اسطوره‌شناسی ارمنستان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز اصلاح نویسه نادرست با استفاده از AWB
جز تمیزکاری و اصلاح متن‌‌‌‌‌ با استفاده از AWB
خط ۲۴:
باورهای قدیم ارمنیان یعنی دین، پرستشها و ایزدان، مجموعه‌ای بسیار نامفهوم و متنوعی است که بر اثر شکل گیری قومی در دوره‌های گوناگون تاریخی، بوجود آمده است. این دوران یعنی در دوران دین و اسطوره‌هایی که در میان حکومتهای مترقی و متحول بوجود آمده است. دربرگیرنده اعتقادات مربوط به ایزدان و ایزد بانوان پارتها، آشوریها و یونانیان است که از نظر روابط فرهنگی - تاریخی و تمدن آن دوره بسیار مهم بوده و تأثیر فراوانی در زندگی روانی - اجتماعی ارمنیان داشته است. [[آگاتانگلوس]] می‌گوید: «سه ایزد در ولایت [[تارون (ارمنستان باستان)]] مورد پرستش بودند که پس از آرامازد به ترتیب مهمترین بوده‌اند و معابد پرشکوهی برای آنان ساخته شده بود مانند:معبد واهاگن، آناهید، آستقیک که در یونان به [[آفرودیته]] معروف است.»<ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان. صفحه:۷۷ و ۷۹</ref>
* [[آرامازد]]
آرامازد دارای والاترین مقام در میان اساطیر ارمنی است. آرامازد فرزند زمان، ایزد آسمان و زمین، بخشاینده باروری و حاصلخیزی به زمین است. به آرامازد عناوینی چون دانا، بزرگ، قادر و تواناترین اطلاق شده است. پرستشگاه‌های او در قلعه [[آنی (شهر باستانی)]] و روستای «دارناقیاتس» در نزدیکی شهر [[ارزنجان]] (یرزنکا) کنونی قرار داشت. فرزندان او عبارت بودند از:آناهید (اساطیر ارمنی)، نانه، مهر (اساطیر ارمنی).<ref>تاریخ کلیسای ارمنی، نگارش دکتر ادیک باغداساریان. صفحه:۵۱</ref><ref name="ReferenceA">احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان</ref><ref name="ReferenceB">بررسی ریشه شناختی واژه‌های آرامازد، اهورامزدا و ماشتوتس، نویسنده: آنوشیک ملکی</ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان. صفحه:۸۰</ref>
* [[آناهید (اساطیر ارمنی)]]
ایزد بانوی باروری، رونق بخش میوه‌ها و همچنین زایمان بوده و هشیارترین مادر و سمبول بهترین ارزش‌ها و از ارجمندترین الهه‌ها بشمار می‌رفته، دارای لقب هائی چون حیاتبخش و افتخار ملت ارمنی حامی و پشتیبان الهه عشق و آب و باروری نیز بوده است. معبد اصلی او در ارزنجان و معبد دیگر آن در شهر [[آرتاشات]] قرار داشت.<ref name="ReferenceA"/><ref name="ReferenceB"/><ref name="ReferenceC">تاریخ کلیسای ارمنی، نگارش دکتر ادیک باغداساریان. صفحه:۵۳</ref><ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان</ref><ref>بررسی ریشه شناختی واژه‌های آرامازد، اهورامزدا و ماشتوتس، نویسنده: آنوشیک ملکی</ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان. صفحه:۸۱</ref>
* [[آستقیک]]
آستقیک دومین ایزد بانوی ارمنیان پس از آناهید است که ایزد عشق، آب، غم و سهولت بوده است. آناهید و آستقیک در ابتدا نامهای مختلف یک ایزد بانوی مادر بوده است، سپس از هم جدا شده و نام دو ایزد بانو شده است. معبد اصلی و مهم او در شهر «آشتیشات» در نزدیکی مرز [[سوریه]] در کنار معبد واهاگن قرار داشته و به نام «اتاق واهاگن» نامیده شده است.<ref>تاریخ کلیسای ارمنی، نگارش دکتر ادیک باغداساریان. صفحه:۵۳<name="ReferenceA"/ref><ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان<name="ReferenceB"/ref><ref>بررسی ریشه شناختی واژه‌های آرامازد، اهورامزدا و ماشتوتس، نویسنده: آنوشیک ملکی<name="ReferenceC"/ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان. صفحه:۹۵</ref>
* [[نانه]]
نانه در اساطیر ارمنی خواهر آستقیک و دختر آرامازد است. او را «نانی» و «نان» هم می‌خوانده‌اند که به معنی مادر و مادربزرگ هم است. نانه الهه حکمت و فضیلت بود. برخی محققین الهه روح زایندگی و عروس جاودانگی نیز ملقب کرده‌اند.<ref name="ReferenceA"/><ref name="ReferenceB"/><ref>تاریخ کلیسای ارمنی، نگارش دکتر ادیک باغداساریان. صفحه:۵۵</ref><ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان</ref><ref>بررسی ریشه شناختی واژه‌های آرامازد، اهورامزدا و ماشتوتس، نویسنده: آنوشیک ملکی</ref><ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان. صفحه:۹۹</ref>
* [[آرا (اساطیر ارمنی)]]
آرا یا آرام رهبر اساطیری ملت ارمنی است. آرا از نسل «هابت» فرزند [[هایک (اسطوره)‌|هایک]] بوده و او کسی بود که سرحدات ارمنستان را گسترش داد. آرا با سرکوبی مادها سرحدات جنوب شرقی ارمنستان را تا کوه «زاراسپ» گسترش داد و حکومت آنجا را به خاندان «سیساکیان» سپرد. در حوال [[کاپادوکیه]] حکومت «کاقیان تیتانی» را سرنگون کرده و «مشاک» را که از بستگان خودش بود به حکومت نشاند و او شهر «ماژاک» (کساریا) را بنا نهاد.
خط ۱۰۹:
«تیگران در شجاعت و دلاوری بی همتا و از جمله تواناترین و مال اندیش‌ترین پادشاه ما بود. در سرنگون کردن سلطنت مادها با کوروش همدست شد و بر یونانیان ظفر یافته مدتی آن‌ها را تحت اطاعت خود نگاهداشت و مملکت ما را توسعه داده آن را به منتهای سرحدات باستانی رساند. تیگران در ابتداء با آژداهاک متفق بود و همشیره خود ([[تیگرانوهی]]) را که آژداهاک به التماس و عجز و لابه او را درخواست می‌کرد، به زوجیت او داد. آژداهاک در نهان فکر می‌کرد که در اثر چنین خویشاوندی، یا دوستی و اتحاد او با تیگران مستحکم تر و پایدارتر خواهد شد و یا از طریق این خویشاوندی به سهولت خواهد توانست خائنانه او را به قتل برساند. شبی آژداهاک خوابی دید که به وقت بیداری نه به چشم دیده و نه به گوش شنیده بود. از خواب پریده و با آنکه نیمه شب بود فوراً مشاوران خود را فراخواند و باقیافه محزون، چشمانش را بر زمین دوخته از ته دل آه کشید.»
 
«و گفت:ای دوستان عزیز در رؤیا چنین می‌نمود که من در یک کشور ناشناس هستم. در کنار یک کوه سر به فلک کشیده که قله اش پوشیده از یخ بنظر می‌رسید و گوئی می‌گفتند که این کشور ارمنستان است. وقتی که من به دقت به آن کوه نگریستم، زنی با لباس ارغوانی رنگ و روسری نیلگون، با چشمان درشت و رخساری گلگون و بلند قامت که روی قله کوه مرتفع نشسته بود و دردِ زهِ داشت، به چشم خورد. هنگامی که من حیرت‌زده چشم بر این منظره دوخته بودم، ناگهان آن زن وضع حمل کرده سه بهادر بالغ و کامل زائید. اولی بر شیر سوار بود و به طرف مغرب می‌تاخت. دومی بر پلنگ سوار بود و جهت شمال را در پیش گرفته بود، اما سومی که بر اژدها سوار بود دیدم که با بال هائی که درست مثل بال‌های عقاب بود، نزدیک شده می‌خواست خدایان ما را درهم شکند. اما من آژداهاک خود را در میان آن‌ها انداخته حمله آن بهادر حیرت‌آور را به خود جلب کرده و به جنگ و ستیز با او پرداختم. ابتدا با نیزه یکدیگر را مجروح کرده سیل خون جاری کردیم و سطح محوطه قصر را که چون خورشید درخشان بود، مبدل به دریای خون کردیم. سپس مدت مدیدی با سلاح‌های دیگر جنگیدیم. آخر الامر من مغلوب شدم. در این لحظه که از تشویش و اضطراب غرق عرق شده بودم، از خواب پریدم و از آن لحظه من مرده‌ام و زنده نیستم. چون که تعبیر این خواب جز آن نیست که ما از طرف تیگران ارمنستان مورد استیلای سخت واقع خواهیم شد.»<ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان<name="ReferenceA"/ref>
 
آنگاه مورخ کشته شدن آژداهاک به دست تیگران را چنین می‌نویسد: «وقتی که جنگ در گرفت تیگران زره محکم آهنین آژداهاک را چون آب شکافته و او را به سر نیزه پهن خود به سیخ کشید و آنگاه دستش را پس کشیده نصف جگر آژداهاک را همراه نیزه بیرون آورد.»
خط ۱۳۶:
او فرزند «پاسکام»، نوه هایک بزرگ بود. دورک بسیار زشت، بلند قامت، با اندامی درشت دارای دماغی پهن، چشمانی گود رفته و نگاهی بی رحم بود. به روایتی او را به خاطر زشتی بی حدش، در زبان ارمنی آنگِق یعنی زشت می‌نامیدند.<ref>اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، نویسنده:ماریا آیوازیان، صفحه:۱۳۷ تا ۱۳۹</ref>
 
در مورد خصوصیات او چنین روایت شده که دارای قدرت بسیار بوده، با دستهایش صخره‌های عظیم سنگ خارا را می‌کنده و با ناخنهایش آنها را صیقل می‌داده است و مانند تخته صاف کرده و با ناخنهایش روی آنها شکلهای گوناگون عقاب را حکاکی می‌کرده است.<ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان<name="ReferenceA"/ref>
* '''افسانه آرتاشس و ساتنیک'''
این داستان افسانه عامیانه‌ای است که به ازدواج [[آرتاشس اول]] و ساتنیک، شاهدخت قوم [[الانان]] - آلان‌ها مربوط است. موسی خورنی این افسانه را از راویان و نقالان سده پنجم میلادی برگرفته است. بنابر این روایت، اقوام آلان پس از تصرف نیمی از کشور [[گرجستان]]، از [[رود کر (قفقاز)]] می‌گذرند و به کشور ارمنستان حمله می‌برند. آرتاشس بر آلان‌ها پیروز می‌شود، آنها را تا ساحل رودخانه عقب می‌راند و شاهزاده آنها را به اسارت می‌گیرد. پادشاه آلان‌ها به آرتاشس پیشنهاد صلح می‌کند مبنی بر این که عهدنامه‌ای دائمی مابین طرفین عقد گردد و در قبال آزادی پسرش نیز مبلغ هنگفتی به او پرداخت نماید. آرتاشس این پیشنهادها را نمی‌پذیرد. در این زمان ساتنیک زیبارخ، از آنسوی رودخانه به آرتاشس ندا می‌دهد که:<ref>احمد نوری‌زاده. تاریخ و فرهنگ ارمنستان<name="ReferenceA"/ref>
«تورا می‌گویم، گوش فراده و آن نوجوان را بازگردان، زیرا شایسته نیست که پهلوانان در اثر کینه‌توزی همدیگر را همچون خدمتگزاران بکار گیرند. دربین بردگان نگاه دارند و میان دو قوم دلاور عداوتی جاودانی ایجاد کنند.»