جرج بارکلی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Aidin299 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب: نیازمند بازبینی
Aidin299 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب: نیازمند بازبینی
خط ۳۸:
 
بارکلی در قرن هفدهم زندگی می کرد قرنی که در آن نگاه انسان به هستی و جهان عوض شده بود در علوم طبیعی کسانی مثل گالیله و بویل و هاروی و نیوتن و در علوم سیاسی کسانی مثل هابز و در فلسفه کسانی مثل دکارت ولایبنیتس و اسپینوزا و لاک تفسیر جدیدی از جهان و هستی ارائه داده بودند .در تفسیر جدید نگاه سنتی و دینی ویران و یا سست شده بود.تفکر برکلی در واقع واکنشی است در برابر این تصویر عقلانی نو از جهان ؛ و همچنین کوششی است برای رهانیدن یا بازگردانیدن اصول و مبانی رویکرد دینی یا به طور خلاصه ، نجات جهان بینی دینی ، وسپس خود دین و اصول آن . وقتی دکارت ماده را چون جوهری مستقل در نظر گرفت به نظر بارکلی، دکارت ماده را به مقام خدایی رسانده است. بارکلی در برابر ماتریالیسم نهفته در اندیشه های لاک وهابز و دیگر اندیشمندان قرن هفدهم و قوانین نیوتن که جهان را هم چون یک ماشین عظیم می داند که تابع قوانین مکانیستی است، موضع گیری می کند.در این جهان جایی برای خداوند نیست .برکلی معتقد است که این اندیشه ها باعث تیرگی و تباهی اخلاقی انسان ها می شود.از سویی به بی خدایی و از سوی دیگر موجب شک گرایی در باره ی معنویت و مبانی دینی می شود.لذا در برابر اندیشه های مادی زمان خود منکر ماده شد.در واقع او كه خود اسقف كلُوين بود ماده گرايى را سرچشمه الحاد ميشمرد ولذا در صدد برآمد تببينى متمايز از جهان ارائه دهد. در كتاب " سه گفت و شنود ميان هيلاس و فيلونوس" فيلونوس ديدگاهى ارائه ميكند كه هيلاس شكاك، آن را عجيب و غريب ترين چيزى كه تابحال به ذهن انسان رسيده وصف ميكند . ايدهء خود باركلى نيز مبنى بر نفى اساس و اصالت ماده در جهان نيز مشابه ايدهء قهرمان كتاب او ، جزو عجيب ترين ايده هاى تاريخ فلسفه محسوب ميشود.
 
نكته اصلى فلسفه او اين است : چيزى به نام ماده وجود ندارد. خيلى ساده ، همهء اشياء و جهان پيرامون ما تنها ساخته و پرداخته ذهن ماست. تنها ذهن وجود دارد كه حامل ايده هاست. هرآنچه كه ما احساس و ادراك ميكنيم در واقع همان ايده هاى ذهنى خود ما هستند، وجود خارجى ندارند .
 
وى كه خود رياضيدان قابلى بود همچنين به مباحثه با نيوتن پرداخت و برخى نظرات او را زير سؤال برد. باركلى مدعى شد برخلاف نظريهء " بى نهايت خُردهاى" نيوتن ، در عالم واقعى ، چيزى به نام بى نهايت تقسيم پذير وجود ندارد. وى نظر نيوتن مبنى براينكه فضا و زمان بدون آنكه چيزى در ظرف آنها اتفاق بيفتد ، به خودى خود ميتوانند موجود باشند را رد كرد و زمان را تنها تسلسلى حاصل از ايده هاى ذهن انسان دانست كه به سبب توالى حوادث وجود مي يابد . با پيشرفت علم و اختراع تلسكوپ و ميكروسكوپ ، باركلى دنياى رؤيت شده زير ميكروسكوپ را اساساً دنياى ديگرى غير از دنياى ما انسانها پنداشت.
سطر ۵۱ ⟵ ۵۳:
از آنجایی که هیچ تصوری بدون علت نمی‌تواند در ذهن به وجود آید بنابراین جوهری به نام روح سرچشمهٔ ایجاد این تصورات است. تصورات ممکن است حاصل ارادهٔ خود ما باشد مانند تصور درختی خیالی یا موجودی خیالی مانند سیمرغ. اما تصورات دیگری هم موجودند که حاصل ارادهٔ انسان نیستند و انسان نمی‌تواند مانع بروز آن در ذهن خود شود مانند درختی واقعی که مسئول ایجاد آن‌ها خداست. آنچه که درخت نخست را از درخت اخیر جدا می‌سازد وجود مادی و بیرون از ذهن دومی نیست بلکه وجه تمایز آن‌ها علتشان است که در مورد درختی که واقعی می‌نامیم علت خداست.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = برکلی| عنوان =مبادی علم انسان}}</ref>
 
باركلى معتقد بود كه از لحاظ منطقى اينكه بخواهيم وجود چيزى را ثابت كنيم تنها به اين دليل كه بدون آن انجام فلان كار را نمىقابل توانستيمتصور انجامبراي دهيمما نيست، درستنادرست نيستاست. مثلاً اينكه بگوييم صندلى وجود دارد چون
اگر نبود ما نمى توانستيمتوانيم تصور كنيم كه چگونه ممكن بود بتوانيم روى آن بنشينيم و زمين ميخورديمنخوريم ، ناصحيح است . اين مغالطه در منطق به ArgumentumArgument from incredulity (مغالطه شكاكيت) معروف است.
 
جالب آنكه وى مردى اجتماعى بود و دوستان فراوانى از جمله جاناتان سويفت نويسنده سفرهاى گاليور داشت . سويفت اورا تحسين ميكرد و فيلسوف كامل مى ناميد. سويفت معشوقه اى داشت كه پس از مرگش به دلايلى كه هرگز روشن نشد ثروت كلانى را براى باركلى به ارث گذاشت . باركلى كه انتظار چنين پول عظيمى را نداشت آن را هديه خداوند شمرد و سعى كرد براى احداث دانشگاهى در مثلث برمودا مصروف كند. دانشگاهى كه نه فقط براى اروپاييها و امريكاييها بلكه حتى براى سياهپوستان افريقا نيز باشد . اما ايده او چنان بزرگ و جاه طلبانه بود كه در تحقق آن شكست خورد .