حسادت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
قرار دادن {{دادههای کتابخانهای}} با اطلاعات ویکیداده |
|||
خط ۱:
{{اشتباه نشود|دلواپسی از دست دادن}}
'''رَشک'''<ref>''رشک'' {{به انگلیسی|[[
در بعد
▲=='''اقسام حسد'''==
شدّت تأثیرات به حدّی است که
روحیات هر ملّت هر چه
▲''حسد سیاسی''
در مناسبات سیاسی و روابط
در دوره معاصر تاریخ ایران به خصوص دروه قاجار که رقابت
▲در بعد سیاسی ، ضربه ای که جوامع در حال توسعه و توسعه یافته متحمّل می شوند از حسادت کلان است .
در دوره جدید
▲شدّت تأثیرات به حدّی است که شاکله ی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جوامع را می شکند و روابط سیاسی نامناسب را شکل می دهد وشاهد این مدّعا وضع اسفباری است که گریبان گیر سیاست داخلی و خارجی ما شده است .
دولت نگلستان که هند را مستعمره خود کرده بود ترس
▲روحیات هر ملّت هر چه باشد ، فرهنگ و تمدّنشان هر چه قدر غنی تر باشد باز گرفتار این رذیله می شوند چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی .
با این شرایط اگر کشور ثالثی با ایران معاهده
▲در مناسبات سیاسی و روابط بین الملل چه در دوره های باستان و چه دوران جدید حسادت از عوامل اصلی ایجاد روابط بوده و هست .
▲در دوره معاصر تاریخ ایران به خصوص دروه قاجار که رقابت قدرت های استعماری شدّت گرفته بود ، شاهد حسادت حاکمان استعمار نسبت به کشور استعماری دیگر هستیم .
▲در دوره جدید رابطه ی آمریکا با دیگر کشور ها براساس اصل رقابت با روسیه به خصوص ، و دیگر کشور ها عموماً ، استوار است .
▲دولت نگلستان که هند را مستعمره خود کرده بود ترس فزاینده ای از نفوذ دیگر قدرت ها در ایران داشت زیرا ایران ، گذرگاه و پل ارتباطی برای دستیابی به هند بود .
▲با این شرایط اگر کشور ثالثی با ایران معاهده می بست انگلستان هم به دنبال امتیازی برای فرد بود و یا تلاش می کرد امتیاز به دست آمده ی قدرت دیگر را لغو کند .(بااعمال فشار برحکومت مرکزی ایران )هم اکنون در دوران پس از انقلاب اسلامی نیز در داخل ایران شاهد رقابت های ناشی از حسادت هستیم، بازتاب این تفکّر سیاسی ، فشار بر مردم است و تاوانش را عموم مردم به خصوص قشر ضعیف و متوسط می پردازند و نفعش را بازاریان و سوداگران می برند .
''حسد فرهنگی''
استعمار غرب به خصوص از جهت این که فاقد فرهنگی غنی و ریشه دار است از هضم و درک و
تلاش
تاکنون تمام
''حسد اجتماعی''
از منظر عمومی حسادت گروهی وسعت اختیارات یافته
تشکیل احزاب و داد اختیاراتِ به ظاهر قانونی
ضعف اخلاق در جامعه وعدم رسیدگی به احوالات درون گروهی
== رویکرد روانشناسی فلسفی و هیجانرفتار ==
فرض ما این است که حسادت، یک [[هیجان]] است.<ref>Aristotle, Rhetoric, Bk II, Chapter 10</ref> که البته برخی میگویند که یک هیجان صرف نیست. زیرا بنا بر باور این عده، هیجانها طیف بزرگتری از احساسات را در بر میگیرند. با این حال، هیجانها سندرمی از افکار، احساسات، انگیزشها و جنبشهای بدنی هستند که در سطح ناخودآگاه ذهن، به هم متصل میشوند، طوریکه یک اپیزود هیجانی خاص، آنطور که در ناخودآگاه وارد شده، جلوه گر و احساس نمیشود.
بسیاری از فیلسوفانی که به دنبال تعریف حسادت هستند، آن را نوعی احساس سرخوردگی میدانند که در شخصی که حسادت میورزد، قابل تشخیص است به این صورت که حسود میگوید: «من خوب نیستم». بسیاری، نه همه، بر این باورند که حسادت شامل میلی است به اینکه گفته شود: «من خوب نیستم و البته رقیب هم خوب نیست». حسادت در بسیاری از موارد علامت یا نمونهای از تمایل انسان است به مقایسه کردن رفاه یا خوشی خود نسبت به دیگری یا دیگران. با در نظر گرفتن اینکه از نظر او یا دیگران «خوب بودن»، چگونه تعریف شود. تعریف مؤثر از حسادت این است که: «حسادت، دردی است نسبت به خوشبختی دیگران» و از منظر هیجانرفتار، غم و خشمی است نسبت به اهدافی که دیگران دست یافتهاند و فرد حسود به آن دست نیافته است.<ref>Aristotle, Rhetoric, Bk II, Chapter 10</ref>
▲فرض ما این است که حسادت، یک [[هیجان]] است.<ref>Aristotle, Rhetoric, Bk II, Chapter 10</ref> که البته برخی میگویند که یک هیجان صرف نیست. زیرا بنا بر باور این عده، هیجانها طیف بزرگتری از احساسات را در بر میگیرند. با این حال، هیجانها سندرمی از افکار، احساسات، انگیزشها و جنبشهای بدنی هستند که در سطح ناخودآگاه ذهن، به هم متصل میشوند، طوریکه یک اپیزود هیجانی خاص، آنطور که در ناخودآگاه وارد شده، جلوه گر و احساس نمیشود. بلکه ممکن است به چیزی متفاوت تبدیل شود. مثلاً وقتی عناصر غم با خشم در سطح ناخودآگاه با یکدیگر ترکیب میشوند، بروز آن در سطح رفتار (هیجان رفتار) به شکل حسادت خواهد بود. البته، خطوط ویژهای از سندرم هیجانی حسادت هنوز مورد بحث است. اما آنچه که از منظر روانشناسی فلسفی و هیجانرفتاری، قابل تفسیر است، حسادت شامل یک فرد حسود است (موضوع) و جزء دیگر آن کسی است که مورد حسادت واقع میشود (رقیب)- که رقیب میتواند، شخص یا گروه هم باشد. داشتنِ چیزی یا داشتن ظرفیت یا صفتی که برای رقیب به عنوان «خوب» مطرح میشود، در اینجا، ملاک تعریف خواهد بود. البته داشتن آن چیز، امکان دارد که تنها بخشی از داراییهای شخص باشد (مانند جواهرات گرانبها، یا بهترین بازیکن جهان بودن) یا چیزی باشد که به آسانی دو برابر شده است. گاهی اوقات البته، شاید حتی به منفعت، شادی یا برخی حالتها و وضعیتهای روانی که به (رقیب) نسبت داده میشود، باشد حتی اگر از نظر فیزیکی بین آن دو تفاوتی در آنچه که مورد حسادت قرار میگیرد، وجود نداشته باشد.<ref>[http://www.fa.eqlearning.org/حسادت-و-غبطه-خوردن-envy-vs-jealousy/ هیجان رفتار و تن گفتار، تألیف محمود امیری نیا، فروردین 1393، صفحۀ 247، ISBN: 978-600-590-84-8] </ref>
حسادت گرایشی است از روی ناراحتی و غم نسبت به خوشی دیگران، ولو اینکه از رفاه آن شخص و خوشی او نکاهد. این بیمیلی و اکراه نسبت به دیدن خوشی خود، که بسیار در سایه قرار گرفته است، نسبت به دیگران وابسته به آن است که به صورت متعارف، ما زندگی آسوده را چگونه برای خود، تعریف کرده باشیم و این بینش نه به دلیل ارزش ذاتی و درونی آن از خوشی خودمان است، بلکه به این دلیل است که با دیگران مقایسهاش
▲بسیاری از فیلسوفانی که به دنبال تعریف حسادت هستند، آن را نوعی احساس سرخوردگی میدانند که در شخصی که حسادت میورزد، قابل تشخیص است به این صورت که حسود میگوید: «من خوب نیستم». بسیاری، نه همه، بر این باورند که حسادت شامل میلی است به اینکه گفته شود: «من خوب نیستم و البته رقیب هم خوب نیست». حسادت در بسیاری از موارد علامت یا نمونهای از تمایل انسان است به مقایسه کردن رفاه یا خوشی خود نسبت به دیگری یا دیگران. با در نظر گرفتن اینکه از نظر او یا دیگران «خوب بودن»، چگونه تعریف شود. تعریف مؤثر از حسادت این است که: «حسادت، دردی است نسبت به خوشبختی دیگران» و از منظر هیجانرفتار، غم و خشمی است نسبت به اهدافی که دیگران دست یافتهاند و فرد حسود به آن دست نیافته است.<ref>Aristotle, Rhetoric, Bk II, Chapter 10</ref>
▲حسادت گرایشی است از روی ناراحتی و غم نسبت به خوشی دیگران، ولو اینکه از رفاه آن شخص و خوشی او نکاهد. این بیمیلی و اکراه نسبت به دیدن خوشی خود، که بسیار در سایه قرار گرفته است، نسبت به دیگران وابسته به آن است که به صورت متعارف، ما زندگی آسوده را چگونه برای خود، تعریف کرده باشیم و این بینش نه به دلیل ارزش ذاتی و درونی آن از خوشی خودمان است، بلکه به این دلیل است که با دیگران مقایسهاش می کنیم. جهت حسادت دست کم برحسب آرزوهای کسی است که با خراب کردن و درهم ریختن خوشبختی دیگران میسر میشود. حسادت شهوتی (تمایلی است شدید و عصبی) که تنفر و کینهجویی کسی را به کسی که مستحق چیزی است که به دست آورده و به آن دست یافته است، نشان می دهد.<ref>[http://plato.stanford.edu/entries/envy/ Stanford Encyclopedia of Philosophy]</ref>
در زبان معمولی، تمایل به این است که حسادت و [[دلواپسی از دست دادن]] {{به انگلیسی|[[
▲== تفاوت حسادت و دلواپسی از دست دادن: ==
▲در زبان معمولی، تمایل به این است که حسادت و [[دلواپسی از دست دادن]] {{به انگلیسی|[[https://en.wikipedia.org/wiki/Jealousy|Jealousy]]}} را با هم یکی بدانند، اما توافق فلسفی بر این است که آنها، دو هیجان جداگانهاند. <ref>Adam Smith, The Theory of Moral Sentiments, p. 244</ref> هنگامی که از نظر زبانی، گفته می شود که کسی دچار ''دلواپسی از دست دادن'' است، شنیده می شود که او بر این باور است که، آن شخص دیگر خوب است و وی نگران است که نکند او را از دست بدهد. هم ''حسادت'' و هم ''دلواپسی از دست دادن'' دارای ۳ جزء هستند: یک شخص، یک رقیب و یک تعلق (یا چیزی که در تملک رقیب وجود دارد، متعلق به اوست و او به آن دست یافته است). البته، این تشابه، سطحی است و بین آنها یک تفاوت بنیادین وجود دارد. شخصی که به رقیب حسادت میورزد، بر '''«تعلق»''' یا دارایی رقیب متمرکز است، اما فردی که دچار ''دلواپسی از دست دادن'' است، بر روی '''«رقیب»''' متمرکز است و می ترسد که او را از دست بدهد یا ترس از دست دادن دارد. جایگاه مورد حسادت در رشک بردن و حسادت، ''درارتباط با رقیب'' است اما جایگاه حسادت فردی که دچار ''دلواپسی از دست دادن'' است، خود ''رقیب'' است. تفاوت دیگر، مابین فرد '''حسود''' و کسی که دچار '''دلواپسی از دست دادن''' است، آن است که: برای فرد ''حسود''، وقتی متعلقات از ''رقیب'' او به کسی دیگر داده شود، او به آن فرد دیگر رشک میورزد و نسبت به رقیب احساسی ندارد. در واقع ''رقیب قابل عوض شدن است نه متعلقات او''. و اگر این دارایی ها توسط کسی دیگر مورد استفاده قرار گیرد، ناراحت می شود. ولی رقیب نمی تواند او را ناراحت کند. اما کسی که دچار ''دلواپسی از دست دادن''است، در مسیر دیگری است، زیرا مسئلۀ او ''خود رقیب'' است و نه تعلقات او. از این رو شاید بتوان گفت که '''رشک'''، ''حسادتی خوش خیم'' است و '''دلواپسی از دست دادن'''، ''حسادتی بدخیم و مرضی'' است که حتی چنین فردی، در صورتی که احساس کند که دیگر رقیب در تملک او نیست و یا به او بیتوجه است، در فکر نابود کردن او برآید. چنانکه در حسادتهای عشقی و روابط عاطفی مرضی در شکلهای ''«هذیان خیانت»''، چنین امری بسیار به وقوع پیوسته است.<ref>[http://www.fa.eqlearning.org/حسادت-و-غبطه-خوردن-envy-vs-jealousy/ هیجان رفتار و تن گفتار، تآلیف محمود امیرینیا، فرودین 1393، نشر آراسته، صفحۀ 249، ISBN: 978-600-5908-84-8] </ref>
== تعابیر دیگر از حسادت و رشک ==
همچنین ممکن است حسادت از احساس [[عزت نفس]] پایین فرد ناشی شود که باعث مقایسهٔ اجتماعی نسبت به بالا خواهد شد{{مدرک}} که تصویر شخصی فرد را تهدید میکند: فرد دیگری چیزی دارد که فرد حسود داشتن آن را مهم تصور میکند. حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار میدهد.
پروفسور رولف هوبلمی گوید که:
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد. در هر جامعهای، داشتن چیز بخصوصی که در آن جامعه ارزش جلوه میکند، موجب حسادت میشود. در جامعه امروز حتی آگهیهای تلویزیون سعی میکنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند. جامعه [[سرمایه دار]] از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده میکند،{{مدرک}} زیرا حسادت یک انگیزهاست و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی میشود.
سطر ۵۴ ⟵ ۴۸:
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع میشود، حسادت میورزد.{{مدرک}}
حسود هیچ وقت فکر نمیکند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی
اکثر افراد حسود فکر میکنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیدهاند. حسودانی که میپذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری میکشند. این حسودان سعی میکنند با یک [[رفتار
حسادت یک احساس مطلق نیست، بلکه مخلوطی است از خشونت و شکست. خشونتی که حسود احساس میکند مانع از رنج بیشتر او از شکست میشود.
سطر ۶۲ ⟵ ۵۶:
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج میکشد. چنین شخصی متوجه میشود که اگر او تمام قدرتش را هم به کار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید. به همین دلیل فرد دچار [[افسردگی شدید]] و فلج کنندهای میشود. زیرا از خودش سؤال نمیکند که به چه وسیلهای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیدهاست.
در کتاب مقدس مسیحیت، حسادت تحت عنوان «گناه مرگ آور» آمده ولی در واقع واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است.
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود در زندگی به دست میآورد، شکل میگیرد. معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش مییابد. این افراد در محیطی بزرگ شدهاند که انجام خواستههای دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند که به دنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت میبرند.{{مدرک}}
سطر ۶۹ ⟵ ۶۳:
== چگونگی خلاصی از حسادت ==
خوشبختی و رضایت همیشگی در هر جامعهای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت میگیرد. زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی میکند و اسیر انتظارات اجتماعی خود میباشد.
سطر ۸۳ ⟵ ۷۶:
== چگونه میتوان خود را از حسودان محافظت کرد ==
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید.{{مدرک}} یا حداقل سعی کند با آنها مواجه
در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت میرسند{{مدرک}}، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود
== جستارهای وابسته ==
سطر ۹۳ ⟵ ۸۶:
== منابع ==
* مشارکتکنندگان ویکیپدیای انگلیسی، [//en.wikipedia.org/w/index.php?title=Envy&oldid=396840168 Envy]، برداشت شده در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۰.
{{پانویس|۲}}
{{هیجان}}
|