فرخی سیستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ماني (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
ماني (بحث | مشارکت‌ها)
ابرابزار
خط ۱۵:
|محل زندگی= [[سیستان]]
|مذهب=
|نهاد=
|همسر=
|فرزندان=
خط ۲۷:
}}
 
'''ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی''' معروف به '''فَرُّخی سیستانی''' از شاعران نامدار پارسی‌گوی سده پنجم قمری است که در [[سبک خراسانی]] می‌سرود. سروده‌های او به ستایش شاهان و برانگیختن سلطان به عدل و بخشش اختصاص دارد.<ref>رستگار فسایی، منصور؛ اثنی‌عشری، اطلس: [http://www.ensani.ir/storage/Files/20110226083139-هويت%20ايراني%20در%20ادب%20فارسي%20تا%20حمله%20مغول.pdf هویت ایرانی در ادب فارسی تا حمله مغول]. در نشریه: مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز ۱۳۸۴ شماره ۴۲.</ref> وی علاوه بر تسلط بر شعر و ادب در موسیقی نیز مهارت داشت و بدین وسیله توانست به دربار [[ابوالمظفر شاه چغانیان]] و سپس به دربار [[سلطان محمود غزنوی]] راه یابد و منزلتی والا بدست آورد. فرخی را یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی می‌دانند تا جایی که گفته‌اند سخن [[سهل و ممتنع]] در عربی خاص [[ابوفراس حمدانی]] و در فارسی خاص فرخی است.<ref>[http://ganjoor.net/farrokhi/ گنجور]. بازدید: آوریل ۲۰۱۶.</ref> سهل و ممتنع (آسان‌نمای دشوارگفت) به سخنی می‌گویند که سرودن آن در ظاهر آسان می‌نماید، اما نظیر آن گفتن مشکل باشد.<ref>لغتنامه دهخدا: مدخل سهل ممتنع.</ref>
 
فرخی در بیان انواع احساساتی که بر عاشق دست می‌دهد چیره‌دست است. شوخ‌طبعی شاعر و گستاخی او در برابر ممدوحان خویش نیز به آثارش رونقی بخشیده است.<ref>تاریخ ادبیات در ایران صفا ج ۱ صص ۵۳۱–۵۴۶</ref>
پدر فرخی از ملازمان [[امیر خلف بانو]] آخرین امیر [[صفاری]] بود. علی بن جولوغ، شعری در قالب [[قصیده]] سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به [[عمید اسعد چغانی]] وزیر امیر [[صفاری]] تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری چهل کره‌اسب به علی بن جولوغ هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
 
علی بن جولوغ نیز با تخلص '''فرخی''' در دربار [[صفاریان]]، [[چغانیان]] و [[غزنویان]] شعر می‌گفت. [[محمود غزنوی]] او را به ملک‌الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ ق، فرخی به دربار [[سلطان مسعود غزنوی]] روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر [[غزنوی]] مشغول بود.
 
روایت شده‌است که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن [[بربط]] مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالب‌های [[قصیده]]، [[غزل]]، [[قطعه]]، [[رباعی]]، [[ترکیب‌بند]]، و [[ترجیع‌بند]] سروده شده‌است.
 
== پیشینه ==
پدر فرخی از ملازمان [[امیر خلف بانو]] آخرین امیر [[صفاری]] بود. علی بن جولوغ،جولوغ (فرخی) نخست در خدمت یکی از دهقان‌های توانگر سیستان بود و در نزد او شعر می‌گفت. فرخی با هدف پیشرفت از سیستان سفر کرده و به دربار چغانیان (در حدود [[ترمذ]] در جنوب ازبکستان امروزی) رفت. شعری در قالب [[قصیده]] سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به [[عمید اسعد چغانی]] وزیر امیر [[صفاری]] تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغفرخی قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاریکه خوانددر محل [[داغ زدن]] گوسفندان به عیش و نوش سرگرم بود برخواند. امیر صفاریو چهلوزیر کره‌اسباو که ظاهر ساده فرخی با جامه محلی سیستانی و پای‌افزار فرسوده او را دیده بودند انتظار چنین شعر استواری را از او نداشتند و با شنیدن آن به علیوجود بنآمدند. جولوغامیر چهل کره‌اسب به فرخی هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
 
علی بن جولوغ نیز با تخلص '''فرخی''' در دربار [[صفاریان]]، [[چغانیان]] و [[غزنویان]] شعر می‌گفت. [[محمود غزنوی]] او را به ملک‌الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ ق، فرخی به دربار [[سلطان مسعود غزنوی]] روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر [[غزنوی]] مشغول بود.
 
از آن‌جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است، ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هرچند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی دربردارند. فرخی در سال ۴۲۹ ق در سنین جوانی در [[غزنه]] درگذشت.
سطر ۴۰ ⟵ ۴۳:
{{شعر}}
{{ب| گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد؟| پیری بماند دیر و جوانی برفت زود}}
{{ب| فرزانه‌ای برفت و ز رفتنش هر زیان| دیوانه‌ای بماند و ز ماندنش هیچ سود<ref>''هزار سال شعر فارسی''. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ۱۳۶۵ تهران</ref>}}
}}
{{پایان شعر}}
 
== نمونهٔ اشعار ==
نقل شده که فرخی شعر زیر را در مدح ابوالمظفر چغانی سرود و ابوالمظفر بسیار از آن خوشش آمد. از آن‌جا که امیر در آن زمان در داغگاه اسبان خویش بود او را چهل و دو کره‌اسب سفید داد.
 
نقل شده که فرخی شعر زیر را در مدح ابوالمظفر چغانی سرود و ابوالمظفر بسیار از آن خوشش آمد. از آن‌جا که امیر در آن زمان در داغگاه اسبان خویش بود او را چهل و دو کره‌اسب سفید داد.
{{شعر}}{{ب|تا پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار|پرنیان هفت‌رنگ اندر سر آرد روزگار}}
{{ب|خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی‌قیاس|بید را چون پرّ طوطی برگ روید بی‌شمار}}
سطر ۹۲ ⟵ ۹۳:
== منابع ==
* {{یادکرد|فصل= |کتاب=تاریخ ادبیات در ایران|نویسنده=ذبیح‌الله صفا|ترجمه=|ناشر=ابن‌سینا|چاپ=سوم|شهر=تهران |کوشش= |ویرایش= |صفحه=۴۴۸ |سال=۱۳۴۲|شابک=}}
 
{{ادبیات فارسی}}
 
{{ادبیات فارسی}}
 
{{ادبیات فارسی-خرد}}