'''ذبیح بهروز''' (۱۲۶۹-۱۳۵۰ ه.ش)، نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ ایرانی.
{{لحن}}
{{ویکیسازی}}
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام = ذبیح بهروز
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام اصلی =
| زمینه فعالیت =
| ملیت = ایرانی
| تاریخ تولد = ۲۶ تیر ۱۲۶۹
| محل تولد = [[تهران]]
| والدین = [[میرزا ابوالفضل ساوجی]]
| تاریخ مرگ = ۲۱ آذر ۱۳۵۰ ({{سن|۱۲۶۹|۴|۲۶|۱۳۵۰|۹|۲۱|از تاریخ=خورشیدی}})
| محل مرگ =
| محل زندگی =
| مختصات محل زندگی =
| مدفن =
|در زمان حکومت =
|اتفاقات مهم =
| نام دیگر =
|لقب =
|بنیانگذار =
| پیشه = نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ
| سالهای نویسندگی =
|سبک نوشتاری =
|کتابها =
|مقالهها =
|نمایشنامهها =
|فیلمنامهها =
|دیوان اشعار =
|تخلص =
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| همسر =
| شریک زندگی =
| فرزندان =
|تحصیلات =
|دانشگاه =
|حوزه =
|شاگرد =
|استاد =
|علت شهرت =
| تأثیرگذاشته بر =
| تأثیرپذیرفته از =
| وبگاه =
| جوایز =
|گفتاورد =
|امضا =
}}
'''ذبیح بهروز''' (۱۲۶۹–۱۳۵۰)، نویسنده، شاعر و پژوهشگر [[فرهنگ ایرانی]] بود.
ذبیحالله بهروز فرزند [[میرزا ابوالفضل ساوجی]] در سال ۱۲۶۹ در [[تهران]] متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدارس قدیمه آغاز کرد. سپس به ادامهٔ تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی پرداخت. پس از آن برای تکمیل علوم ادبی و عربی به [[قاهره]] رفت و مدت ده سال در آنجا ماند. سپس به [[انگلستان]] رفت و در آنجا دستیار [[ادوارد براون]] و [[رنالد نیکلسن]] شد و به تدریس پرداخت. پس از چندی به [[آلمان]] رفت و از آنجا به [[ایتالیا]] و سپس به ایران بازگشت. از سال ۱۳۰۲ تا زمان بازنشستگی در [[دارالفنون]]، [[دانشکده افسری]] و [[مدرسه عالی بازرگانی]] تدریس میکرد.
بهروز نویسندهای پژوهشگر و زبانشناسی آشنا به فرهنگ پیش از اسلام بود، ذبیح بهروز از نخستین کسانی بود که در شیوهٔ تحقیق ایرانشناسان غربی شک کرد و برخی «اشتباهات» آنها را بارها یادآور شد. در ستارهشناسی و [[گاهشماری در ایران باستان]] مطالعات گستردهای به عمل آورد، و نظرهای علمی جدیدی مطرح کرد.
ذبیح بهروز از نخستین کسانی بود که در شیوهٔ تحقیق ایرانشناسان غربی شک کرد و برخی اشتباهات و شاید غرضورزیهای آنها را متذکر شد. در ستارهشناسی و گاهشماری در ایران باستان مطالعات گستردهای به عمل آورد، و نظرهای علمی جدیدی مطرح کرد.
بهروز، پس از [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]]، یکی از پیگیرترین هواداران تغییر [[خط فارسی]] بود. او همچنین بر حذف لغات و اصطلاحات عربی از زبان فارسی تأکید داشت و در این زمینه مقالات فراوانی به رشتهٔ تحریر در آورد.
ذبیح بهروز در ۲۱ آذر ۱۳۵۰ در تهران درگذشت.
بهروز مانند پدرش فریفتهٔ دانش و فرهنگ ایران بود و نمیتوانست با اندیشهها و دیدگاههای ناهماهنگ دانشمندان و تاریخنویسان آن زمان اروپا خود را سازگار سازد. سخنان بِرکِت انگلیسی، استاد دینشناسی، و نقطهضعفهایی که او دربارهٔ [[دینهای ایرانی]] از خود بروز میداد بهروز را برانگیخت تا واکنشی سخت از خود نشان دهد و به همهٔ گفتارهای تاریخنویسان غربی با نظر شک بنگرد.
== زندگینامه ==
ذبیحالله بهروز فرزند [[میرزا ابوالفضل ساوجی]] در سال ۱۲۶۹ خورشیدی در [[تهران]] زاده شد. پدرش از پزشکان و خوشنویسان نامدار زمان [[ناصرالدین شاه]] بود.
وی تحصیلات خود را در مدارس قدیمه آغاز کرد. سپس به ادامهٔ تحصیل در «کالج آمریکائی تهران» پرداخت. پس از آن برای تکمیل علوم ادبی و عربی به [[قاهره]] رفت و مدت ده سال در آنجا ماند. در مصر [[ادبیات عرب]]] را نیکو آموخت <!-- و سپس در [[دانشگاه الازهر]] به تدریس پرداخت. گمان نمیرود که کسی در روزگار او بهتر از او به زبان عربی و تاریخچهٔ آن آگاهی داشت.--> سپس به [[انگلستان]] رفت و در کمبریج به تحصیل ریاضیات پرداخت و [[فوق لیسانس]] گرفت. در آنجا همکار [[ادوارد براون]] و [[رنالد نیکلسن]] شد و به مدت پنج سال در [[دانشگاه کمبریج]] به تدریس پرداخت. پس از چندی به [[آلمان]] رفت و از آنجا به [[ایتالیا]] و سپس به ایران بازگشت.
<!-- پس از فراغت از کالج آمریکائی تهران به قاهره رفت و در آنجا [[ادبیات عرب]] و ریاضیات خواند
استادانش پس از راه بردن به ذوق ادبی او به ادوارد برون معرفیش کردند و دستیار او شد اما به علت رنجشی که براون در اثر یک شوخی از بهروز یافت به ایران آمد و به ترتیب در [[شرکت نفت]]، [[وزارت دارائی]]، دارالفنون،... و سرانجام دانشکدهٔ هواپیمائی ارتش به خدمت پرداخت و در همانجا با [[درجهٔ سرتیپ]] همردیف بازنشست هشد. آنگاه ریاست افتخاری کتابخانهٔ [[دانشکدهٔ افسری]] را به او دادند که تا چهارسال پیش از مرگش در آنجا کار میکرد.
بهروز گذشته از اطلاعات وسیع در ریاضی، تقویم و نجوم، در ادبیات تاریخ، خط و فرهنگ نه تنها دارای اطلاعات وسیع، بلکه صاحب نظر بود و کتابهای او شاهد این کار است.
یکی از کارهای مهم او ایجاد الفبائی است که برخلاف همهٔ الفباهای جهان دارای رابطهٔ منطقی با صدا است و در نتیجه کودک زود آن را در سن چهار تا پنج سالگی و از طریق بازی یاد میگیرد. همچنین روش هائی برای تعلیم ریاضی ابداع کرده بود و به همین خاطر فرزندان گروهی از دوستانش را باسواد کرده و به آنان ریاضیات آموخته بود. روش او در الفبا قابل کاربرد برای لال و کرها بود و شماری لال و کر را زباندار و باسواد کرد.
نظریات او در زمینهٔ تاریخ بوسیلهٔ شاگردانش دنبال میشود. -->
از سال ۱۳۰۲ تا زمان بازنشستگی در [[دارالفنون]]، [[دانشکده افسری]] و [[مدرسه عالی بازرگانی]] تدریس میکرد. اندک زمانی نیز ریاست کتابخانهٔ باشگاه افسران را به عهده داشت. وی در سن هشتاد و دو سالگی، روز ۲۲ آذر ۱۳۵۰ درگذشت.
بهروز با آنکه از لحاظ زندگی و هزینهٔ آن در انگلستان با حقوقی که دریافت میکرد رنج نمیبرد و نگرانی نداشت از نظر روحی و معنوی سخت ناراحت شده بود و دیگر تاب شنیدن سخنان آن استادان را در خود نمیدید و ناچار به ترک محیط دانشگاهی گردید.
وی از انگلستان به آلمان رفت. در هنگام اقامتش در برلن با «مارکوارت» آشنا شد و طرز اندیشهٔ او دربارهٔ فرهنگ ایران با دیگر اروپاییان تفاوتی نداشت. چندی نگذشت که بهروز به میهن خود بازگشت و به انتقاد نظریههای اروپاییان دربارهٔ ایران و گذشتهاش پرداخت و کتاب ''تقویم و تاریخ در ایران'' را تدوین کرد.
او همیشه میگفت: «میتوان در برابر عقاید و اندیشهها به مخالفت برخاست، ولی با ریاضی نمیتوان شوخی نمود، چون اعداد بیرحم هستند و به دلخواه کسان نمیتوان در ماهیتشان تغییری داد. اگر در تمام کتابها بنویسند که فلان بخش ریاضی یا نجوم را فلان آدم کشف کردهاست چنانچه در عمل، ارقام با آنها درست در نیاید پشیزی ارزش ندارد و تنها ضعف نسبتدهنده پدیدار میشود».
بهروز، در رد آرای خاورشناسان، نمایشنامههای کوتاهی نوشت که معروفترین آنها «داستان پروفسور شُل کُنهایم و پروفسور سفت کن بِرگ» است. پس از آن بهروز نمایشی به نام «شاه ایران و بانوی آرمن» ایرانی را تدوین کرد که اثری ایرانی و براساس [[تاریخ ایران]] است. در راه مهر نمایش دیگری از بهروز است در پنج پرده که سه پرده آن را در ۱۳۰۱ تدوین کرد و دو پردهٔ آخر را سی سال بعد نگاشت. از آثار دیگر بهروز «شب فردوسی» بر اساس زندگی [[ابوالقاسم فردوسی]]، «حکیمباشی» که نمایشی کمدی بود است با انتقادات اجتماعی. ذبیح بهروز علاوه بر نمایشنامهنویسی در حوزهٔ ادبیات و زبانشناسی پژوهشهای زیادی داشت. همچنین در زمینهٔ شعر و شاعری نیز صاحب ذوق بود. کتاب «مرآت السریر» اشعار او است. او همچنین در ترجمه نیز مهارت داشت. چون ریشه و بنیاد کلمات و واژگان را میشناخت از این جهت با معادلسازی واژهها آشنایی داشت.
بهروز در سال ۱۳۰۸ انجمن [[زبان ایرانی]] را بنیاد نهاد که به بررسی فرهنگهای فارسی از جمله [[برهان قاطع]] میپرداخت. سپس انجمن ایرانویچ را پایه گذاشت که کسانی چون دکتر [[محمد مقدم]]، متخصص زبانهای باستانی ایران و پایهگذار دپارتمان زبانشناسی در دانشگاه تهران، و [[صادق کیا]]، رئیس فرهنگستان دوم، عضویت داشتند.
تحقیقات و نظریات بهروز علمی بهشمار نمیرود، اما او از نمایندگان تفکر باستانگرایی و ناسیونالیسم دوران پهلوی بود.
== آثار ==
* آیین بزرگی
* فرهنگ کوچک تازی به فارسی
* منتخبات [[دیوان حافظ]]
* خط و فرهنگ
* جیجک علیشاه
* شب فردوسی
* در راه مهر
* منظومه [[گنج بادآورد]]
* تقویم و تاریخ در ایران
* تقویم نوروزی شهریاری
* تقویم سیصد و پنجاه سالهٔساله مانویانی مانویان( چاپ نشده)
* در راه مهر ج. ۲2 (چاپ نشده)
ذبیح الله بهروز فرزند میرزا ابوالفضل طبیب ساوجی است. پس از فراغت از کالج امریکائی تهران به قاهره رفت و در آنجا ادبیات عرب و ریاضیات خواند. هنگامی که به انگلیس رفت در کمبریج به تحصیل ریاضیات پرداخت و فوق لیسانس گرفت. استادانش پس از راه بردن به ذوق ادبی او به ادوارد برون معرفیش کردند و دستیار او شد اما به علت رنجشی که براون در اثر یک شوخی از بهروز یافت به ایرران آمد و به ترتیب در شرکت نفت، وزارت دارائی، دارالفنون، ...و سرانجام دانشکده ی هواپیمائی ارتش به خدمت پرداخت و در همانجا با درجه ی سرتیپ همردیف بازنشستهشد. آنگاه ریاست افتخاری کتابخانه ی دانشکده ی افسری را به او دادند که تا چهارسال پیش از مرگش در آنجا کار می کرد.
بهروز گذشته از اطلاعات وسیع در ریاضی، تقویم و نجوم، در ادبیات تاریخ، خط و فرهنگ نه تنها دارای اطلاعات وسیع، بلکه صاحب نظر بود و کتاب های او شاهد این کار است.
== بررسی و تاریخ ==
یکی از کارهای مهم او ایجاد الفبائی است که برخلاف همه ی الفباهای جهان دارای رابطه ی منطقی با صدا است و در نتیجه کودک زود آن را در سن چهار تا گنج سالگی و از طریق بازی یاد می گیرد. همچنین روش هائی بررای تعلیم ریاضی ابداع کرده بود و به همین خاطر فرزندان گروهی از دوستانش را باسواد کرده و به آنان ریاضیات آموخته بود. روش او در الفبا قابل کاربرد برای لال و کرها بود و شماری لال و کر را زباندار و باسواد کرد.
بهروز دربارهٔ روش بررسی تاریخ میگوید «دو مثل معروف است: یکی آنکه در هر چیزی احتمال صدق و کذب میرود. دیگر آنکه شهرت بی اصل بسیارست.»
نظریات او در زمینه ی تاریخ بوسیله ی شاگردانش دنبال می شود.علی حصوری شاگرد ذبیح بهروز.
تاریخ را باید علم و تجربه و منطق تصدیق و تأکید کند. «زمان» خود یکی از چشمان تاریخ است. در مباحث نجومی و سالماری (کرنولژی) اگر۱۰۰ روایت و سند از بزرگترین ستاره شناسان و [[ریاضی دانان]] روایت شود و با رصد و حساب درست در نیاید به هیچ روی ارزش ندارد. درستی هر روایت و سندی پذیرفتهاست که رصدهای نو و محاسبهٔ دقیق درستی رصدها و روایتهای کهن را تأیید کند.
== منابع ==
برای بررسی تاریخ و میزان تمدن و فرهنگ ملتی، معتبرتر و گویاتر از «زبان» نیست… زبان جز در پرتو اجتماع و دولت ودین، در سرزمینی پر برکت و پهناور و در مدتی درازممکن نیست تحول و تکامل پیدا کند…. از بررسی زبان میتوان به پیشینهٔ فرهنگی و راه و روش تفکر ملتها پی برد و دیرینگی کتابهای تاریخی و زمان گردآوردن افسانهها و داستانها و روایات دروغی را تشخیص داد و تا حدودی تعین کرد. استرابون مورخ و جغرافیدان معروف میگوید: «حقیقت اینست که به افسانههای هِزیُود و هُمر دربارهٔ هنرنمائی قهرمانان و همچنین به افسانههای شعرای تراژیک بهتر میتوان اعتماد کرد تا به روایات کتزیاس و هردوت و سایر نویسندگان قدیم».
* اثرآفرینان، زندگینامهٔ نامآوران فرهنگی ایران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، جلد دوم
«در دورهٔ [[بنی عباس]] افسانههای شگفتی ساخته شدهاست میگویند مأمون علوم یونانی را به عربی ترجمه کرد. هنوز چندسالی از آوردن کتابهای ریاضی از بیزانس نگذشته که ابوموسی خوارزمی معلم مأمون از بهرهٔ آن کتابها [[علم جبر]] را که در یونانی پیشینگی نداشت اختراع کرد و ارقام هندسی را که یونانیان هرگز به کاربرد آن پی نبرده بودند در کتاب خود بکار برد. در همین دوره مأمون، که سراسر آن از بیست سال تجاوز نمیکند در بغداد رصدخانه ساختند ورصد کردند و زیج نوشتند و یک درجه از گردی بزرگ زمین را با دقت اندازه گرفتند. «در دورهٔ بیزانس، رفتن عیسویان برای تحصیل علوم به قسطنطنیه از هر نقطه اروپا اشکالی نداشت. نمیدانیم چرا دانشجویان پیش از اینکه به کتابهای علمی عربی وفارسی دست پیدا کنند به قسطنطنیه نرفتند تا از آنهمه علوم و افکار عالی یونانی استفاده نمایند!»
«اروپاییان به هوش خود میبالند و خود را بالاتر از ملتهای دیگر میشمارند. اگر چنین است پس چرا تا دو سه سده پیش چیزی از فکرشان تراوش نکرده بود درصورتی که سدهها در آغوش افکار درخشان یونان در دوره عیسویت خفته بودند».
{{افراد-خرد}}
بهروز دبارهٔ داستان هجوم اسکندر و پیروزیهایش میگوید: «این قصه یا هر قصه و ادعائی نظیر آن وقتی درست است که امکان آن در عمل مسلم باشد وگرنه شهرت جهانی و روایات پشت سر هم ارزشی نخواهد داشت. بویژه اینکه با کمال یقین بدانیم که پیش درآمد و ادامههای آن برای این ساخته شده که پردهٔ تاریکی روی سدهٔ ظهور دین مهر در دولت اشکانی بکشند»، «هواداران داستان اسکندر میگویند که مقدونیان به اندازهای به خود مغرور بودند که نمیخواستند نامهای شهرهای باربارها را در نوشتههای خود بیاورند. از اینقرار بایستی نام یک شهر چه در ایران چه در هند و مصر و سواحل مدیترانه و آفریقا در نوشتههای یونانی ذکر نشده باشد درصورتی که چنین نیست … آیا ممکن است تصور کرد که فاتحی از مسافت دور آنهم با وسایل راه پیمائی کهن برای تسخیر و ویرانی کشور دیگری لشکرکشی کند و در یک حمله برق آسا پایتخت آنرا بگیرد و بسوزاند و ثروتهای بی پایانش را به غارت ببرد و نام آن شهر را نداند»
«نام پرس پلیس را که بر [[تخت جمشید]] گذاشتهاند در متنهای یونانی نیست. چه میشد که تاریخ نویسان اسکندر نام اصلی آن را مینوشتند و سپس شرح میدادند که چون اسکندر از نامهای باربارها خوشش نمیآید نام مقدونی بر آن گذاشتهاست».
== بهروز و زبانشناسی ==
بهروز به بررسی زبانها بطورکلی از نظر آموزشی و استعداد گسترش جهانی آنها پرداخت. این بررسی بسیار شایان توجه بود ولی هنوز نظریههای او چاپ و منتشر نشدهاست و برخی اشارات از آن در دیباچه فرهنگ کوچک عربی به فارسی شدهاست. وی میگوید: «اروپای نوخاسته با آنهمه پیشرفتهای مادی هنوز زبانش در بند مذکر و مؤنث و نوتر و آرتیکل … و املاء و آکسان و نقص خط گرفتارست و کتابهای لغت از روی کمال احتیاج انباشته از کلمات زبانهائی است که به اصطلاح خودشان آنها را مرده نامیدهاند.
[[زبان فارسی]] در ظرف چند هزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگوئی در یک سرزمین پهناور و پرجمعیتی در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت آسان و ساده درآمده و همه آثار این مراحل در دستت… در سده هشتم میلادی دامنهٔ زبان فارسی از [[آسیای میانه]] تا کنار مدیترانه کشیده میشده و اکنون هم یک نفر سمرقندی و بخارائی و کابلی و کشمیری و کرمانشاهی با وجود بُعد مسافت با گویش ویژه خود میتوانند همدم و همنشین یکدیگر باشند. همچنین هیچ گویش و زبانی در این سرزمینهای گستردهٔ آسیای غربی یافت نمیشود که در سبک و اصطلاحات دینی و علمی و دیوانی آن تأثیری از فارسی و دست ایرانی نبینیم…. یک کودک و یا یک بیسواد فارسی زبان چند برابر یک کودک یا یک بیسواد زبانهای دیگر کلمه برای ادای معانی در اختیار دارد... همچنین میبینیم که بیسوادان و کم سوادان فارسی زبان در جملهبندی اشتباههای صرفی و نحوی که در زبانهای دیگر عادی و شایع است نمیکنند…. به هر روی مشکلات زبان فارسی تنها از نظر کلمات جعلی است که فرق باطنی آنهم در [[نثر فارسی]] به کار بردهاند و مربوط به ساختمان زبان نیست و به آسانی میتوان زبان را ازین آلودگی مصنوعی پاک کرد. اینکه زبان بی رویهٔ مشکل و کلمات جعلی باعث بیهوده شدن عمر گرانمایه و مانع پیشرفت فکر انسان است نظر تازهای نیست.
بهروز به علم معنی بسیار اهمیت میداد وبرای ساختن واژه که با معنایش جور باشد بیش از هر چیز توجه داشت و چه بسا برواژههای تازهای که غربیها وضع کرده بودند ایراد فنی و علمی میگرفت و فارسی آن را باتوجه به علم معنی میساخت.
بهروز در ترجمه زبردستی فراوان داشت چون ریشه و بنیاد واژهها را میشناخت و از اینرو در بکار بردن واژهها استادی به خرج میداد. کتاب ادب الکبیر…. از عبدالله مقفع را به فارسی برگرداند و نامش را آیین بزرگی نهاد. بهروز کتاب دیگری را به نام تاجداران یمن ترجمه کردهاست
== بهروز و نمایشنامه نویسی ==
از نمایشنامههای بنام او «شاه ایران و بانوی ارمن» است که در آن شکوه دربار [[خسرو پرویز]] و داستان عشقی پاک به چشم میخورد. این نمایشنامه را طوری تنظیم کرده که به کار [[فیلم برداری]] در سینما بخورد.
در نمایشنامه «جیجک علیشاه» انتقاد سخت از دربار قاجاریه شدهاست.
در نمایشنامه «شب فردوسی» صحنه و گفتاری که ردوبدل میشود انسان را خیره میسازد.
در نمایشنامه «در راه مهر» که بی گفتگو شاهکار جاودانی او بشمار میرود زندگانی خواجهٔ شیراز با چم و خمهایش به نمایش گذاشته شده و روح عرفان ایرانی از آن تراوش میکند. واژه هائی را که برای این نمایشنامه با هم ترکیب کرده و نثری شگرف از آن ساخته آدمی را شگفت زده میسازد.
بهروز در نظم و نثر فارسی دبستانی ویژهٔ خود دارد و چون اهل معرفت با روح پرتنز و شوخ و استوار او آشنا هستند اینست که نیازی به گفتگو دربارهٔ آن نداریم.
== ریاضیات وروش آموزشی آن ==
بهروز برای آموختن ریاضی به کودکان روشی نوین داشت وعقیده براین داشت، که یک کودک دوازده ساله باید به اندازهٔ یک کارشناس ریاضی بطور کلی آگاهی در این رشته داشته باشد. او میگفت که سن لازم برای آموختن ریاضی نباید دیرتر از دوازده سالگی باشد و کودک هرچه دیرتر یاد بگیرد خیلی دیرتر به نتیجه میرسد یا آنکه از این دانش حقیقی بیزاری پیدا میکند.
بهروز زبان خاصی برای آموزش ریاضی از خود اختراع کرده بود و اصطلاحات ریاضی را به فارسی برگردانده تا [[دانش آموز]] درک کند که چه میخواهد یاد بگیرد. بهروز در زمان بازیهای کودکانه به بچهها جمع و تفریق و مثلثات و [[معادلات جبری]] را با روش بسیار شگفتش میآموخت. هندسه و پرسشهای آن را عملن یاد میداد و کمتر به کاغذ و مداد و فرضیهها میپرداخت. حتی معادلات جبری را بوسیله ترازو میآموخت.
بهروز درباره اصطلاحات ریاضی که در [[زبان یونانی]] نیست گفتگویی جالب دارد و میگوید:
چون برخی از اصطلاحات را در چند سده اخیر از عربی و فارسی نقل کردهاند در نقل معنی اشتباهات خنده آور رخ دادهاست زیرا که معانی اصلی کلمات را نمیدانستند.
نخستین گام علم مثلثات اینست: - اگر چوبی را در سطحی افقی به حالت عمودی نصب کنیم از آن چوب و شعاع آفتاب و سایهٔ چوب، مثلثی پیدا میشود. از مقایسهٔ سایهٔ چوب با سایهٔ دیوار میتوان ارتفاع دیوار را بدون اینکه نیازی به بالا رفتن از آن و آویزان کردن شاغول باشد پیدا کرد.
جیب معرّب چیب یا چوب است و در علم مثلثات مقصود چوبی است که در آفتاب روی سطح افقی نسب کنند.
مترجمین به لاتین گمان کردهاند که این کلمه عربیست و آنرا سینوس یعنی گودال ترجمه کردهاند که به هیچ عنوان با معنی رابطهای ندارد و حتی در عربی هم جیب به معنی گودال نیست.
همچنین «تیغ» را که مقصود در اینجا شعاع آفتاب است و در عربی به اشتباهی آشکار یعنی شمشیر ترجمه کردهاند و مترجمین لاتینی بدون توجه به معنی کلمه، قاطع عربی را سِکانت ترجمه نموده که این هم با معنی رابطهای ندارد.
اصطلاح سوم را که سایه باشد به عربی ظل ترجمه کردهاند که درست است ولی مترجمین لاتین، سایه را از مصدر ساییدن گرفته و تانژانت در مقابل آن گذاشتهاند».
== واژه سازی ==
بهروز در حدود سال ۱۳۰۸ انجمنی کوچک به نام انجمن زبان ایران بنیاد گذاشت. این انجمن نخست به بررسی فرهنگهای فارسی بویژه برهان قاطع پرداخت. در این انجمن دوستاران زبان فارسی که در تهران بودند گرد آمدند و صمیمانه همکاری کردند.
در همین اوان بود که [[رضاشاه]] فرمان گشایش فرهنگستان را داد.
بهروز پس از چند سال دیگر انجمنی بنام «انجمن ایرانویج» را بنیاد گذاشت که در آن دانشمندانی چون دکتر [[محمد مقدم]] استاد [[زبانشناس]]، اوستا و [[فارسی باستان]] در دانشگاه تهران، و دکتر [[صادق کیا]] استاد پهلوی در [[دانشگاه تهران]] عضویت داشتند و به نشر مجلهٔ فرهنگی «ایران کوده» پرداختند. تنها ۱۸ شماره از ایران کوده به چاپ رسید.
به فرمان [[محمدرضا پهلوی]]، بهروز به عضویت [[فرهنگستان زبان ایران]] درآمد اما چندی بعد درگذشت.
== منابع ==
{{پانویس}}
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=2261 بهروز - Encyclopaedia Islamica Foundation. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی]
* {{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/behruz-dabih-1889-1971-persian-satirist-son-of-the-physician-and-calligrapher-abul-fazl-savaji |عنوان=BEHRŪZ, ḎABĪḤ – Encyclopaedia Iranica | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}
* اثرآفرینان، زندگینامهٔ نامآوران فرهنگی ایران، [[انجمن آثار و مفاخر فرهنگی]]، جلد دوم
* قسمتی از آن را که رویهم چیده بودند در آنجا دیدم. (علیقلی اعتماد مقدم)
** ۱-خوشبختانه اصل کتیبه اکنون در یکی از زیرزمینهای [[کاخ گلستان]] موجودست
** ۲-به گفته بهروز:تاریخ سازان
** ۳-بهروز همیشه از امام الشَّکاکین به نیکی یاد میکرد.
** ۴-نوشتههای بهروز در «ایران کوده»
{{ترتیبپیشفرض:بهروز، ذبیح}}
[[رده:درگذشتگان ۱۳۵۰]]
[[رده:زادگان ۱۲۶۹]]
[[رده:زبانشناسان اهل ایران]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۵۰]]
[[رده:نمایشنامهنویسان اهل ایران]]
|