خاله سوسکه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
4nn1l2 (بحث | مشارکت‌ها)
حذف درجهٔ متوسط Special:Diff/17506413/17582948
جز اصلاح متن با استفاده از AWB
خط ۹:
حکایت خاله سوسکه افسانه‌ای ایرانی است که ریشه در ادبیات عامه ایرانیان دارد و سینه به سینه از مادربزرگ‌ها منتقل شده‌است.<ref>{{پک|اعظم مختاری|۱۳۹۰|ک=مهرنیوز}}</ref> داستان یا دست‌کم روایتی از آن که اکنون شناخته‌شده‌تر است، مربوط به دوره قاجار و مقارن ورود [[تنباکو]] به ایران است. چرا که در روایت فعلی، «کشیدن [[قلیان]] [[بلور]]» نشانه رفاه و اشرافیت زنان بوده‌است. از دیگر سو، چادری از جنس پوست پیاز، نشان می‌دهد که روایت اصلی داستان نیز مربوط به پیش از [[ورود اسلام به ایران]] نیست.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۴}}</ref>
 
محل زندگی و کار آقاموشه، قصر حاکم است. هانا ناصرزاده از همین موضوع نتیجه می‌گیرد که واقعه در زمانی رخ داده که حکومت ملوک‌الطوایفی وجود داشته و حاکم موردنظر، مسئولیت اداره مکان اتفاق افتادن قصه (شهری نزدیک به همدان) را از طرف حاکم کل((که اگر زمان وقوع [[عهد قاجار]] دانسته شود، در تهران ساکن بوده)، بر عهده داشته‌است.<ref>{{پک|هانا ناصرزاده|۱۳۸۳|ص=۸۵}}</ref>
 
=== انتشار ===
خط ۳۶:
 
پدر خاله سوسکه از بی‌شوهر ماندن دخترش خسته می‌شود و به او پیشنهاد می‌کند به همدان برود و همسر «مش رمضون» بشود و «[[نان]] [[گندم]] بخورد، قلیان بلور بکشد، منت بابا نکشد». خاله سوسکه با چادری از پوست پیاز و کفش‌هایی از چوب گردو به سوی همدان به راه می‌افتد. در طول مسیر کسبه بازار همچون قصاب و نانوا از وی خواستگاری خشنی می‌کنند که با پاسخ سرد خاله سوسکه مواجه می‌شوند. خاله سوسکه از آنان می‌پرسد که اگر همسر آنان شود، در موقع دعوا او را چگونه خواهند زد. خواستگاران هریک به فراخور شغل خود روش خشونت باری برای تنبیه احتمالی او در نظر می‌گیرند و خاله سوسکه به همین دلیل از ازدواج با آنان منصرف می‌شود. آخرین خواستگار «آقا موشه» است که با لحنی ملاطفت آمیز از وی خواستگاری می‌کند و در پاسخ به پرسش تکراری او، عنوان می‌کند که به جای تنبیه احتمالی، با دم نرم خود [[سرمه]] به چشم عروس خواهد کشید. ازدواج این دو سر می‌گیرد. ولی خاله سوسکه در نهر آب می‌افتد و پس از نجات به وسیله آقا موشه و به کمک نردبان طلا، بیمار می‌شود و آقاموشه که مشغول پختن [[شوربا]] برای تیمار همسر بیمار خود است، به داخل [[دیگ]] [[آش]] می‌افتد و می‌میرد. به همین دلیل خاله سوسکه پس از آن سیاهپوش می‌شود.
 
 
== نقد و تحلیل ==