ارنست پرون: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: نیازمند بازبینی
خط ۱:
[[پرونده:Peron.jpg|بندانگشتی|ارنست پرون]]
'''ارنست پرون''' {{فرانسوی|Ernest Perron}} (متوفی ۱۳۴۰ خورشیدی) [[سوئیس]]ی، یکی از نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوستان [[محمدرضا شاه پهلوی]] بود. او در سوئیس با محمدرضا آشنا شد و در دوران [[ولیعهد]]ی با وی به ایران آمد و تا پایان عمر (۲۵ سال) در کنار او ماند. از آنچه در [[ایران]] انجام می‌داد از اوایل زندگی و کودکی و حتی نوجوانی و جوانی پرون و حتی از تاریخ و محل دقیق فوت او اطلاع دقیقی در دست نیست. براساس تنها مدرک موجود در خصوص زندگی و مرگ او در کتاب فردوست او احتمالاً فرزند باغبان مدرسه له روزه سوئیس بود که محمدرضا در سن نوجوانی در آنجا درس می خوانده است. قدرمسلم اینکه با رضاشاه رابطه خوبی نداشت و ملکه [[ثریا اسفندیاری]] نیز او را دشمن خویش می‌دانست. او چه در زمان ولیعهدی و چه در زمان [[پادشاه]]ی محمدرضا انجام برخی ماموریت‌های شخصی و غیر رسمی را برای شاه برعهده داشته‌است.
 
== آغاز دوستی ==
خط ۸:
برخی از منابع مدعی هستند که [[رضاشاه]] از پرون نفرت خاصی داشته‌است.<ref name=autogenerated۳>شکست شاهانه. صفحات ۲۱۲ تا ۲۱۹</ref> در این نکته اتفاق نظر وجود دارد که پرون در طول مدت حضور در دربار، از روابط با شاه برای توصیه‌هایی استفاده برده‌است. یکی از این استفاده‌ها، تشویق محمدرضای [[ولیعهد]] به تغییر نظر [[رضاشاه]] در مورد محل تبعید مصدق بوده‌است. در اوایل تابستان سال ۱۳۱۹، دکتر [[محمد مصدق]]، وزیر دربار و نماینده پیشین [[مجلس شورای ملی]]، به دستور رضاشاه دستگیر و از تهران به زندان کثیفی در [[بیرجند]] منتقل شد. از آنجا که سابقه چنین تبعیدهایی در دوره رضاشاه بخصوص در مورد [[نصرت الدوله]]، [[سیدحسن مدرس]] و [[عبدالحسین تیمورتاش]]، بوی خون می‌داد، بسیاری از افراد (از جمله [[اشرف پهلوی]] و [[فوزیه]]) واسطه شدند تا با میانجیگری مصدق را رها کنند. ولی همه ناکام ماندند. در این میان پرون که هم‌زمان در بیمارستانی تحت مدیریت پسر مصدق، درحال درمان بود، موفق شد محمدرضا را متقاعد کند تا راساً نسبت به انتقال مصدق و تحت نظر گرفتنش در یک محل امن (ملک شخصی مصدق در [[احمدآباد (کرج)|احمدآباد]]) دستوری برخلاف دستور پدر پادشاهش صادر کند.<ref>فوزیه. خسرو معتضد. نشر البرز. تهران ۱۳۷۵ صفحات ۶۰۳ تا ۶۰۸</ref><ref>[http://www.aftab.ir/articles/politics/plitical_history/c1c1186235430p1.php وب‌گاه آفتاب]</ref>
 
== پرون و محمدرضا شاه پهلوی ==
[[ثریا اسفندیاری]] بختیاری همسر دوم شاه، چنین تصویری از سالهای آخر اقامت پرون در دربار و کاخ شاه ارائه می‌دهد:«ارنست پرون زشت و نامطبوع است. چشمهایش نفرت انگیز است...... [[همجنس‌گرایی|همجنس باز]] است...... مزدور است..... نادرست.... ماکیاول صفت..... شیطان صفت...... رمال..... غیبگو......» ثریا در این کتاب عنوان نمود که پرون و شاه هر روز صبح یکدیگر را در اتاق شاه ملاقات می‌کنند و پرون در این ملاقات‌ها به دسیسه چینی علیه دشمنانش می‌پردازد.<ref>کاخ تنهایی. ثریا اسفندیاری بختیاری. ترجمه نادعلی همدانی. ناشرمترجم. تهران ۱۳۷۱ صفحات ۱۴۳ و ۱۴۴</ref>
 
خط ۱۷:
فردوست در بخش دیگری از کتاب نتیجه می گیرد مطمئنان سازمان اطلاعات انگلیس با علم به اینکه محمدرضا در مدرسه له روزه ثبت نام خواهد کرد، مدت زمان کوتاهی قبل از حضور محمدرضا در این مدرسه ارنست پرون را به عنوان جاسوس و در لباس خدمتکار برای کنترل و دوستی با محمدرضا گماشته بود. در واقع این سازمانهای اطلاعاتی حتی پیش از زمانی که افراد پست یا سمتی را در یک کشور به دست آورند تحت مراقبت های آنان قرار دارند و کنترل می شوند. علی‌رغم اینکه حسین فردوست چند نمونه از اقدامات پرون را برای معرفی او به عنوان جاسوس نام می برد اما چون او در کتاب خود تقریباً اکثر رجال پهلوی را به جاسوسی متهم میکند نمیتوان در این خصوص یک نظر قطعی و قاطع داد.<ref>ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. حسین فردوست. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. انتشارات اطلاعات. تهران. ۱۳۶۹ صفحات ۴۶ و ۴۷</ref> در عین حال فردوست لحن صحبت و نحوه رفتار پرون را با شاه، درخور مقام شاه نمی‌دانست.<ref name=autogenerated2>ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. صفحات ۱۸۷ تا ۱۹۸</ref>
 
اندکی پیش از [[انقلاب ایران (۱۳۵۷)|انقلاب اسلامی ایران]]،(مرداد ماه ۱۳۵۷) کتابی به بازار تهران عرضه شد به نام '''ارنست پرون، شوهر شاهنشاه آریامهر''' به قلم [[محمد پورکیان]]. نویسنده در این کتاب بدون معرفی یک منبع موثق به وجود یک رابطهٔ جنسی میان محمدرضا پهلویشاه و ارنست پرون پرداخت.<ref>شوهر شاهنشاه آریامهر. نوشته محمد پورکیان. چاپ برلین. مرداد ماه ۱۳۵۷</ref>
 
== وظایف پرون در دربار ==