنامه پهلوان و سپه‌سالار افراسیاب است گرفته شده است. وی در پایان جنگ دوازده رخ به دست گودرز به قتل می‌رسد. با اینکه پیران از [[تورانیان]] است شخصیتی تماماً منفی نیست و در طول شاهنامه کارهای نیک زیادی از وی سر می‌زند. در پیران ایران بنا بر شواهد بدست امده در [[قلعه پیران ویسه]] باستان شناسان بر این باور هستند که تاریخ روستای پیران ایران به زمان [[تورانیان]] برمیگردد در واقع بر این باورند که این قلعه یکی از دژهای مهم دوران تورانیان است در دره پیران که به (دره اژدها) معروف است شواهدی از دیوارها و پستهای نگهبانی ان زمان است وجود دارد که تاریخ نامشخص و بر حسب گمانه زنی هی شخصی باشد.
ایل پیران یکی از ایلهای کرد زبان ساکن در شمال غربی ایران ( استان آذربایجان غربی) و شمال‌شرقی عراق است. گفته می‌شود که نام این ایل ابتدا((وُسو)) بوده، پس از آن به(( وُسوسَوار))تبدیل شده، آن‌گاه به (( پیران)) تغییرنام یافته است. وسو و وسوسوار نام رئیس ایل بوده است. از علت چگونگی این تغییر نام اطلاع چندانی در دست نیست. ایل پیرانیها کردزبانند و با گویش کرمانجی جنوب یا سورانی سخن می‌گویند. آنها اهل سنت و شافعی مذهب‌اند (راسخ،ص122).
پراکندگی جغرافیایی : به گفتۀ میرزاجعفر مشیرالدوله ( 147-145 : 1272ق) ایل پیرانها 7 ماه از سال را در ملک لاهیجان (در شمال غربی ایران) و5 ماه از فصول سرد سال را در گرمسیر ملک عثمانی (در عراق کنونی) به‌سر می‌بردند. در آن زمان، آبادی مهم جلگه لاهیجان روستای پسوه بود، اما پیش از آن روستای قدیمی لاهیجان پیران‌ نامیده می‌شد و در دامنه شرقی رشته‌کوههای قندیل در مغرب جلگه، چراگاه دامهای عشایر مُکری و بلباس، نزدیک به رود بادین آوا قرار داشت که آبادی اصلی و حاکم‌نشین این جلگه بود. درحدود آغاز سدۀ 14ش پیرانها که درسرزمین عراق می‌زیستند، به‌ایران آمدند و بخشی از آنها در قسمتهایی از جلگه لاهیجان سکنی گزیدند(کریمی، ص207). به گفتۀ ادمندز که در سالهای( 1298-1304ش/ 1919-1925م) درمناطق کردنشین شمال شرقی عراق به‌سر می‌برد، پیرانها در دو بخش کوهستانی شمال منگور و غرب رود لاون (قسمت بالادست رود زاب در ایران) و بخش دشتی در روستاهای بیتوین ساکن بودند (ص 221). تا زمان تثبیت و نشانه‌گذاری مرز ایران و عراق در اواخر دهۀ 1930م، طوایف این ایل و چند ایل دیگر در دو سوی مرز، ییلاق و قشلاق می‌کردند. مناطق زندگی پیرانها در عراق را کوی سنجق، بیتوین، قره جوغ و اربیل(عزاوی، 2/ 119) و نواحی سکنای ایل پیرانیهای ایران را در فاصله ی رودهای لاون و بادین‌آوا نوشته‌اند(تابانی، 76). در تقسیمات کنونی کشور ایران، منطقه ی زندگی ایل پیرانیها در شهرستان مرزی پیرانشهر شامل دهستانهای لاهیجان شرقی وغربی، پیران، لاهیجان و منگور غربی است. افخمی( ص2/406) معتقد است که مبنای نامگذاری شهرستان پیرانشهر با توجه به نام این ایل بوده است.
 
== سیر تاریخی پیران ==
==کوچنـدگی و ده‌نشینی==
ایل پیرانیها ابتدا کوچنده بودند ولی در نیمۀ سدۀ 14ش بسیاری از پیرانیها اسکان یافتند و در روستاهای قشلاقی خود ساکن شدند. اکنون برخی از آنها نیمه کوچنده و برخی دیگر در کهنه و لاهیجان اسکان یافته‌اند و در فاصله ی ماههای اردیبهشت تا اواخر مرداد در مراتع اطراف روستاهای قشلاقی خود به حدود کوه ‌سران به رمه‌گردانی می‌پردازند(برنامۀ توسعه، 7/50، 51 ؛ راسخ ص122 و دهقان ص64 ). شمار بخش کوچنده ی ایل پیران در 1366ش، 133 خانوار و برابر با 1115 نفر بوده است، اما در سرشماری 1377ش، با 95 خانوار و 964 نفر، 9/15٪ کاهش نشان می‌دهد .این ایل حدود 05/0 درصد ازکل عشایر کوچنده ی ایران را تشکیل می‌دهد.
 
[[ایل پیران]] یکی از ایل‌های کرد ایران در استان آذربایجان غربی و کرمانشاه است که محل قشلاق آنها شهرستان پیرانشهر و محل ییلاق آنها نوار مرزی ایران و عراق در سرپلذهاب در روستای که به اسم پیران است کوچ می‌کردند. ایل پیران یکی از ایل‌های کوچ نشین مکری در استان آذربایجان غربی است. بخشی از ایل پیران در کردستان عراق و بخشی در کردستان ترکیه در شهر پیران و بخشی دیگر انان در ایران روستای پیران (کرمانشاه) ساکن هستند.
==جمعیت و معیشت==
جمعیت کل ایل پیران را در 1272ق برابر با 600 خانوار(مشیرالدوله،1272)، در1342ش، 650 خانوار(راسخ، همان) و در سال 1350 ش حدود 5 هزارنفرنوشته‌اند(اسکندری‌نیا ومنصورافشار، همان). از آمار دقیق جمعیت‌کل این ایل در زمان کنونی واز آمارچادرنشینان پیران در عراق اطلاع دقیقی در دست نیست، اما گروههایی از پیرانیها در ایران، هنوز چادرنشین اند و طبق سرشماری 1366ش، جمعیت آنان به 113 خانوار می رسد(مرکز آمار ایران، 1370 ش، ص 78، 88 ـ90). ییلاق این مردم در مراتع کانی خدا و حاجی ابراهیم و کوه قندیل در نوار مرزی ایران و عراق قرار دارد(اسکندری نیا، ص 403). ایل پیرانیها دارای زمینهای‌مساعدکشاورزی هستند و ضمن دامداری که پیشه ی اصلی آنهاست، به زراعت گندم، جو، توتون و برنج نیز می‌پردازند (راسخ، اسکندری‌نیا و منصور افشار، همان ؛ برنامه ی توسعه51/7 )
 
بخشی از ایل پیران در جریان انتقال کردها از مناطق غرب ایران و نواحی مرزی عراق برای پاسداری از مرزهای خراسان در دورهٔ [[صفویه]] در مقابل حملات ازبکان و مغولان، به خراسان کوچانده شده‌اند. طایفه پیرانلو از کردهای خراسان در روستاهای پیران و پیرانلو و در نواحی خراسان ساکن است. تعداد دیگری از این طایفه در جربان کوچ عشایر و طوایف توسط شاه اسماعیل صفوی، در شهرهای سرپل ذهاب، دهلران، آبدانان و عماره سکونت داده شدند. بخشی از ایل پیران که در آغاز قرن ۱۴ش در کردستان عراق زندگی می‌کردند، به ایران آمدند و بخشی از آنها در جلگه لاهیجان ساکن شدند
==پیشینه ی تاریخی ایل پیران==
ظاهراً در متون تاریخی تا دوره ی قاجار به ایل پیران اشاره نشده است. این بی‌توجهی احتمالاً از اینجاست که این ایل در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران اهمیت چندانی نداشته است. با توجه به وجود روستاهایی به نام پیران و پیرانلو و نیز طایفه ی پیرانلو در نواحی کردنشین شمال خراسان، می‌توان پیشینه ی کهن‌تری برای ایل پیران فرض کرد. امکان دارد که بخشی از ایل پیران در جریان مهاجرت اجباری (انتقال) مردمان کرد از مناطق کردنشین شمال غربی ایران و نواحی مرزی سرزمین عراق برای پاسداری از مرزهای شمال شرقی در دوره ی صفویه در مقابل حملات ازبکان و مغولان، به این منطقه کوچانده شده باشند؛ زیرا در جریان این جابه‌جاییها بود که معمولاً ایلات نام ایل و آبادیهای قدیم خود را بر اقامتگاههای جدیدشان می‌گذاشتند(توحدی، 1/ 28-31، 2/180) بر این اساس بعید به نظر نمی رسد که بین ایلات، روستاها و عشایر پیران در سراسر ایران ارتباط نزدیکی وجود داشته باشد اما بر اثر گذشت زمان و تغییرات سیاسی و اجتماعی و ایجاد فاصله و بُعد زمانی و مکانی روابط آنها به دست فراموشی سپرده شده باشد.
 
==روستای پیران در استان سیستان و بلوچستان==
این روستا یکی از بزرگترین روستاهای شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان می باشد که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن روستا ۱۹۳خانوار و برابر با ۹۲۵ نفر برآورد شد. این روستا در دهستان ادیمی و در ۵/۸ کیلومتری جنوب غربی شهر زابل و در ۴ کیلومتری شمال غربی علی آباد در منطقه‌ای دشت واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا ۴۷۵ متر و آب و هوای آن گرم و خشک می باشد.
 
==شهر پیران==
شهری به اسم پیران (piran) نیز در غرب کشوراسلوونی وجود دارد(به ایتالیایی آن را پیرانو/pirano/ می-نامند).شهری است زیبا و با صفا که در سواحل دریای آدریاتیک واقع شده است. هر دو زبان اسلوونی و ایتالیایی زبان‌های رسمی این شهر هستند. شهر پیران در اسلوونی فقط از لحاظ اسمی با این روستا و سایر ایلها و مناطق هم نام بوده و بعید به نظر می رسد که ارتباطی با مناطق کرد زبان و یا ایلها و روستاهای ایرانی داشته باشد .
==روستای پیران در شهرستان سرپل ذهاب==
این روستا از توابع شهرستان سرپل ذهاب و در غرب استان کرمانشاه قرار دارد. بنا به گفته ی بزرگان که سینه به سینه نقل شده است، نام این روستا از نام پیران ویسه، یکی از معروفترین سپهسالاران پر آوازه افراسیاب گرفته شده است. البته اسناد و متون تاریخی چندان گواهی نمی نمایندکه شخص پیران ویسه در این محل سکنی گزیده باشد، اما بعضی از شواهد باستانی همچون وجود قلعه بسیار قدیمی پیران ویسه، راویرخانه و قلاورخانه پیران ویسه و داستانهای که در راستای جنگهای ایرانیان وتورانیان در مرزهای مختلف دو کشور صورت گرفته است در کنار آثار باستانی متعلق به دوره های مختلف تاریخی در این حوالی از جمله قلعه یزدگرد در بالا دست روستای پیران، همسایگی با شهر باستانی سرپل ذهاب و دشت قدیمی ذهاب و اینکه سرچشمه رودخانه بسیار قدیمی ولاش در این روستا قرار دارد؛ درکنار نقل قولهای ساکنان اولیه روستای پیران تا حدودی گویای این حقیقت است که بعید نیست شخص پیران ویسه مدت زمانی، هر چند کوتاه، در این محل سکنی گزیده باشد. در هر صورت جهت آشنایی بیشتر با شخص پیران ویسه و جایگاه او در میان قبایل شمه ای هرچند مختصر به استحضار عزیزان خواهدرسید.
==پیران پسر ویسه==
از قهرمانان شاهنامه و سپهسالار افراسیاب بود(اسلامی ندوشن ، ص 251). نام وی را فیران بن ویسغان (طبری ، ج 1، ص 258) و بیران بن ویسکان(ثعالبی ، ص 199) نیز ذکر کرده اند. پیران در میان پهلوانان تورانی، تنها کسی است که از جهت صفات اخلاقی همطراز شخصیتهای برجستة ایرانی است، زیرا تلاش او همیشه در تفاهم و همدلی ایرانیان و تورانیان در راه صلح بود. او در اغلب نبردهای ایران و توران، در کمال خرد و مردانگی، حضوری فعّال داشت و نماینده سیاسی و نظامی افراسیاب بود. در متون کهن ایرانی، پیران و اَغریرث، برادر افراسیاب، تنها بزرگان توران زمین اند که نکوهش نشده اند. این پسران وئسکه پهلوانانی از تبار ویسة شاهنامه اند که از سالاری پسر او، پیران، در سپاه افراسیاب، غیر از شاهنامه در مآخذ دیگر فارسی نیز سخن رفته است(صفا، ص 629).
پیران حامی بزرگ سیاوش و فرزندش بود. چون سیاوش به توران پناه برد پیران افراسیاب را تشویق کرد تا او را با احترام پناه دهد و خود با شکوه تمام به استقبال وی رفت و دختر خود، جریره، از شجاعترین زنان شاهنامه، را به همسری او درآوردکه فرود حاصل این پیوند بود (فردوسی ، ج 3، ص 71ـ74،91ـ94، 118). پس از چندی، برای تحکیم موقعیت سیاوش، فرنگیس دختر افراسیاب را برایش خواستگاری کرد (همان ، ج 3، ص 94ـ102). پیران چون سرانجام شوم سیاوش را شنید، سرآسیمه به درگاه افراسیاب شتافت و فرنگیس، همسر سیاوش، را از چنگ نگهبانان رهانید و او را که باردار بود، به ختن برد. پس از تولد کیخسرو، به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آیندة نواده خود بود، کودک را به میان چوپانان فرستاد اما در ده سالگی او را به نزد خویش بازآورد و به تربیتش همّت گماشت (همان ، ج 3، ص 156ـ163).
به هنگام دستگیری بیژن نیز پیران وساطت کرد و افراسیاب را از کشتن او منصرف ساخت. بیژن در چاهی افکنده شد و به یاری رستم از آنجا گریخت. پیران با سپاه به تعقیب آنان پرداخت و پس از تلاش پیاپی برای مصالحه به ناچار درگیر جنگ شد. پیران که با گودرز هم نبرد شده بود، در حین پیکار از اسب فرو افتاد و دست راستش شکست و به کوه گریخت. گودرز به او پیشنهاد کرد تا زنهار بخواهد و او را به نزد کیخسرو ببرد اما پیران نپذیرفت و با شمشیر به گودرز حمله برد ولی به دست گودرز کشته شد و گودرز خون او را نوشید (همان ، ج 5، ص 202ـ 203). کیخسرو با شنیدن خبر مرگ پیران سوگواریِ فراوان کردو فرمان داد تا پیکر او را به مشک و کافور و عنبر بشویند و به دیبای پاک بپوشانند و در دخمه ای شکوهمند به خاک بسپارند (همان ، ج 5، ص 226ـ227).سیاست و زیرکی پیران در تاریخ مثَل شده است، چنانکه در متون دوره های بعد آمده است که کریم خان زند، آقامحمدخان را «پیران ویسه » لقب داده بود (رستم الحکما، ص 361)
ساکنان اولیه پیران ویسه معتقدبودند که این سپهسالار زیرک، صلح طلب و مقتدر درنزدیکی آبشار پیران دارای قلعه و مقر فرمانروایی بوده و در همانجا با نیروهای تحت امرش مستقر شده بودند. با توجه به موقعیت جغرافیایی و امنیتی منطقه و اینکه قلعه ایشان در میان حصاری از کوههای بانه ریز، بانزرده و شاله گوش قرار داشته و نیز با توجه به وجود رودخانه الوند در قسمت پایین قلعه، دژی محکم و استوار را جهت حفظ امنیت و آرامش آنها فراهم نموده بود. متأسفانه این قلعه به علت گذشت زمان، تخریب عوامل طبیعی، بی توجهی مسئولین ذیربط و مردم تا حدود زیادی تخریب شده و تنها اثر محدودی از آن باقی مانده است.
پیران ویسه سه برادر به نامهای لهاک، گلباد و فرشیدورد داشت که از پهلوانان بنام آن وقت بوده-اند. گلباد به دست فریبرز کشته شد. لهاک و فرشیدورد نیز پس از پایان جنگ، در حین استراحت در مرغزاری به دست گستهم و به یاری بیژن پسر گیو به قتل رسیدند. پیران ویسه چندین پسر و دختر داشت که معروفترین آنها پسرش روئین بود،که به دست بیژن فرزند گیو به قتل رسید و دخترش جریره بود،که به عقد سیاوش در آمد. شخص پیران چندین سال در همین منطقه و در قلعه مذکور زندگی نموده و به عنوان فردی ممتاز در ایجاد صلح و صفا در میان قبایل شهرت داشته است. بعدها پس از عزیمت وی از این محل، سایر ساکنان روستا اندک اندک بر اثر رشد جمعیت به مکانی پایین¬تر از محل قلعه مذکورعزیمت نموده و به کشاورزی و دامداری مشغول گردیده اند.آنها برای حفظ جان و مال خویش اقدام به ساخت سرپناهی از جنس سنگ نموده و یا از غارهای متعددآن حوالی،که هنوز پابرجاست استفاده می کردند.
با رشد روز افزون جمعیت و رونق کشاورزی و باغداری در کنار دامپروری، مردم را بر آن داشت تا به نقاطی پایین تر از آن محل نقل مکان نموده در کنار هم تجمع یابند و سر پناه محکمتری احداث نمایند. لذا آنها آرام آرام در طول زمان و طی چندین مرحله جابجایی از جمله تغییر مکان به محلهای همچون برده قصاو(در حوالی بوستان جار کنونی)یا در محله کلاوه(در حوالی باغ بانین و کنه وزه فعلی) و... بلاخره در موقعیت کنونی روستا مستقر شده و دهکده ی پیران فعلی را بر پا نمودند.اهالی روستا به پاس گرامیداشت یاد و خاطره پیشینیان و به انگیزه ی فراموش نشدن نام آن سپهسالار مصلح و شجاع نام دهکده خویش را پیران نهادند.
در هر صورت پس از پیران ویسه بزرگانی از محل، ریاست روستا را عهده دار شده اند. از اولین کسانی که در چهارپنج قرن اخیر ریاست روستا، یعنی کد خدایی محل را عهده داربوده و از ساکنین اولیه روستا می باشد می توان به خلیفه فتاح جد بزرگ رضایی های پیرانی اشاره نمود. وی به عنوان فرد اول روستا، امورات روستا را اداره می کرد و مسئولیت روستا را در تمامی ابعاد به عهده داشت.کدخدا دارای منزلی وسیع، و به عبارتی دارای دیوه خان (divakhan)بود. دیوه خوان سالن بزرگی بود جهت پذیرایی از میهمانان. افرادی تحت عنون دیوه خان دار مسئولیت تدارکات و پذیرایی از میهمانان را در دیوه خان برعهده داشتند. مخارج دیوه خان از یک دهم درآمد اراضی روستا تامین می شد. دیوه خان محل تشکیل جلسات بزرگان بود و در آنجا در مورد اداره ی روستا تصمیم گیری می شد. حاکمان روستا نیز در منزل کدخدا زندگی می¬کردند. دیوه خوان دارای بازداشتگاه، اصطبل و...بود. نمونه هایی از دیوه خان هنوز در روستای پیران و گاهاً درسایر روستاها باقی است. دستورات مهم در خصوص امورات روستا از سوی کدخدا صادر می شد و عموم مردم دستورات و برنامه های کدخدا را می پذیرفتند. کدخدای روستا در موارد اضطراری همچون تجاوز سایر قبایل، درگیریها و ... بزرگان روستا را جمع می¬کرد و با آنها به مشورت می پرداخت تا اینکه برای دفاع از روستا راه حل مناسبی را اتخاذ نمایند.
پس از خلیفه فتاح فرزندش خلیفه محمد حاجی،که فردی متدین و پرهیزکار بود، بعنوان کدخدا انتخاب شد. در زمان کد خدایی وی، درگیری های شدیدی میان قبایل منطقه اتفاق افتاد. با آرام شدن اوضاع منطقه و فروکش کردن جنگها و درگیری هایی قبیله ای در زمان محمد حاجی، مهاجرت مردم پیران کم کم به جایگاه امروزی صورت گرفت. پس از فوت محمد حاجی فرزندش خلیفه رضا پیرانی کدخدای روستا شد. املاک ایشان و بخش عظیمی از املاک پیران در تصرف رضا پیرانی، که ایشان نیز فردی متقی، خیر خواه و صلح طلب بود قرار گرفت. در این زمان درگیرهای شدیدی میان بهرام رشیدالسلطنه و اهالی پیران صورت گرفت. بهرام رشید السلطنه فردی از اهالی قلخانی و از روستای بی نهر از توابع بخش گهواره اسلام آباغرب بود. او فردی خیرخواه، مردم دوست و میهمان نواز بود و به گدا پروری شهرت داشت. ایشان از بزرگان منطقه قلخانی بود و قبیله ی بزرگی داشت. بعدها به دستور رضا شاه و به دلایل نامعلومی دستگیر و روانه زندان شد. پس از وی برادرش قادر رشیدالسلطنه مالک پیران گردید. قادر بیشتر املاک و دارایی های برادرش را جهت آزادی او به میرزا عبدالله و میرزا محمود حریریان کرمانشاهی سپرد و آنان املاک رشید السلطنه را بدین نحو تصاحب نمودند. چندین سال بعد ،یعنی در زمان اجرای اصلاحات ارضی، املاک آنان نیز تقسیم گردید که در نتیجه ی آن قادر رشید السلطنه و برادران حریریان نیز از پیران برچیده شدند.
پس از مدتها جنگ و درگیری، مرحوم رضا پیرانی و سایر بزرگان روستا تصمیم گرفتند که قسمتی از اراضی خود را به رشیدالسلطنه دهند تا اوضاع منطقه به حالت عادی برگشته و بیش از این مردمان روستا تحت ظلم و فشار قرار نگیرند. پس از فوت خلیفه رضا پیرانی، بهرام رشیدالسلطنه رسماً به پیران آمد و املاک پیران را به تصرف خود در آورد. رشیدالسلطنه در ظلع غربی روستا،قلعه رشید سلطنه، را بنا نهادکه آثار آن امروزه تا حدودی پابرجاست. در زمان رشیدالسلطنه قحطی عمومی رخ داد و مردم منطقه دچار مصیبتهای فراوانی گردیند، اما اهالی پیران که برخوردار از موهبات الهی و از جمله آب فراوان بودند با مشکل چندانی روبه رو نشدند، لذا بنا به دستور بهرام مکانی را جهت حمایت از قحطی زده ها ی سایر مناطق، وگاهاً فقرای پیران بر پا نمودند و از گندم، جو، ذرت و ... ذخیره شده فقرا را تغذیه می نمودند. با این عمل خداپسندانه ی بهرام و اهالی پیران، مردم منطقه تا حدودی از قحطی نجات یافتند. به همین دلیل در سال بعد از قحطی همان محل را تحت عنوان گداخانه توسعه دادند که از فقرای زیادی در آنجا نگهداری و حمایت می شد.
پس از فوت رضا پیرانی، مرحوم محمود محمدی به کدخدایی روستا انتخاب شد. در آن زمان مناطق مختلف کشور معمولاً به صورت ایالتی اداره می شد. هر ایالت خود دارای حکومتی بود که از سوی حکومت مرکزی کنترل می شد. پس از برچیده شدن حکومت های ایالتی و ولایتی خانواده رشیدالسلطنه نیز از مالکی پیران خلع ید گردیدند. پس از آن حکومت مالکی به وجود آمد. هرکس که دارای نفوذ بیشتری بود، بخشی از منطقه را تحت مالکیت خویش قرار می داد. در پیران زنی به نام ملک زاده خانم چند سال در روستا مالکیت داشت. ملک زاده خانم دختر نعمت اله خان پاطاقی و اهل روستای پاطاق بود. وی بخشی از املاک پیران را در قبضه تملک و تصرف خویش داشت. ایشان شخصاًدر پاطاق زندگی می کرد و روستا را از طریق مباشرش، یعنی محمود خان کریمی اداره می نمود. املاک روستا توسط مباشر بصورت اجاره ای به کدخدا واگذار می¬شد. محمود خان به عنوان مباشر حکومت در پیران سخت گیرانه ظلم می نمود و بر املاک، اراضی، قرق و ... نظارت داشت. وی سهم مالکانه را در تمام در آمدها منجمله از عواید زمین اخذ می نمود. پس از اصلاحات ارضی در سال 1342 ه.ش حکومت و دخل و تصرف مالکان در زندگی مردم کوتاه گردید.
هم زمان با ملک زاده خانم، عبداله خان حریریان کرمانشاهی نیز بر بخشی از املاک پیران حکومت و تصرف داشت. مقارن با مالکیت ایشان اصلاحات ارضی در ایران صورت گرفت و دولت مرکزی املاک متصرفه را از مالکان پس گرفته به رعیّت و مردم تحت ستم واگذار نمود.
کدخدایی محمود محمدی مقارن بود با دوره ملک زاده خانم و مباشرش ، یعنی محمودخان کریمی. اگر رأفت، مهربانی و سخاوت کدخدا نبود سخت گیریهای محمود خان و ملک زاده خانم زندگی را بر مردم تا حدود زیادی تلخ می نمود. کدخدا محمود پس از دو سال بیماری در سال 1342 دارفانی را وداع گفت و پس از وی فرزندش علی محمدی از سوی دولت مرکزی به عنوان کدخدا معرفی گردید .
در سال 1342 بنا به دستور دادگاه وقت در پیران خانه انصاف دایرگردید. مسؤلیت آن به عهده ی مرحوم کریم رضایی بود و با عضویت مرحوم حبیب رحمانی، مرحوم درویش علی رمضانی و ...اداره می شد. وظیفه خانه انصاف حل و فصل مشکلات و دعاوی قضایی مردم بوده است که با میانجیگری، نصایح و تدابیر اعضای آن انجام می گرفت.
در هر صورت جدا از نقل قولهای پیشینیان و آثار تاریخی همچون چشمه وچنار قدیمی پیران(مشهور به چنار حضرت علی)، دلدل و... می توان به شواهد فراوان دیگری که دال بر قدمت چندین هزار ساله روستا دارند در خود روستا و در حوالی این منطقه، مخصوصاً در شهرستان سرپل ذهاب اشاره نمود.
 
== ابشار پیران ==
 
== جستارهای وابسته ==
 
== پانویس ==
* [[فهرست اثار طبیعی وتاریخی روستای پیران]]
* [[فهرست روستاهای شهرستان سرپل‌ذهاب]]
* [[فهرست روستاهای ایران]]