داستان از آنجایی شروع میشود که بلا اسوانسوان از خانه مادرش که به یک شهر دیگر به نام [[فورکس (واشنگتن)|فورکس]] مهاجرت میکند تا پیش پدرش زندگی کند زیرا مادرش با شخص دیگری ازدواج کرده است. در مدرسه با خانواده کالنها آشنا میشود و در موقعیتی ادوارد زندگی وی را نجات میدهد به طوری که به سرعت میدود یک ماشین را به عقب هل میدهد (کاری که از یک انسان معمولی برنمیآید) وی به این موضوع مشکوک شده و پس از بررسی فراوان متوجه میشود که این خانواده خونآشام هستند و با توجه به اینکه وی خونآشام است عاشق وی میشود. اما خونآشام دیگری به نام جیمز (که همراه ویکتوریا و لورنت) سفر میکند قصد جان بلا را میکند و در نهایت با مداخله خانواده کالنها جیمز کشته میشود.