ادیپ شهریار: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ShPoursalehi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: نیازمند بازبینی |
|||
خط ۱:
:''برای فیلمی به این نام به [[ایدیپ شهریار (فیلم)]] رجوع کنید.''
[[پرونده:Sophokles-.jpg|بندانگشتی|100px|چپ|
'''ایدیپ شهریار''' (به یونانی: Oἰδίπoυς τύραννoς، تلفظ: ''ایدیپوس تیرانُس''= ایدیپ جبار) قسمت اول از سهگانهٔ [[ایدیپ در کولونوس]] و [[آنتیگونی]] از [[تراژدی]] «افسانههای تبای» نوشته نمایشنامهنویس یونانی [[سوفوکل]] که در ۴۲۹ پیش از میلاد به روی صحنه رفت.<ref>Bernard Knox: «The Date of the Oedipus Tyrannus of Sophocles,» The American Journal of Philology, Vol.
== داستان نمایشنامه ==
[[پرونده:Oedipus.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|«'''
تقدیر چنین مقرر کردهاست که ایدیپ شهریار جویا و پویا و پرتکاپو، پدر خود را بکشد و با مادر خویش هم بستر شود. فرمانی است ظالمانه و دوزخی. این حکم را پدر و مادر ایدیب دریافتهاند و برای گریختن از آن ایدیپ کودک را به چوپانی میسپارند که جانش را بگیرد. اما اگر ریختن خون طفلی بر پدر و مادر دشوار میآید، بر چوپان ساده دل نیز آسان نیست؛ بر لبخند معصومانهٔ کودک رقت میآورد و او را به چوپانی دیگر از دیار «کرینت» میسپارد. شبان دوم او را نزد [[شاه]] کشور خرده میبرد و کودک در دربار این شاه بزرگ میشود. ایدیپ دردوران جوانی به وسیلهٔ هاتفان از سرنوشت خود آگاه میشود و چون
== قسمتی از نمایشنامه ==
[[پرونده:Oedipus Phorbas Chaudet Louvre N15538.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|آنتوان
.'''همسرایان''': میخواهیم حقیقت هیاهویی را که تا به امروز بر سر زبان هاست بدانم
خط ۴۷:
.'''همسرایان''': به حق؟
..'''ایدیپوس''': آری (ناشناخته، در راه) کسی را کشتم که میخواست مرا بکشد
موضوع:
نمایشنامه یونانی - ۴۹۶؟ - ۴۰۶؟ ق. م -
پدیدآورنده:
سوفوکلس
شاهرخ مسکوب -
شابک:
== نسبشناسی ==
|
▲ [[کادموس]] - [[هارمونیا]]
▲ [[پولودوروس (پسر پریاموس)]]
| | |
▲ | [[منویکیوس]]
[[لائُس]] - [[لوکاستی]] [[کرئون (پادشاه تب)]]
▲ [[لابداکوس]] _________|__________
|
| | | |
▲ ___|______________________________
▲ [[اتیوکلیس]] [[پولینیکیس]] [[آنتیگونی]] [[ایسیمنی]]
== معمای اسفنکس ==
[[پرونده:Sphinx of Lanuvium.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|
اسفنکس(Sphinx)
== شکنندگی تجربه بشر ==
درابتدای داستان ایدیپ فرزند شومی است که همه از خود میرانندش، چون بزرگتر میشود ناجی شهری میگردد که نیازمند انسانی دانا و رازگشا چون اوست، با احترام اورا فرمانروای شهر «تب» و لایق تاج وتخت میدانند ولی این شادکامی دیری نمیپاید و ایدیپ زناکاری که کمر به قتل پدر بستهاست از اوج به حضیض میرسد
«'''انسانهایی وجود دارند که در تحتستاره بد اقبالی هستند.'''»
ایدیپ یکی از این انسانهاست. ایدیپ کهخود را فرزند شانس میداند در مقابلسرنوشت شکست میخورد. سقوط تراژیک هر چه قویتر خواهد بود کهکاراکتر تراژیک در مرتبه بالاتری قرارگرفته باشد. به نظر میرسد که فکر ایناست که پیروزیهای ایدیپ عامل شکستاوست.
ایدیپ هرگز مطلقاً شکست نمیخورد. او تلاش میکند و این تلاش او را به دریافت نادانستهها راهبری میکند. ایدیپ کاراکترخستگی ناپذیری است که هیچ چیز او رامتوقف نمیکند.
درست است که سرنوشت او از قبل رقمخورده، ولی این خود اوست که سرنوشت رابه انجام
== بجویید تا بیابید،
[[پرونده:Gustave Moreau 005.jpg|بندانگشتی|120px|چپ|
از نگاه ارزشهای [[یونان]] باستان، خودشناسی لازمه هر نوع آگاهی و شناخت دیگری است. در معبد [[آپولون]] فرمانی نوشته شده بر دیوار که مخاطبش همگان است. همه باید این فرمان را بخوانند و بدانند. فرمان چنین است: «'''خود را دریاب'''». اگر این فرمان را پاسخی برای پرسش ایدیپ، یعنی من کیستم او فرض کنیم، بر ریشخند و گمراهکننده بودن آن پی خواهیم برد. آگاهی آغاز رنج است نه نقطهٔ غلبه بر آن. آگاهی ایدیپ نتوانسته بود کمترین الزامات آگاهی بخشی را در وی به وجود آورد. ایدیپ، در نهایت، وقتی میفهمد کیست، از حمل آن بر دوشهای خود احساس سنگینی میکند. آگاهی که به غیر از تلخکامی چیزی برای وی به ارمغان ندارد.<ref>[http://www.iricap.com/magentry.asp?id=7421] (مجله صحنه)</ref>
اگر ایدیپوس به نصایح «تیرز یاس» گوش میداد، نه تراژدی اتفاق میافتاد و نه [[درام]] قابل ادامه بود. ایدیپ به معبد آپولون معتقداست و در نمایشنامه دوبار خواهانمشورت و راهنمایی این معبد میشود. حتی «لوکاستی» هم هرگز آپولون را زیر سؤالنمیبرد و فقط سعی میکند که باور کند کهپیشگو است که میتواند اشتباه کند.
نکته مهمتر این است که آپولون وآسمان نیست که مسئول بیچارگی ایدیپاست. اگرچه ایدیپ یک بار این گونه فکرمیکند و آسمان را مقصر میداند. آپولون وپیشگوییهای او فقط مسئله را پیشگویی کردهاند، و نکته مهم این است که آنها قدرتمانع شدن و قدرت خلق سرنوشت ایدیپ راندارند.
== فروید و عقده ایدیپ ==
سطر ۹۵ ⟵ ۹۳:
[[زیگموند فروید]](Sigmund Freud) معتقد بود که اختلالهای روانرنجوری که بیمارانش از خود نشان میدادند از تجارب دوره کودکی آنها سرچشمه گرفتهاست.[شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن؛ تاریخ روانشناسی نوین، علیاکبر سیف و همکاران، تهران، دوران، ۱۳۸۲، چاپ دوم، ص ۴۷۱.] او تجربیات کودکی را به قدری مهم میدانست که گفت، [[شخصیت]] فرد بزرگسال در پنج سالگی به طور محکم شکل میگیرد و متبلور میشود. آنچه وی را متقاعد ساخت که این سالهای نخستین بااهمیت هستند، خاطرات کودکی خود او و خاطراتی که توسط بیماران بزرگسال او فاش میشدند بود. فروید تعارضهای جنسی نیرومندی را در طفل و کودک نورس احساس کرد، تعارضهایی که به نظر میرسید در اطراف نواحی خاص بدن دور میزنند. وی متوجه شد که در سنین مختلف، هر یک از نواحی بدن از نظر مرکز تعارض، اهمیت بیشتری دارد. در هر مرحله رشد شخصیت، تعارضی وجود دارد که باید قبل از اینکه کودک بتواند به مرحله بعدی پیشروی کند حل شود. گاهی اوقات شخص دوست ندارد یا نمیتواند از یک مرحله به مرحله بعدی منتقل شود، زیرا تعارض حل نشدهاست یا به این علت که نیازهای وی آنچنان عالی توسط والدینی آسانگیر ارضا شدهاند که کودک نمیخواهد پیش برود. در هر دو صورت گفته میشود که فرد در این مرحله رشد تثبیت شدهاست. در تثبیت(Fixation) قسمتی از [[لیبیدو]] یا انرژی روانی(Cathexis) صرف آن مرحله رشد میشود و انرژی کمتری برای مراحل بعدی باقی میماند.<ref>(شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن؛ نظریههای شخصیت، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم، ص ۷۰.)</ref>
در حدود سنین چهار تا پنج سالگی، لیبیدو در محدوده دستگاه تناسلی متمرکز میشود. در این سن اغلب دیده میشود که توجه کودکان به دستگاه تناسلیشان جلب میشود و با دستکاری، از آن لذت میبرند و در زمینه مسائلی مثل تولد و مسائل جنسی و اینکه چرا پسرها [[آلت مردی]] دارند و دخترها ندارند، کنجکاوی نشان میدهند.
تعارض مرحله آلتی، آخرین و اساسیترین تعارضی است که کودک باید با آن مواجه شود و با موفقیت آن را حل کند. این تعارض همان خواست ناخودآگاه (ناهشیار) کودک به تملک والد ناهمجنس خود و در عین حال دوری از والد همجنس خود است. فروید، این وضعیت را عقده ایدیپ (Oedipus complex) نامیدهاست.<ref>(سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا؛ خلاصه روانپزشکی، نصرتاله پورافکاری، تهران، شهرآب و آیندهسازان، ۱۳۸۵، چاپ سوم، جلد اول، ص ۲۸۶.)</ref>
[[پرونده:Freud ca 1900.jpg|بندانگشتی|160px|چپ|
فروید، [[عقده ایدیپ]] را از تجربیات کودکیاش تدوین کرده و نوشت: «من در مورد خودم نیز متوجه عشق به مادر و حسادت نسبت به پدر شدهام». پسر ترس خود از پدر را در مناسبات تناسلی تعبیر میکند و از این میترسد که پدرش اندام خلافکار، یعنی آلت وی را که منبع لذت و تمایلات جنسی اوست قطع کند و از اینرو، اضطراب اختگی(Castrion anxiety) ایفای نقش خواهد کرد.
ترس پسر از اختگی، چنان نیرومند است که او مجبور میشود میل جنسی خود به مادرش را سرکوب کند. به نظر فروید این شیوهای برای حل کردن عقده ایدیپ است. پسر، محبت پذیرفتنی ترس را جایگزین میل جنسی به مادر میکند و همانندسازی نیرومندی را با پدرش ایجاد مینماید. وی برای بهتر کردن همانندسازی، میکوشد با تقلید کردن از اطوار قالبی، رفتارها، نگرشها و معیارهای فرامن پدر، بیشتر شبیه او شود.
== ۲- عقده ایدیپ در دختران ==
نظر فروید دربارهٔ تعارض [[آلت زنانه]] که برخی از طرفداران او آن را [[عقده الکترا]] (Electra Complex) خواندهاند، از وضوح کمتری برخوردار است.
▲نظر فروید دربارهٔ تعارض [[آلت زنانه]] که برخی از طرفداران او آن را [[عقده الکترا]] (Electra Complex) خواندهاند، از وضوح کمتری برخوردار است. <ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34479](مراحل رشد شخصیت در نظریه فروید - جواد قاسمی زرنوشه)</ref> فروید در نظریه روانکاوی از داستان [[الکترا]] برای توصیف میل ناخودآگاه دختر به از بین بردن مادر و تصاحب پدر در دوره فالیک رشد روانی جنسی استفاده کردهاست.
== منابع ==
|