گوبینو در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر [[بوشهر]] به [[ایران]] آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان [[فارسی]] مسلط شد و به کارهایی از قبیل [[سکهشناسی]] و مطالعهٔ تاریخ و [[فلسفه]] و ترجمهٔ متون فارسی به فرانسه مشغول گشت. خود گوبینو در نامهای به خواهرش مینویسد: در ایران همه چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی، نیکی و… من به ایران آمدهام تا ببینم مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی میکنند و چطور میاندیشند{{منبع؟}}. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به [[امریکا]] رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به [[تهران]] اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند. سالهای آخر عمر او در سفر به سرزمینهای اروپایی مخصوصاً آلمان و [[ایتالیا]] سپری شد و در اواخر عمر هم در [[پاریس]] زیست و در شهر [[تورین]] درگذشت.
ارنست اورسل در کتاب سفرنامه اورسل مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اورسل| نام =ارنست| عنوان = سفرنامه ارنست اورسل| سال =1353| ناشر = شرکت افست| مکان =ایران | زبان = پارسی|مترجم=علی اصغرسعیدی|شماره ثبت کتابخانه ملی = 74|صفحه = 276|}}</ref>
خط ۳۲:
== عقاید و اندیشهها ==
گروهی او را فیلسوف و از بزرگترین متفکران جهان میشمارند، در حالی که جمعی دیگر اندیشههای او را مضر و دورریختنی میدانند؛ ولی بدون شک اندیشههای او در قرن بیستم منشأ تحولات زیادی در اروپا شد. کنت دو گوبینو مبتکر مکتب فلسفی مخصوصی به نام [[گوبینیسم]] و معتقد به برتری نژاد [[آریایی]] بوده است که در آغاز قرن بیستم به خصوص در سالهای بعد از [[جنگ جهانی اول]] طرفداران بسیاری در اروپا پیدا کرد. این مکتب بیشتر مورد توجه و احترام نویسندگان و متفکران آلمانی بود تا فرانسوی، به طوری که آلمانیها مقالات و کتابهای متعددی را دربارهٔ افکار عقاید وی منتشر ساختند و صریحاً میتوان گفت پیدایش مرام [[نازیسم|نازی]] در آلمان که متکی به برتری نژادی بود، مستقیماً از فلسفهٔ گوبینیسم سرچشمه میگرفت. گوبینو دربارهٔ موضوع نژادها تابع اصلی بود که اقتصاددانان دربارهٔ پول وضع کردهاند و میگویند که پول بد همیشه پول خوب را از میدان به در میکند، یعنی معتقد بود که مثلاً اگر نژاد [[سامی]] با نژادهای آریایی آمیخته شد در نتیجهٔ این آمیزش آریایینژادان همهٔ صفات اصلی خود را که زیبایی، استواری اندام و دلیری، رادمردی و عدم گرایش به سازش و دروغ را از دست میدهند و تبدیل به مردانی حریص، فریبکار و ترسو و سختجان میشوند و صفات درجهدوم، سرانجام جایگزین صفات درجهاول نژاد عالیتر میگردد. گوبینو با این عقاید به نتایج آمیزش ایرانیان با تازیان خوشبین نبود و میگفت که شاهنشاهی ایران را نژاد آریایی که مظهر نجابت و دلیری بیباکی بوده است، درآغاز تشکیل داده و سپس بر اثر تماس مستمر با نژادهای مختلف مانند تورانیان و تازیان، ارزش معنوی خود را به تدریج از دست داده و در این زمینه دو بیت از [[شاهنامه|شاهنامهٔ]] [[فردوسی]] را در شرح نامهٔ [[رستم فرخزاد|رستم فرخهرمزد]] به برادرش، مصادره به مطلوب میکند که میگوید:
{{شعر}}
{{بیت|ز دهقان و از ترک و از تازیان|نژادی پدید آید اندر میان}}
{{بیت|نه دهقان نه ترک و نه تازی بود|سخنها به کردار بازی بود}}
{{پایان شعر}}
بر اثر همین دیدگاهها بود که دربارهٔ کشورگشاییهای فرانسه خوشبین نبود و معتقد بود که اشغال سرزمینهای دیگر منجر به آمیزش نژادها میگردد و سودهای آنی زودگذر را به زیانهای جبرانناپذیر درازمدت مبدل میسازد. گوبینو دربارهٔ ایرانیان بارها گفته بود: ممالکی که در دورههای مختلف به ایران حمله کردند حتی اگر به ایران هم تسلط پیدا میکردند به جای این که تمدن خود را در مردم ایران نفوذ دهند، تمدن ایرانی در آنها نفوذ میکرد به همین دلیل در اکثر ممالک دنیا خصوصیات ایرانی رخنه کرد. ایران همیشه روی پای خود ایستاد و تمدن و فرهنگ خود را به دیگر اقوام شناساند و این نشانهٔ فرهنگ و تمدن غنی ایرانی است که حتی در قوم فاتح هم اثر میگذاشت. در کل در بحث نژادیِ خود، نژاد ایرانیان را نژاد منتخب و گزیدهٔ قوم آرین میدانست و کلیهٔ خصوصیاتی را که برای یک نژاد قوی و منتخب در کتاب خود طبقهبندی کرده بود را در قوم ایرانی سراغ میگرفت و از این روست که تاریخ این مملکت را نوشته و آن را تاریخ ایرانیان نام نهاده است. گوبینو از مکتبهای فلسفی، دین و فلسفهٔ زرتشت را میپسندید و آن را جالبترین فلسفهای میدانست که با آن روبهرو شده است. در کل شخصیتهای معروفی چون [[نیچه]]، [[واگنر]]، و [[ویلهلم دوم]] از افکار و اندیشههای گوبینو تأثیر پذیرفتهاند.