جریانهای روشنفکری در ایران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶:
== روشنفکران نسل اول (روشنفکری مشروطه) ==
در زمان حکومت دودمان [[قاجار]] و به ویژه در پی شکست [[ایران]] از [[روسیه]] قشر فرهیخته ایران به
یکی از مهمترین شخصیتهای ایرانی مؤثر بر جریان روشنفکری ایرانی، [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] (آخوندوف) بود. او که اهل تبریز ولی مقیم گرجستان روسیه بود، با اینحال کتابهای مهمی به فارسی نوشت که از جمله آنها مکتوبات جلال الدولهاست. این کتاب را میتوان بیانیهای شورانگیز بر ضد سنتهای ایران عصر قاجاری دانست. رنسانسی در بازگشت به ارزشهای ایرانی و اعتراضی بر اندیشههای رایج ایران در سنجش با اندیشههای اروپایی.<ref>فریدون آدمیت: اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده</ref>
خط ۱۴:
همچنین نباید از نقش جنبش باب در شکلگیری نگاه نقادانه به مذهب و سنتهای ایرانی غافل شد. جنبش باب اگرچه به شدت سرکوب و محکوم شد ولی اندیشههای ایرانی را تا اندازهای متأثر کرده و به شکل غیرمستقیم بر نگاه ایرانیان به دین تأثیر گذاشت.
در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای پنهانی متشکل شدند. از جمله این انجمنها میتوان به [[فراموشخانه]]
با پیروزی مشروطه خواهان و آزادی نسبی شکل گرفته در مطبوعات، روشنفکران ایرانی جایگاه اجتماعی و سیاسی خود را پیدا کرده و از همان آغاز با روحانیت و دربار به مشکل برخوردند. از جمله مهمترین این روزنامه نگاران روشنفکر میتوان به جهانگیرخان صوراسرافیل و علی اکبر دهخدا اشاره کرد. صوراسرافیل در جریان استبداد صغیر اعدام شده و به یکی دیگر از سمبلهای روشنفکری تبدیل گشت. از دیگر روشنفکران مؤثر در تاریخ سیاسی ایران باید به [[علیقلی خان سردار اسعد]] بختیاری اشاره کرد. او یکی از سه فاتح تهران جریان مشروطیت بود که به مقام وزارت جنگ و سردار سپهی رسید. او دو دوره در پاریس اقامت داشت و نهایتاً برای مبارزه با محمدعلی شاه به ایران آمده و با قشون بختیاری به تهران آمد.
خط ۲۶:
[[پرونده:HedayatParis1306.jpg|بندانگشتی|صادق هدایت از روشنفکران نسل اول و خالق [[بوف کور]]]]
مهمترین شخصیتهای جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه [[سید حسن تقیزاده
از مهمترین خصوصیات روشنفکران نسل اول (دوران مشروطه) می توان به سه خصیصه اشاره کرد : نگاه متضاد (نه کاملاً مثبت و نه کاملاً منفی) به غرب بود. به این معنا که آنان از یکسو دستاوردهای فکری و علمی غرب را به ویژه در حوزه ساختار سیاسی و حکومت (نظام مردمسالاری) می ستودند. اما از سوی دیگر به سیاست های خارجی دولت های استعماری غربی (مثلاً انعقاد قرارداد ۱۹۱۹) به شدت حمله می کردند. در این زمینه می توان به اشعار میرزاده عشقی، عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار، فرخی یزدی، و ایرج میرزا اشاره کرد. روشنفکران در این اشعار به شدت به انگلستان حمله کردند و به ویژه عمدتاً در اشعارشان موضعی ضد انگلیسی داشتند. لبه تیز این انتقادها، بیش از همه متوجه انگلیس و روسیه بود تا دیگر دول غربی (مثلاً آمریکا).
دومین خصوصیت مهم روشنفکران نسل اول دفاع از آزادی زنان و تأکید بر برابری مرد و زن و انتقاد از مناسبات رسوم و سنت های اجتماعی و فرهنگی بود که مانع حضور زنان در اجتماع می شد. در این زمینه نیز، شاعران روشنفکری مانند میرزاده عشقی، ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، و ایرج میرزا اشعاری در مخالفت با حجاب زنان سرودند، زیرا آن را از جمله مهمترین موانع حضور زنان در جامعه می دانستند.
سومین خصوصیت نسل اول روشنفکران در ایران، انتقاد آنان از مذهب و نهادهای مذهبی بود. آنان به ویژه از مذهب به دلیل آمیخته شدن آن با خرافات از یکسو، و تصلب و تعصب فکری برخی از مذهبیون از سوی دیگر انتقاد می کردند. البته، در این زمینه، برخی مانند ایرج میرزا به مذهب و عوام مذهبی حمله می کردند، در حالیکه برخی دیگر از روشنفکران مانند میرزاده عشقی و ملک الشعرای بهار لبه تیغ تیز انتقاد خود را عمدتاً متوجه مدعیان و متولیان مذهب (روحانیون) می نمودند تا خود نهاد مذهب.
بالاخره، چهارمین خصوصیت نسل اول روشنفکران (که شاید بتوان گفت خصیصه مشترک روشنفکران ایرانی در تمام دوران معاصر بوده است)، انتقاد آنان از جامعه و مردم بود. آنها این انتقادها را عمدتاً متوجه آن دسته از آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی می دانستند که باعث عقب ماندگی ایران و مانع ترقی و حرکت سریع تر آن به سوی مدرنیته و مظاهر آن (مثل عقب نگهداشته شدن زنان) بود.
== روشنفکران نسل دوم ==
زمینه مناسبی که پس از صدور فرمان مشروطیت و فضای باز سیاسی حاصل از آن برای فعالیت روشنفکران بوجود آمده بود، پس از قدرت گرفتن رضاخان از بین رفت. رضاخان، پس از به قدرت رسیدن -- چه در دوره نخست وزیری و چه در دوران سلطنت -- کوشید نسل اول روشنفکران را از میان بردارد. در این راه، برخی از روشنفکران به گونه ای فیزیکی حذف شدند. میرزاده عشقی در دوازدهم تیرماه سال ۱۳۰۳ به دستور رئیس نظمیه (شهربانی) وقت در خانه اش هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد و فرخی یزدی در هیجدهم مهر سال ۱۳۱۸ در زندان قصر به دست پزشک احمدی با آمپول هوا به قتل رسید. روشنفکران دیگر مانند ملک الشعرای بهار و عارف زندانی، تبعید و یا خانه نشین شدند.
پس از مشروطیت زمینه مناسبی برای فعالیت روشنفکران بوجود آمد ولی با بر تخت نشستن [[رضا شاه]] دوره اول روشنفکری به پایان رسید و نسل دوم روشنفکری بوجود آمد. این نسل روشنفکری با الگو گیری از [[غرب]] سعی داشت که مفاهیم جدید غربی را در [[ایران]] پیاده سازد. سیاست ''همگن سازی فرهنگی و اجتماعی'' در آن دوره محبوبیت فراوانی یافته بود زیرا در غرب نیز چنین ایدههایی طرفداران بسیاری داشتهاست. ایجاد نهادهای جدید مانند [[مدرسه]] و [[دانشگاه]] از کارهای این گروه از روشنفکران بودهاست. این نسل برخلاف نسل قبلی نه تنها در جهت غربی شدن تلاش نمیکرد برعکس بر ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی ایران تکیه میکرد. از آنجایی که تفکر آن دوران برمبنای کشور تک فرهنگی استوار بوده لذا سرکوبی سایر فرهنگهای کشور به اوج خود رسید. ایدههایی نظیر ایران بزرگ و تاریخ هزاران ساله و غیره محصول این نسل از روشنفکران بودهاست.▼
▲
== روشنفکران نسل سوم (پهلوی دوم) ==
|