رابرت فراست: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +املا+مرتب+تمیز (۸.۸): + رده:خاکسپاریها در ورمانت |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸:
'''رابرت فراست''' {{انگلیسی|Robert Frost}} متولد ۱۸۷۴ و متوفی ۱۹۶۳، [[شاعر]] [[آمریکا|آمریکایی]] قرن بیستم میلادی.<ref>[http://www.english.uiuc.edu/maps/poets/a_f/frost/frost.htm Robert Frost<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
وی متولد [[سانفرانسیسکو]] بود و در [[دانشگاه میشیگان]] تدریس نمود. شعرهای رابرت فراست کلاسیک و همه از وزن و قافیه برخوردارند. بیشتر این شعرها در بندهای آغازین، خواننده را به دیدن منظرهای فرا میخوانند و در بندهای پایانی نتیجهٔ فلسفی را به وی پیشکش میدارند. چنانکه خود فراست هم در جایی میگوید: «شعر با خیال و زیبایی آغاز میشود و با حکمت پایان میگیرد».<ref>[http://www.vazna.com/article.aspx?id=1295<!-- وازنا - مجله الکترونیکی شعر -->]</ref>▼
شعرهای فراست در اوج بیپیرایگی سرشار از نوعی اندیشمندی و ژرف نگریست و گو اینکه مصالح شعرش را سادهترین اشیاء و عناصر تشکیل میدهد، اما در نهایت به غنای معنایی و حقیقت زندگی و انسان و سر انجام هستی گره میخورد. غنایی که گاه شنل طنز و کنایه و نماد را بر دوش دارد و گاه جامهٔ تمثیل و روایتهای داستانی را بر تن میکند. وی با نخستین مجموعهٔ شاعرانهٔ خود «[[خواست کودکانه]]» که ازرا پاوند نقد ستایشآمیزی بر آن نوشت، هستی شاعرانهٔ خویش را در جهان ادبیات به ثبت رسانید و پس از آن چهار بار جایزهٔ پولیتزر را نصیب خود کرد .▼
تخصص فراست بیشتر در سرودن اشعار عاشقانهاست و در همانهاست که خیال بیهمتای خود را در زیباترین تشبیهات و واژگان میپیچد و چونان گنجینهای از زیبایی به دست خواننده میدهد. از آن میان میتوان به شعر عاشقانهٔ [[The Silken Tent]] اشاره داشت. در این شعر فراست با نهایت ظرافت زیبایی خیمهای را- از بندها تا تیرک میانی - وصف میکند و در پایان شعر نتیجه میگیرد که آن تیرک میانی «تو» هستی که در جامهای ابریشمی قرار داری. فراست خود در مورد تاریخچهٔ این شعر میگوید در کودکی یک روز صبح مادرش در لباس کلاسیک انگلیسی با دامنی بلند و ابریشمین از پنجره میبیند و این زیباترین صحنه از همان زمان در ذهنش مینشیند و بعدها این شعر از آن خاطره آفریده میشود
== زندگینامه ==
«رابرت لی فراست» چکامهسرای پرآوازهٔ آمریکایی، فرزند «[[ایزابل مودی]]» و «[[ویلیام پریسکات فراست]]» در ۲۶ مارس ۱۸۷۴ در «[[سانفرانسیسکو]]» چشم به جهان گشود. مادرش آموزگار و پدرش روزنامه نگار بود و او به یاد [[ژنرال ایی.لی.]] نامگذاری شد.
سطر ۷۰ ⟵ ۷۴:
رابرت فراست در بازگشت از این سفر تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما پزشکان دریافتند که سرطان مثانه و پروستات او پیشرفتهتر از آن است که درمان شود.
وی با همهٔ این احوال زندگی خود را تا سال ۶۳ ادامه داد و در این سال هم [[جایزه بولینگن]] را از آن خود کرد؛ اما در هفتم ژانویه دچار انسداد خون شد و در ۲۹ ژانویهٔ همان سال اندکی بعد از نیمه شب درحالیکه زندگی غرور آفرینی را از خود بر جای میگذاشت، چشم از جهان فرو پوشید و در مقبرهٔ خانوادگیشان در [[الدبنینگتون]]، [[ورمونت]] به خاک سپرده شد.
▲شعرهای فراست در اوج بیپیرایگی سرشار از نوعی اندیشمندی و ژرف نگریست و گو اینکه مصالح شعرش را سادهترین اشیاء و عناصر تشکیل میدهد، اما در نهایت به غنای معنایی و حقیقت زندگی و انسان و سر انجام هستی گره میخورد. غنایی که گاه شنل طنز و کنایه و نماد را بر دوش دارد و گاه جامهٔ تمثیل و روایتهای داستانی را بر تن میکند.
[[پرونده:RobertFrost.jpg|بندانگشتی|چپ|نمبر آمریکایی، 1974]]
▲تخصص فراست بیشتر در سرودن اشعار عاشقانهاست و در همانهاست که خیال بیهمتای خود را در زیباترین تشبیهات و واژگان میپیچد و چونان گنجینهای از زیبایی به دست خواننده میدهد. از آن میان میتوان به شعر عاشقانهٔ [[The Silken Tent]] اشاره داشت. در این شعر فراست با نهایت ظرافت زیبایی خیمهای را- از بندها تا تیرک میانی - وصف میکند و در پایان شعر نتیجه میگیرد که آن تیرک میانی «تو» هستی که در جامهای ابریشمی قرار داری. فراست خود در مورد تاریخچهٔ این شعر میگوید در کودکی یک روز صبح مادرش در لباس کلاسیک انگلیسی با دامنی بلند و ابریشمین از پنجره میبیند و این زیباترین صحنه از همان زمان در ذهنش مینشیند و بعدها این شعر از آن خاطره آفریده میشود .
▲شعرهای رابرت فراست کلاسیک و همه از وزن و قافیه برخوردارند. بیشتر این شعرها در بندهای آغازین، خواننده را به دیدن منظرهای فرا میخوانند و در بندهای پایانی نتیجهٔ فلسفی را به وی پیشکش میدارند. چنانکه خود فراست هم در جایی میگوید:
== آثار ==
* خواست کودک
* شمال بوستون
* جویباری که به باختر
* درخت شاهد
* فاصله کوتاه
|