'''پارسی'''، (که عربی شدهی آن '''فارسی''' است و در افغانستان '''دری''' و در تاجیکستان '''تاجیکی''' نیز خوانده میشود) زبانی است که در کشورهای [[ایران]]، [[افغانستان]] <ref>[https://www.cia.gov/cia/publications/factbook/geos/af.html]</ref>، [[تاجیکستان]] <ref>[https://www.cia.gov/cia/publications/factbook/geos/ti.html]</ref>و [[ازبکستان]] <ref>[https://www.cia.gov/cia/publications/factbook/geos/uz.html]</ref> به آن سخن میگویند (برخی زبان پارسی در تاجیکستان، ازبکستان و چین را پارسیی تاجیکی مینامند.).
پارسی زبان رسمیی کشورهای [[ایران]] و [[تاجیکستان]] و یکی از زبانهای رسمیی کشور [[افغانستان]] است.
در [[ایران]] نزدیک به ۴۰ میلیون<ref>[https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ir.html CIA factbook]</ref>< (بین ۵۸٪ تا ۷۹ ٪) پارسی زبان هستند<ref>[http://www.iranica.de/ Iranica.de]</ref>؛ در [[افغانستان]] ۲۰ میلیون، در [[تاجیکستان]] ۵ میلیون<ref>۸۰٪ از جمعیت ۷ میلیونی این کشور: [https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ti.html منبع]</ref>، و در [[ازبکستان]] حدود ۷ میلیون نفر.{{مدرک}} زبان پارسی گویشورانی نیز در [[هند]] و [[پاکستان]] دارد (نگا:[[زبان پارسی در شبه قاره هندوستان]]). روی همرفته میتوان شمار پارسیدانان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون نفر برآورد کرد. {{مدرک}}
گرچه پارسی اکنون [[زبان رسمی]]ی [[پاکستان]] نیست، پیش از استعمار [[انگلیس]] و در زمان امپراتوریی مغول، زبان رسمی و فرهنگیی [[شبهقارهی هند]] بودهاست. زبان رسمیی کنونی پاکستان، [[اردو]]، که «اسلامیشده»ی زبان [[هندی]] است، بسیار تحت تأثیر پارسی بودهاست و واژههای پارسیی بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان پارسی در [[پاکستان]]، [[بنیانگذاران پاکستان]] تصمیم گرفتند که سرود ملیی آن کشور به زبان پارسی سروده شود. (نگاه کنید به [[قومی ترانه]])<ref>[http://en.wikipedia.org/wiki/Demographics_of_Pakistan#Persian][http://en.wikipedia.org/wiki/Qaumi_Tarana]</ref>
[[Image:Persian Language Location Map.PNG|left|thumb|500px|پراکندگیی پارسی زبانان در جهان]]
== پیشینهی زبان پارسی ==
پارسی زبانی [[هندواروپایی]] از شاخهی [[هندوایرانی]] و زیرشاخهی [[زبانهای ایرانی]] است. پیشینهی کهن [[پارسیی نو]] به [[ایرانیی باستان]] باز میگردد. از ایرانی باستان، زبانهای
*[[زبان اوستایی]]
*[[زبان مادی]]
*[[ پارسیی باستان]]
*[[زبان سکایی]]
پدید آمدند.
این زبانها کمابیش همهنگام بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان [[هخامنشیان]]، [[پارسیی باستان]]، زبان رسمیی امپراتوری میشود.
{{زبانهای ایرانی}}
==پارسیی باستان==
[[دورهی باستان]] که از آغاز تا فروپاشیی [[شاهنشاهیی هخامنشی]]، تا حدود سدههای چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از [[زبانهای ایرانیی باستان]] چهار گویش آن شناخته شدهاست: [[مادی]]، [[سکایی]]، [[اوستایی]] و [[ باستان]] یا پارسی. از [[زبان مادی]] و [[سکایی]] که یکی در [[غرب ایران]] و منطقه فرمانرواییی [[ماد]] و دیگری در شمال، از [[مرزهای چین]] تا [[دریای سیاه]]، از جمله بین اقوام [[پارت]] و [[ساکنان سغد]]، کشورروا بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای [[اوِستایی]] و [[پارسی باستان]] مدارک بسیار در دست است. [[زبان اوِستایی]]، گویش مردم کنارههای [[دریاچهی هامون]] در [[سیستان]] بوده و [[زرتشت]] کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.
[[ باستان]] زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و [[دودمان هخامنشی]] بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، [[سنگنبشتهی بیستون]] است که پیشینهی آن به [[سدهی ششم پیش از میلاد]] برمی گردد (مرجع ۲). درهمین هنگام گویشهای دیگر [[ایرانیی باستان]] نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای [[بلخی]]، [[سغدی]]، [[پارتی]] و [[خوارزمی]].
[[دبیرهی باستان]]، [[دبیرهی میخی]] بودهاست و به نظر میرسد در زمان [[هخامنشی]]، دبیرهای کشورروا در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها خطی ادبی برای نوشتن [[سنگنوشتهها]] بودهاست که برای نگاشتن این [[سنگنوشته]]ها استفاده میشدهاست (مرجع ۲صفحه ۱۱۰).
[[زبان باستان]] از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی پارسی بودهاست (مرجع ۳)
==پارسیی میانه==
در [[ردهبندیی زبانشناسی]]، به زبانی که از [[سدهی سوم پیش از میلاد]] تا [[سدهی هفتم پس از میلاد]] در [[ایران زمین]]، کاربرد داشتهاست، [[ میانه]] میگویند. زبان [[پارسیی میانه|پهلوی]] به [[گویش مرکزیی میانه]] که در هنگام [[اشکانیان]] و [[ساسانیان]] کشورروا بودهاست گفته میشود. [[پارتها]] به زبان [[پهلویی شمالی]] ([[پارتی]]) که اندک تفاوتی با [[پهلویی جنوبی]] دارد، سخن میگفتند. [[پهلویی جنوبی]] در هنگام [[ساسانیان]] کشورروا بودهاست. [[دستور زبان پهلوی]] سادهتر از [[ باستان]] اما پیچیدهتر از [[پارسیی نو]] بودهاست (مراجع۳و ۴).
==پارسیی نو==
[[تصویر:Bihzad.jpg|thumb|left|230px|شعر جایگاه ویژهای در زبان پارسی دارد.]]
پارسیی نو، پارسیی امروزاست که پیدایش آن به اشغال ایران به وسیلهی عربها به رهبریی عمربن خطاب در سال ۶۴۱ میلادی بر میگردد. از آن هنگام، حکومتهای عرب خلفای راشدین، اموی و عباسی، با یاریی دستنشاندگان ایرانیی خود، گویش و نگارش به زبان پارسی را به مدت دو سده در ایران ممنوع کردند. نبود یا دور از ذهن بودن بسیاری از واژههای پارسیی پایه در زبان پارسیی کنونی پیامد این ممنوعیت دویست ساله بودهاست. برابر پارسی ی واژههای سادهای چون «کتاب»، «قلم»، «عشق» و بسیاری از واژههای دستوری، «علمی» و«فنی» یا هنوز یافته یا ساخته نشدهاند، یا اگر شناختهشدهاند چنان دور از ذهن هستند که اندیشهی کاربران را به چالش میکشند و روان سازی آنها زمانبر است.
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهی چهارم تاثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهی زبان پارسی داشت و خود این تاثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت پارسیی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
دبیرهی پارسیی کنونی، پارسی شدهی دبیرهی عربی است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. مهمترین کاستیی دبیرهی پارسیی کنونی، داشتن بیش از یک حرف برای یک صدا («ح» و «ه» برای /h/؛ «ز»، «ض»، «ظ» و «ذ» برای/z/ ؛ «ت» و «ط» برای /t/ و «س»، «ص» و «ث» برای /s/) و نداشتن حرف برای شمار دیگری از صداها است. کوششهای رسمییی که تا کنون برای ساده سازیی دبیرهی پارسی شده، در حد افزودن چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و«چ» به دبیرهی عربی بودهاست. کوششهای دیگر؛ از جمله نگارش «ی» میان ترکیبهای وصفی و اضافی، آوانگاری از «تشدید» و «تنوین» به جای نوشتن آنها و ساختن دبیرهای تازه، کوششهای خودجوش نویسندگان بودهاند که با توجه به بیاعتناییی سیاست گذاران (به بخش «سیاستگذاری در پارسیی امروز» نگاه کنید.) چنان که بایستهاست فراگیر نشدهاند.
===زبانهای بیگانه در پارسی===
بیشترین واژههای بیگانه در پارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در پارسی؛ زور، سرکوب و آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به پارسی آمدهاند.{{مدرک}}
==واژههای عربی شدهی پارسی==
عربها شمار بزرگی از واژههای پارسی را برابر گویش خود تغییر دادند و شماری از همین واژهها بهوسیلهی ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژههای «فارس»، «فیل»، «فردوس»، «ابریق» و «قهستان» هستند که به ترتیب از واژههای پارسیی «پارس»، «پیل»، «پردیس»، «آبریز» و «کوهستان» ساخته شدهاند. عربی سازیی شمار دیگری از واژههای پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند. یک نمونه واژهی «جنحه» است که در پارسیی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهی «جُناح» ساخته شدهاست، اما «جناح» خود عربی شدهی واژهی پارسیی «گناه» است! (منبع: واژهنامهی عربیی "المنجد")
==واژههای ساختگیی بیگانه در پارسی==
با آغاز برگردان نوشتههای علمی و فنی از زبانهای اروپایی در اواخر دورهی قاجار تاکنون، گونهای تازه از واژههای بیگانه پا به زبان پارسی نهادند که ساختهی اندیشهی بازگردانان (مترجمان)ی بودند که در برخورد با واژههای اروپایی ناآشنا سادهتر آن میدیدند که بنهای فعل عربی مرتبط با موضوع را در بابهای مرتبط بگذارند و این چنین واژههایی ساختهشد که نه پارسی بود و نه در آن معنی در میان عربها کاربردی داشت. شمار بزرگی از این واژهها هم که با پیروی ازهمین الگو بهوسیلهی بازگردانان عثمانی ساخته و به زبان ترکی وارد شدهبودند، برای سادهتر شدن کار بازگردانان ایرانی به زبان پارسی راه یافتند.
نخستین بازگردانان نگرش علمی به زبان و پاسداری از هویت آن نداشتند و بیش از آن که بازگردان باشند کارشناسان رشتههای مورد نظر بودند که با آشنایی با زبان مبدا میخواستند هرچه زودتر متن را برای پارسی زبانان آماده کنند. با توجه به بیسوادی و کمسوادی گسترده در میان مردم آن هنگام، این واژههای ساختگی نهتنها با مقاوت روبهرو نشدند، بلکه واژههای علمی، فنی، تخصصی و رسمی انگاشته میشدند. از سوی دیگر، در آغاز فرآیند برگردان از زبانهای اروپایی هنوز نهادی که کار آن بهسازی و نگهداری زبان پارسی و واژه سازی برای آن باشد بنیاد نشدهبود. این موارد از مهمترین دلایل ساخت و کاربریِ چنین واژههایی هستند. امروزه هم این گونه واژهها، با توجه به بیاعتناییی گستردهی رسمی و غیررسمیی کنونی به بهسازیی زبان و پاسداری از هویت آن، همچنان علمی، فنی، تخصصی و رسمی انگاشته میشوند. {{مدرک}}
==فرهنگستان زبان پارسی==
با نوسازیی ایران در دوران رضا شاه پهلوی، فرهنگستان زبان پارسی بنیاد شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکارمیروند.{{مدرک}}
==سیاستگذاری در پارسیی امروز==
از هنگام انقلاب سال ۱۳۵۷، مخالفت کشورداریی اسلامیی ایران با غربگرایی تا اندازهای در پاکسازیی پارسی از واژههای اروپایی موثر بودهاست، اما در سیاستهای اسلامیی این کشورداری، بازسازیی زبان و جایگزین کردن واژههای عربی جایی ندارد. این کشورداری از سویی توانمند کردن پارسی را پیروی از سیاستهای کشورداریی شاهنشاهیی پیشین میداند و از سوی دیگر زدودن واژههای عربی را بیاعتنایی به اسلام میانگارد. در چنین فضایی، جایگزین شدن واژههای پارسی با عربی شگفتانگیز نیست. نمونهای از این پدیده، جایگزین شدن واژهی «تیمسار» با واژهی عربی «امیر»، است که اندکی پس از دادن درجهی سپهبدی به علی صیاد شیرازی رویداد، چون از دید کشورداران، تکرار عبارت «تیمسار سپهبد» در یاد کردن از صیاد شیرازی، یادآور تیمسارهای شاه و ستیز ایشان با مذهبیان بود.{{مدرک}}
=== توصیف زبان شناختیی زبان پارسی ===
پارسی زبانی [[ضمیرافتان]] است یعنی انداختن [[ضمیر]] و بکار نبردن آن لطمهای به معنای [[جمله]] نمیزند.
نمونه:
(من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف [[واژههای پارسی]] به صورت [[ورزا]] - [[ورزیده]] - [[ورز]] ([[فاعل]] - [[مفعول]] - [[فعل]]) است.
گرچه وَرز ([[فعل]]) در زبان پارسی در پایان [[جمله]] میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها [[هستهْآغازی]] است.
برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هسته جملهها یعنی واژههای "برادر"، "خودرو" و "زن" در آغاز آمدهاند.
اگر گروه [[فزونواژه]] ([[حرف اضافه]]) در جمله باشد، معمولاً میان [[ورزا]] و [[ورزیده]] مستقیم میآید. نمونه:
فرزاد به مینو آب داد.
بنابراین توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان پارسی چنین است:
*(فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول)فعل
هنگامی که [[مفعول]] مستقیم، [[شناس]] ([[معرفه]]) باشد این مفعول یا [[ورزیدهنما]]ی «را» و پیش از [[گروه فزونواژه]] میآید. نمونه:
فرزاد آب را به مینو داد.
(منبع این بخش: ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان پارسی از دیدگاه ردهشناسی، ترجمه [[مهدی سمائی]]، [[تهران]] [[۱۳۸۲]]، چاپ دوم.)
==پانویس==
<references/>
== جستارهای وابسته ==
*[[فهرست واژههای متفاوت در پارسی افغانستان و ایران]]
*[[فهرست واژههای متفاوت در پارسی تاجیکستان و ایران]]
*[[نام زبان پارسی در زبانهای دیگر]]
*[[ادبیات پارسی]]
*[[فرهنگ ایرانی]]
*[[خط در ایران]]
== منابع ==
#راهنمای زبانهای ایرانی، جلد اول زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان ۱۳۸۲
#Microsoft Encarta Encyclopedia ۲۰۰۲. ۱۹۹۳-۲۰۰۱ Microsoft Corporation.
#Encyclopædia Britannica ۲۰۰۶ Ultimate Reference Suite DVD Version: ۲۰۰۶٫۰۱٫۰۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰, Persian Language
#راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم زبانهای ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۳
#Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge ۱۹۷۵, ۵۹۲-۶۳۲ and ۶۹۲-۶۹۶
#Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de l'Iran d'apres Ibn al-Muqaffa, in Iran and Islam, in memory of the late Vladimir Minorski, Edinburgh ۱۹۷۱, ۳۶۱-۳۹۱.
<references/>
== پیوند به بیرون ==
*[http://www.persianlanguage.ir تارنمای زبان فارسی]
*واژگان پارسی عربی شده[http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=8748]
*[http://www.jazirehdanesh.com/page.php?slct_pg_id=153&sid=10&slc_lang=fa واژههای پارسی در زبان انگلیسی]
*[http://www.deilamestan.com/news_loader/news.aspx?index=54 فارسي در ديگر زبانها]
*[http://www.zabanamoozan.com آموزش زبان انگلیسی ویژه فارسی زبانان]