سکه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Najafzadeh (بحث | مشارکتها) |
Najafzadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۷:
در روي سكههاي عرب ساساني بيشتر شكل خسروپرويز منقوش است و گاهي نيز يزدگرد سوم، و خيلي بندرت شكل بهرام پنجم هم ديده ميشود.
در روي سكههاي عرب ساساني نامهايي از قبيل:«معاويه عبدالله بن زبير»-«عبدالله الملك بن مروان»-«زياد بن ابي سفيان»-«عبدالله عمر»-«سلم بن زياد» و غيره ديده ميشود.آنچه را كه در تاريخ سكههاي بعد از اسلام دقت كنيم-دردوران دو خليفه اول راشدينا-(بوبكر و عمر)-از اين قبيل نامها و يا اضافه كردن: «بسم الله»، «الحمدالله» و امثال آنها ديده نميشود، و سكههايي كه در اين دوره در ايران رواج داشته، همان سكههاي دورة ساساني بود. ولي از زمان عثمان و حضرت علي(ع) كلمات اسلامي به خط كوفي به بعضي از سكهها اضافه شده است، ودر تاريخ سكههايي را كه مقارن با خلافت عثمان و حضرت علي(ع) بوده و كلمات اسلامي بدان اضافه شده است، آمده است .
== دوره كوتاه مدت، دگرگوني شكل سكههاي ايراني ==
بنابر آنچه مورخان نوشتهاند: درخلال سكههاي ساساني و عرب ساساني، در دوران خلفاي اموي واقعهاي اتفاق افتاد كه «عبدالملك بن مروان» با كمك فكري«حضرت امام محمد باقر(ع)» به ضرب سكههاي اسلامي اموي اقدام كرد.«دميري» در كتاب «الحيوان» و «بيهقي» در كتاب «المحاسن و المساوي» شرح واقعه را به تفصيل آوردهاند كه اصل آن چنين است:<br />
-هارون الرشيد روزي در دربار خود به مقدارزيادي سكه كه در پيش رو داشت اشاره كرد و به اطرافيان خود گفت كه اين سكههاي اسلامي در زمان عبدالملك بن مروان ضرب و رايج شده. در آنزمان كشور روم كالاهايي به مصر صادر ميكرد، و ضمن آن كالاها پارچههايي بود كه بر روي آنها به زبان رومي كلماتي چاپ شده بود. بعد از ترجمة آن كلمات متوجه شدند- -اصطلاحاتي از مسيحيت است.
=== امام باقر (ع) و پيشنهاد ضرب سكه ===
كمال الدين دميرى در كتاب حياة الحيوان و مقريزى در كتاب شذرات العقود از كسائى نقل كردهاند كه روزى در مجلس هارون الرشيد سخن از اولين نفوذ اسلامى به ميان آمد، در آن مجلس تاريخچه نخستين سكههايى كه بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنين مطرح شد: <br />
در آغاز، كاغذ از جانب روميان به مملكت اسلامى وارد مىشد، در آن روزگار بيشتر مردم مصر نصرانى بودند و همكيش پادشاه روم به حساب مىآمدند.از اين رو، بر حاشيه كاغذهايشان با خط رومى اين كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.
اين نوع كاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملك مروان رواج داشت تا اين كه عبد الملك از كسى كه زبان رومى مىدانست، خواست تا آن كلمات را براى او ترجمه كند.پس از ترجمه كلمات، عبد الملك برآشفت و گفت: اين شايسته نيست كه در سرزمين اسلام، شعار نصرانيت به وسيله اين اوراق در حد وسيعى منتشر شود. از اينرو، به عبد العزيز مروان كه برادر او و نماينده و كارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا اين حاشيه ها را از بين ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشيه كاغذها آياتى از قرآن بنويسند. دستور از ميان بردن حاشيههاى رومى به ساير كارگزاران حكومت در ساير شهرها نيز ابلاغ گرديد. <br />
كاغذها با حاشيههاى جديد با گذشت زمان رواج يافت و به سرزمين روم نيز رسيد.پادشاه روم از اين برنامه ناخشنود شد و به عبد الملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشيههاى رومى را دوباره به كارگيرد و رواج دهد. نامه را همراه با هدايا به سوى عبد الملك گسيل داشت، اما عبد الملك نامه و هدايا را پس فرستاد، اين كار دو مرتبه ديگر با هداياى بيشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهديد كرد كه اگر حاشيهها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سكه ها، دشنام به پيامبر اسلام را نقش خواهد زد. در اين عصر، سكههاى رايج ميان مسلمانان، سكههاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهديد خود را عملى مىساخت، ضربهاى سياسى بر حكومت اسلامى وارد مىشد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مىگرفت. <br />
عبد الملك خود را مواجه با مشكلى بزرگ يافت، براى مشورت و يافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت: اى عبد الملك! تو خودت خوب مىدانى كه چه كسى راه حل مشكل تو را مىداند، اما بعمد آن را مطرح نمىكنى. عبد الملك: او چه كسى است؟ ! روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) ـ از خاندان پيامبر اكرم (ص) ـ فرد ديگرى نمىتواند باشد و تو ناگزير هستى كه از او كمك بگيرى. عبد الملك: آرى تو درست مىگويى.ولى...
عبد الملك به والى خود در مدينه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختيار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهيز كند. والى مدينه، چنين كرد و امام رهسپار شام گرديد. عبد الملك به استقبال آن حضرت رفت، خير مقدم گفت و مشكل سياسى خود را مطرح ساخت و كمك طلبيد. <br />
امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگير.نظر من اين است كه هم اكنون از اهل فن بخواهى تا برايت درهم و دينارهاى فراوانى را بسازند كه بر يك طرف آن شعار توحيد و بر طرف ديگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى كه سكه در آن زده شده و تاريخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمينه برخى خصوصيات ديگر سكهها، رهنمودهايى داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى ميسرنباشد.و به عبد الملك فرمود: از مردم بخواه تا از اين پس با اين سكهها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سكههاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام كن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گرديد و سكههاى اسلام در روابط اقتصادى به كار گرفته شد.آن گاه عبد الملك به پادشاه روم نوشت، اگر مىخواهى تهديدهايت را عملى كن!
پادشاه روم كه از رواج سكه هاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهديدهاى خود را بىثمر يافت و از آن صرف نظر كرد.<br />
== نگارخانه ==
|