شتراکاشتراک مسایل فقه و اخلاق فقط مربوط به حوزۀ اخلاق عملی است. بنابراین، میان فقه و اخلاق نظرينظری هیچ اشتراکی نیست. پیش از این نیز گفته شد که موضوع اخلاق نظري،نظری، فضايل و مناقب نفسانينفسانی(درونیات) است و چون از درون بحث ميکندمیکند موضوعاً و محمولاً با فقه تفاوت دارد. اخلاق دروننگر است و فقه، بروننگر. اخلاق در صفات بحث ميکند و فقه در افعال. محمول اخلاق جمیلٌ او قبیحٌ است؛ اما محمول فقه واجبٌواجب یا غيرواجبٌغيرواجب. مرحوم ملااحمد نراقينراقی در معراج السعاد ةالسعادة ميفرمايد: «موضوع اين علم(اخلاق)، نفس ناطقۀ انسانيانسانی است که أشرفاشرف انواع کائنات و أفضل طوایف ممکنات است و به واسطۀ اين علم از حضيض مرتبۀ بهائم به اوج عالم ملائک عروج مينمايدمینمايد. پس فايدۀ علم اخلاق پاکساختنِ نفس از صفات رذيله و آراستن آن به ملکات جميله است که از آن به تهذيب نفس تعبير ميشودمیشود و ثمرۀ تهذيب اخلاق، رسيدن به خير و سعادت ابدی است.» این گفتار ملااحمد، ناظر به اخلاق نظري است و لذا ميگوید موضوعش نفس و ملکات نفساني و پاککردن نفس است.
اما اگر منظور اشتراک میان فقه و اخلاق عمليعملی باشد، درست است؛ چون این نحوه اشتراک بین این دو هست. بله اگر از اخلاق نظرينظری به اخلاق عملي تنزّل کنيم، در اخلاق نظری (مانند: صدق، کذب، رشوه، عدل و ظلم) ممکن است موضوع واحد باشد، یعنی این موضوعات نيز ممکن است هم محکوم به احکام خرد و هم محکوم به احکام شرع باشند.<ref>[[آیت الله العظمی سبحانی]]. پایگاه معظم له http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=4764#_ftn424 اتصال در تارخ ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ </ref>