معناشناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ماني (بحث | مشارکت‌ها)
Hamid Hassani (بحث | مشارکت‌ها)
ویرایش و ویکی‌سازی
خط ۱:
{{زبان‌شناسی}}
'''معناشناسی''' یا '''معنی‌شناسی''' (Semantics)، [[دانش]] بررسی و مطالعه‌یمطالعهٔ معانی در [[زبان|زبان‌های]] انسانی است. بطورکلی،به‌طورکلی، بررسی ارتباط میان [[واژه]] و معنا را معناشناسی می‌گویند. معناشناسی گرفته شدهبرگرفته از لغت یونانی یونانیِ semantika (اسم خنثی جمع semantias) علم مطالعه‌یمطالعهٔ معنا می‌باشدمعناست. این علم معمولاً بربرروی روی رابطهرابطهٔ بین دلالت کننده‌هادلالت‌کننده‌ها مانند لغات، عبارتها،عبارت‌ها، علائم و نشانه‌ها و اینکهاین‌که معانیشان برای چه استفاده می‌شود تمرکز دارد.{{سخ}}
مفاهیم زبان شناسیزبان‌شناسی و زبان شناسیزبان‌شناسی معنایی بررسی معانیمعانی‌ای است که توسط انسانهاانسان‌ها برای نشان دادننشان‌دادن خودشان در طول زبان استفاده می‌شود. دیگر اشکالاَشکال معنامعناشناسی شناسیزبان‌هاي زبانها برنامه ریزی شده،برنامه‌ریزی‌شده، منطق‌های مجرد و نماد شناسی[[نمادشناسی]] را شامل می‌شود.
 
خود کلمهکلمهٔ معناشناسی یک طیفی از عقایدعقاید، از عامیانه گرفته یا کاملاً فنی را مشخص می‌کند. این عبارت (لغت) اغلب در زبان مرسوم برای مشخص کردنمشخص‌کردن مشکل درک که یک انتخاب کلمه یا معنی ضمنی پایین می‌آید، استفاده می‌شود. این مشکل فهم موضوع بسیاری بررسی‌های رسمی در طول یک دوره طولانی، و بطوربه‌طور قابل ملاحظه‌ای دردرزمینهٔ زمینه معنا شناسیمعناشناسی رسمی بوده‌است. در زبان شناسیزبان‌شناسی این علم بررسی (مطالعه) تفسیر علایم یا نشانه‌هایی که توسط مأموران یا جوامع در شرایط محیطی و زمینه‌های بخصوص استفاده می‌شده، می‌باشد با این دیدگاه، صداها، عبارت مربوط به صورت، زبان اشاره، محتوای معنایی (معنا دارمعنادار) دارند و هرکدام چندین شاخهشاخهٔ مطالعاتی دارد. در زبان نوشتاری، چیزهایی مانند ساختار پارگرافپاراگراف و نشانه گذارینشانه‌گذاری محتوای معنایمعنایی دارد، در اشکال دیگر زبان، محتوای معنایی دیگری وجود دارد.
 
[[زبان‌شناسی]] نوین پژوهش پیرامون خواص مربوط به معانی را به شیوه‌های [[عینی]] و سیستماتیک دنبال نموده،کرده، و در این راه دامنهٔ وسیعی از زبان‌ها و بیان‌ها را در نظر می‌گیرد. بدین ترتیب، گوناگونی و ابعاد شیوه‌های زبان‌شناسانه بیشتر و وسیع‌تر از روش‌هایی‌ست که منطقیون و فلاسفه با تمرکز بر دامنهٔ محدودتری از جملات در درون یک زبان واحد به‌کارگرفته‌اندبه‌کار گرفته‌اند.
 
از لحاظ زبانشناسی، دانش معناشناسی به موضوعات پایه‌ای خود می‌پردازد؛ نظیر [[چندمعنایی]] (آرایه‌ای که به ابهامات معنایی می‌پردازد)، [[ترادف]] (آرایه‌ای که پیرامون لغات هم معنیهم‌معنی می‌باشد)، [[تضاد]] (معانی مخالف یک لغت)، [[هم آوا|هم‌آوایی]]، [[مجاز|مجاز مرسل]] و...
 
به عنوانبه‌عنوان زمینه‌ای پیچیده و حیاتی در تحلیل [[زبان‌شناسی]]، معناشناسی خود به دانش‌های متعدد از رشته‌های علمی وسیع و اساسی دیگری نظیر منطق، ریاضیات، و فلسفه نیازمند است.
 
مطالعه (بررسی) رسمی معنا شناسیمعناشناسی با بسیاری زمینه‌های دیگر تحقیق ازازجمله جمله لغت شناسی،لغت‌شناسی، علم نحو، واقعگرایی، ریشهواقع‌گرایی، شناسیریشه‌شناسی و دیگر زمینه‌ها تقسیم می‌شودمی‌شود؛ اگراگرچه چه که معنا شناسیمعناشناسی یک زمینهزمینهٔ کاملاً تعریف شدهتعریف‌شده در نوع خودش اغلب با ویژگی‌های ترکیبی می‌باشدترکیبی‌ست. در [[فلسفه زبان،زبان|فلسفهٔ معنازبان]]، شناسیمعناشناسی و ارجاع زمینه‌های مرتبط هستند. زمینه‌های مرتبط بیشتر شامل زبان شناسیزبان‌شناسی تاریخی و تطبیقی و نماد شناسی می‌باشدنمادشناسی‌ست. بنابراینبنابراین، بررسی رسمی معنا شناسیمعناشناسی پیچیده‌است.
 
معنا شناسیمعناشناسی با علم نحو که علم ترکیبات واحدهای یک زبان (بدون توجه به معنی شان) می‌باشد و علم واقع گرایی که مطالعه روابط بین علائم یک زبان می‌باشد، معنایشان و استفاده کنندگان زبان مقایسه می‌شود. در واژگان علمی و بین‌المللی، معنامعناشناسی شناسی(semanties, (Semantiessemasialogy)، Semasialogy نیز نامیده می‌شود.
 
== زبان شناسیزبان‌شناسی ==
در زبانزبان‌شناسی، شناسی،معناشناسی معنا شناسی زیر شاخه‌ای استزیرشاخه‌ای‌ست که برای مطالعه و بررسی معنا، همانی که در سطوح واژگان، عبارات، جملات و واحدهای بزرگتر تجزیه و تحلیل (متون) اصلی اساسی می‌باشد، اشاره دارد. منطقهٔ اصلی مطالعه معنای علائم و مطالعهٔ روابط بین واحدهای مختلف زبان شناسیزبان‌شناسی از جمله متشابه، مترادف، متضاد، تعداد معانی، معانی بیشتر، کنایه، هم معنا و غیره می‌باشد نگرانی اصلی این است که چگونه معنا به بخش‌های بزرگتر متن در نتیجه ترکیب از واحدهای کوچکتر معانی متصل می‌شود.
بطوربه‌طور سنتی، معنامعناشناسی شناسی مطالعهمطالعهٔ احساس و مرجع تفکیکی، شرایط واقعی ساختار مبحثی، نقش‌های موضوعی و تجزیه تحلیل و اتصال تمامی اینها به نحو را شامل می‌شده‌است.
 
== دستور زبان مونتاگ ==
در اواخر دههٔ شصت (۱۹۶۰) ریچارد مونتاگ سیتمی را برای تعریف ورودی‌های معانی در لغت نامه در شرایط حساب لامبدا مطرح کرد.
 
در این شرایطشرایط، تجزیهتجزیهٔ معانی جمله‌ای مانند «جان هر شیرینی حلقوی را خورد» (johnJohn ate every bagel)، متشکل از یک [[فاعل (johnدستور زبان)|فاعل]] (John) و وگذاره[[گذاره]] cate every bagel می‌باشد. مونتاگ نشان داد که معانی این جمله در کلدرکل می‌تواند معانی تفکیک شدهٔتفکیک‌شدهٔ اجزایش و بطوربه‌طور نسبی قوانین کمی از ترکیب می‌باشدباشد. گزارهگزارهٔ منطقی بدست آمدهبه‌دست‌آمده بعداً شرح داده خواهد شد. مثلاً استفاده از طرح‌های حقیقیحقیقیِ نظریه که در نهایتدرنهایت معانی را به مجموعه‌ای از جوامع [[تارسکی|تارسکیان]] مرتبط می‌کند که ممکن است خارج از منطق قرار گیرد.
 
در چنین اسمهاییاسم‌هایی، معانی یا اولیه برای فرضیه‌های زبان شناسیزبان‌شناسی از دههدههٔ ۷۰۱۹۷۰ اساسی می‌باشد. برخلاف جذابیتش، گرامر مونتاگ توسط تنوع وابستگی متن در حس کلمه محدود شد و منجر به چندین تلاش در یکی‌کردن متن مانند زیر شد:
* معناشناسی موقعیتی (دههٔ ۱۹۸۰): مقادیر واقعی ناقص هستند. آنها براساس متن تعیین می‌شوند.
برخلاف، جذابیتش گرامر مونتاگ توسط تنوع وابستگی متن در حس کلمه محدود شد و منجر به چندین تلاش در یکی کردن متن مانند زیر شد.
* معنالغت‌نامهٔ شناسی موقعیتیتولیدی (دههدههٔ ۸۰۱۹۹۰): مقادیرمقوله‌ها واقعی(انواع) ناقص هستند آنها برو اساسبراساس متن تعیین می‌شوند.
* لغت نامه تولیدی (دهه ۹۰): مقوله‌ها (انواع) ناقص هستند و بر اساس متن تعیین می‌شوند.
 
== معناشناسی و منطق ==
در منطق نیز بررسی ارتباط میان [[نماد|نمادها]] و آنچه را نمادها نشان می‌دهند را معناشناسی می‌نامند.
 
خوب است در آغاز به این نکته اشاره کنیم که در معناشناسی، میانِ [[واژه]] و فرهنگواژه (lexeme) تفاوت وجود دارد. واژه را که همه می‌شناسیم و در بخش‌های پیش نیز به آن اشاره شده‌است. اما فرهنگواژه یا واژهواژهٔ قاموسی شامل بنِبن واژه، واژهواژهٔ کامل، و یا یک اصطلاح (idiom) است و بطور کلیبه‌طورکلی واحد و یکان فرهنگفرهنگ‌نویسی نویسی بشماربه‌شمار می‌رود. بنابراین، «سگ»، «شادمانی»، «سر و کلهسروکله زدن»، هرسه،هر سه، فرهنگواژه هستند.
 
== موضوعات ==
برخی از موضوعات عمده در این مبحث وسیع عبارت است از:
* طبیعت معانی
* خواص سیستم مفهومی به عنوانبه‌عنوان زیربنای معانی
* سهم ساختارهای نحوی در تفسیر و تبیین جملات زبان
* نقش فاکتورهای غیر گرامریغیرگرامری در تفهیم سخن<ref>''Contemporary Linguistics'', p. 211, Contemporary Linguistics </ref>
 
== علوم کامپیوتر ==
در حوزهٔ [[علوم کامپیوتر]]، معناشناسی منعکس کنندهٔمنعکس‌کنندهٔ معانی مربوط به برنامه‌ها و توابع است. از این منظر، مفاهیم و ایده‌های مربوط به معناشناسی است که امکان تفکیک و جداسازی برنامه‌ها به دو بخش [[نحو|نحوی]] و معنایی را فراهم می‌نمایدمی‌کند.
 
برای نمونهنمونه، با آن کهباآن‌که عبارت زیر صورت‌های نحوی متفاوت و گوناگونی را در زبان‌های مختلف به خود می‌گیردمی‌گیرد، در همه جا معنای یکسانی دارد:
 
<div align = "left" style="direction: ltr;">
سطر ۶۲ ⟵ ۶۱:
* ویکی‌پدیای انگلیسی
{{چپ‌چین}}
* Crystal D. , ''The Cambridge Encyclopedia of Language'', 2nd editionEdition, Cambridge University Press, 1996. ISBN 0-521-55967-7
* O'Grady, W. , Dobrovolsky, M. , and aronoffAronoff, M. , ''ContempraryContemporary Linguistics, An Introduction'', 2nd editionEdition, St. Martin' Press, Inc. , 1993. ISBN 0-312-06780-1
{{پایان چپ‌چین}}
 
== پیوند به بیرون ==
* [http://www.donbelid.com/?cat=39 معناشناسی، دانشنامهدانشنامهٔ دنبلید]
* [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=معناشناسی&SSOReturnPage=Check&Rand=۰ معناشناسی]، دانشنامهدانشنامهٔ رشد
* [http://www.persianlanguage.ir وب‌گاه زبان فارسی]